| کد مطلب: ۱۸۰۵۰
از تفکر تأییدی تا تفکر اکتشافی

نگاهی به سوگیری‌های انتخاباتی

از تفکر تأییدی تا تفکر اکتشافی

شواهد گوناگونی داریم که نشان می‌دهند آن‌قدر که تصور می‌کنیم، براساس استدلال تصمیم‌گیری نمی‌کنیم. شاید مهم‌ترین مؤید ما در این زمینه، سوگیری تأیید باشد. ما دوست داریم که بر حق باشیم و اشتباه نکنیم، به همین جهت نیز تمایل داریم به شواهدی توجه کنیم که مؤید باورها و نظرات ماست. چنین سوگیری‌ای را سوگیری تأیید می‌نامند. در سیاست نیز افراد سعی می‌کنند صرفاً شواهد، اطلاعات و اتفاقات مورد تأیید خود را کانون توجه خود قرار دهند و به‌عنوان مؤید دیدگاه خود ابراز کنند. بالعکس اما نسبت به شواهد مخالف، یا دقت و وسواس لازم را ندارند و بیشتر در پی نشان‌دادن بی‌اعتباری آنانند یا آنان را به‌شکل ضعیفی طرح و نقد می‌کنند (مغالطه پهلوان پنبه) یا چنان تفسیر متفاوتی ارائه می‌کنند که تعارضی به وجود نیاید.

همچنین مغز ما سوگیری دسترسی دارد، یعنی اگر قرار باشد پردازش و بررسی‌ای صورت گیرد، از همان اطلاعات در دسترس استفاده می‌کند. برای مثال رسانه‌ها و شبکه‌هایی که خودمان را در معرض آن قرار دادیم اطلاعات لازم برای تصمیم‌گیری را فراهم می‌نمایند، اطلاعاتی که البته کافی و کامل نیست و به‌ خاطر آوردن همین اطلاعات نیز سهل‌تر از اطلاعاتی است که همواره در دسترس ما نیستند.

دنیل کانمن و توارسکی از افراد می‌پرسیدند که لغاتی که حرف اولشان k است بیشتر است یا آن‌هایی که سومین حرفشان k است؟ اکثراً به غلط گفتند کلماتی که حرف ابتدایی‌شان k است، دلیلش این است که به خاطر آوردن این کلمات آسان‌تر از کلماتی است که حرف سومشان k است. سوگیری‌های دیگری هم وجود دارد، مثلاً نیزبت نشان می‌دهد که انتظارات و پیش‌فرض‌ها موجب می‌شوند که دنیا (و اطلاعات) را نه آنگونه که هست، بلکه آنگونه که می‌خواهید ببینید و برای همین اگر پیش‌فرض منفی در مورد موضوعی داشته باشید موجب انحراف فکری شما می‌شود.

همچنین نیزبت به برجستگی اطلاعات هم اشاره می‌کند، او می‌گوید افراد به اطلاعات برجسته، روشن و واضح و جمع و جور بیشتر توجه می‌کنند، عوامل متعددی در برجستگی اطلاعات نقش دارند نظیر جاذبه عاطفی، جمع و جور بودن و نزدیکی فضایی و زمانی. جالب این‌که این عوامل در به خاطر سپاری و دسترسی به حافظه هم نقش موثری دارند. علاوه بر اطلاعات، منافع نیز در تصمیم‌گیری موثرند. گفته می‌شود مردم براساس نفع شخصی کاندیدای خود را انتخاب می‌کنند، اما درو وستن نشان داده که مردم بیش از آن‌که براساس منافع خود رأی دهند، براساس منافع گروهی که در آن هستند (نژادی، منطقه‌ای، مذهبی و...) تصمیم‌گیری می‌کنند. او در آزمایش خود نشان داده است که مردم زمانی استدلال را به‌کار می‌گیرند که به آن نیاز دارند تا نتیجه مدنظر خود را توجیه کنند، وگرنه در باقی موارد به همان فرآیندهای احساسی و شهودی خود اکتفا می‌کنند.

عوامل اجتماعی البته به شکل‌های گوناگونی بر تفکر و تصمیم ما اثر می‌گذارند؛ از فشار جامعه و همرنگی با جماعت بگیرید تا سوگیری‌هایی که نسبت به گروه‌های خودی و غیرخودی داریم و مثلاً تمایل داریم هویت گروه خود را مثبت ارزیابی کنیم و حتی در این باره غلو کنیم و رفتارهای نادرست را اتفاقی بدانیم یا به دلایل زمینه‌ای نسبت دهیم. این‌قبیل موارد که بر اطلاعات و تصمیم‌گیری ما موثرند بسیارند؛ بنابراین آنطور که تصور می‌کنیم، بنده استدلال نیستیم، بلکه بنده شهودهایمان هستیم.

اما آیا این بدان معناست که هیچ امیدی وجود ندارد؟ تتلاک دو نوع تفکر را از هم تفکیک می‌کند؛ تفکر اکتشافی و تفکر تأییدی. در تفکر اکتشافی ما تمام دیدگاه‌های موجود را بررسی و ارزیابی می‌کنیم تا براساس آن نظر درست، تصمیم‌گیری کنیم. در تفکر تأییدی اما تمام اهتمام فرد برای توجیه و تأیید آن دیدگاهی است که دارد.

با این حال با جمع‌شدن شروطی احتمال افزایش تفکر اکتشافی وجود دارد: اولاً تصمیم‌گیرندگان قبل از تصمیم‌شان بدانند که بعداً در مقابل مخاطبان‌شان باید پاسخگو باشند. ثانیاً تصمیم‌گیرندگان باور داشته باشند که مخاطبان‌شان آگاه هستند و تمایل به اتخاذ تصمیم درست دارند. با فراهم کردن چنین شرایطی می‌توان امید داشت که تفکر اکتشافی پررنگ‌تر شود. مسئولیت‌پذیری افراد، تبلیغ‌کنندگان و نامزدها نقش کلیدی‌ای دارد و بهتر است چنین مطالبه‌ای از هر کسی که مروج عقیده‌ای است به‌طور جدی در دستور کار قرار گیرد، زیرا اگر افراد از قبل بدانند در آینده بابت سخنان‌شان مسئولیت دارند تا حدی ممکن است سوگیری‌های تأییدی را خنثی کند.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار