شهرت خرج دارد
شاید در گذشته هنرآموزی به دلیل روابط استاد و شاگردی و محدود بودن رشتههای هنری، هزینه چندانی نداشت و چهبسا هنرمندان، خودساختگانی بودند که از جوشش درونی و استعداد ذاتی خود، کسوت هنرمندی بر تن میکردند و اساساً هنر نسبت نزدیکی با اقتصاد و پول نداشت که اعتقاد بر این بود «هنر برتر از گوهر آمد پدید.» اما امروزه به واسطه توسعه رشتههای هنری و اضافه شدن تکنولوژی و تجارت به ساحت آن، هنر بهویژه سینما هویتی صنعتی پیدا کرده و آموزش آن از حالت اتوماتیک به متدهای آکادمیک، تغییر شکل داده است. ساختار جدید آموزش هنر در غالب الگوهای مدرسهای و افزایش متقاضیان آن از سوی دیگر موجب نزدیکی هرچه بیشتر اقتصاد با هنر شد که سویه صنعتی و تجاری سینما بیش از هنرهای دیگر به این آمیزش دامن زد. از سوی دیگر جذابیت و شهرت و امکان دیده شدن در این حرفه موجب شد که دامنه تقاضا در این رشته بیش از ظرفیت عرضه آن رشد کند و تناسب این ترازو به هم بریزد؛ بهطوریکه دانشگاهها و مراکز دولتی و دانشگاه آزاد نیز توان پاسخگویی به این نیاز تراکمیافته را نداشتند و به تدریج آموزشگاههای آزاد سینمایی یکی بعد از دیگری سر برآوردند و بازار آموزش هنر نیز رونق گرفت. ماهیت آزاد و مستقل این آموزشگاهها و سیستم خودگردانی آنها میطلبید تا هزینه مالی این مؤسسات از جیب هنرجویان تامین شود؛ هزینههایی که از دستمزد اساتید تا اجاره مکان آموزشگاه و تجهیزات آموزشی آن را دربرمیگیرد. اما آنچه که بیشترین دغدغه مالی صاحبان این مؤسسات و خود هنرجویان را دامن میزند شهریه دورههای آموزشی است که متناسب با رشته هنری و جایگاه حرفهای استاد متغیر است. مثلاً با توجه به علاقه تعداد زیادی از هنرجویان، کلاسهای بازیگری به نسبت رشتههای دیگر از شهریه بیشتری برخوردار هستند، اگرچه این شهریه نیز نسبت به مدرسان و خود آموزشگاه متغیر است.آنچه که موجب تفاوت شهریه آموزشگاههای مختلف سینمایی میشود اعتبار هنری و آموزشی آن مؤسسه و نوع اساتیدی است که در آنجا تدریس میکنند. البته نباید شهرت مدیران این مؤسسات را بهعنوان یک عنصر مهم در تعیین میزان شهریه آنها فراموش کرد. بدیهی است وقتی نام اشخاصی مثلاً مسعود کیمیایی بهعنوان مدیران آموزشگاههای سینمایی در میان باشد آمار هنرجویان متقاضی این مؤسسات و بالطبع شهریه آن نیز افزایش مییابد. توسعه آموزشگاههای آزاد سینمایی در سالهای اخیر به قدری سرعت گرفت که اهالی سرزمینهای دیگر هنر را نیز به این وادی کشاند. اگرچه تفاوت شهریهها با توجه به سطح کیفی آموزشگاه و اساتیدی که در آن تدریس میکنند منطقی به نظر میرسد اما بهطور کلی این مؤسسات در بخش اقتصادی و گردش مالی از یک بیسامانی عمومی رنج میبرند و شاید عدم نظارت و حمایت متولیان وزارت ارشاد از این مؤسسات و گاهی بیعدالتیهایی که در توزیع تسهیلات میان این آموزشگاهها صورت میگیرد به ایجاد یک رقابت منفی حرفهای در این حوزه دامن میزند که دود آن بیش از هر چیز به چشم هنرجویان و اساتید و آموزشگاههایی میرود که هنر را فدای گوهر نمیکنند. بدیهی است قانونمند شدن شهریههای آموزشگاههای آزاد سینمایی و درجهبندی آنها میتواند از هدر رفتن سرمایه و سوءاستفادههای احتمالی در این زمینه بکاهد. بحران اقتصادی سینما در دهه گذشته اگرچه چرخه مالی سینما را کُند کرده است اما رشد و توسعه مراکز آموزشی هنر هفتم در این مدت تا حدودی توانسته است این خلأ را پر کند و البته به علمی شدن سینما نیز کمک کند اما این فرایند فرهنگی همواره در معرض تهدیدهای غیرفرهنگی نیز قرار دارد و بیم آن میرود سویه تجاری و سودآوری این مراکز برتعهدات آموزشی و علمی آن بچربد و این مؤسسات فرهنگی را به یک بنگاه اقتصادی صرف بدل کند. در شرایط کنونی که اوضاع مالی سینما چندان تعریفی ندارد و بسیاری از سینماگران در رشتههای مختلف یا بیکارند یا درآمدشان از پروژه سینمایی کفاف هزینههایشان را نمیدهد به سراغ تدریس و آموزش در سینماها رفتهاند، قطعاً انتقال تجربه آنها به هنرجویان جوان میتواند مفید باشد اما تدریس از سر ناچاری یا بیکاری میتواند کیفیت آموزش را تحت تاثیر انگیزههای صرف مالی کرده و آموزشگاههای هنری را به بنگاههای تجاری تقلیل دهد. آنچه در این میان مهم است و نباید مورد غفلت قرار بگیرد این است که اگرچه هنر از پول بینیاز نیست اما نباید تابع منطق آن باشد که هر شهرتی ارزش شهریه پرداختن ندارد.