| کد مطلب: ۱۳۱۷۸

سیاست‏‌های مسدود سینمای مستقل

بدیهی است هر جا و در هر محفل و جشن و جشنواره هنری‌ای که عنوان جایزه‌ای به‌نام ایران گره می‌خورده، هم موجب اعتبار است، هم مایه افتخار. به‌همین‌خاطر است که جشنواره امسال برلین هم با اینکه از داخل ایران فیلمی برای نمایش نرفته بود، اما دلنشین بود؛ چراکه چند اثر سینمایی مستقل توانستند در آنجا نظر مخاطبان، منتقدان و داوران را جلب کنند. ازجمله فیلم «کیک محبوب من» که جایزه فیبرشی این جشنواره را کسب کرد و موردتوجه و تشویق بسیاری قرار گرفت. در پس این رخداد شیرین اما یک واقعیت تلخی هم نهفته است و آن نه‌فقط عدم‌حضور بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم به‌عنوان کارگردان‌های فیلم در جشنواره به‌دلیل ممنوع‌ازخروجی که اساساً عدم‌حضور فیلم‌ها و آثاری که در داخل ایران ساخته شده در این جشنواره و جشنواره‌های دیگر است که تداوم این روند می‌تواند به انزوای سینمای ایران در سطح بین‌المللی بیانجامد. البته این انزوا به‌معنای عدم‌حضور فیلم یا فیلمسازی ایرانی در این جشنواره‌ها نیست، چراکه فیلم‌های ایرانی ساخته شده در بیرون از مرزها امکان حضور در این جشنواره‌ها را دارند و چه‌بسا ممکن است فیلم‌های ضعیف یا فیلمسازان متوسط‌الحال هم از شانس بیشتری برای حضور برخوردار بوده، به‌هرحال نام ایران را یدک کشیده و به‌عنوان نماینده سینمای ایران معرفی و شناخته شوند. خوشبختانه فیلمسازانی مثل بهتاش صناعی‌ها، کارگردان‌های امتحان پس داده‌اند که در همین آب و خاک رشد کرده، فیلم ساختند و سینما را می‌شناسند و بلدند اما همه اینطور نیستند و همیشه فیلم‌های شاخصی از سینمای مستقل ایران در این جشنواره‌ها حضورر نمی‌یابند. نمونه‌اش فیلم «عنکبوت مقدس» بود که فارغ از موضوع جنجالی‌اش، فیلم خوبی از حیث سینمایی و زیبایی‌شناسی نبود، اما به‌دلیل آنکه بیرون از مرزهای ایران و مناسبات سینمایی ایران به‌عنوان یک فیلم معترض و اپوزیسیون در جشنواره حضور یافت، موردتوجه قرار گرفت و اعتباری برای خودش خرید. این هشداری است برای سیاست‌گذاران و مدیران سینمایی کشور که با سخت‌گیری‌ها، ممیزی‌ها، اعمال محدودیت و نظارت‌های افراطی، فضای کار را برای تولید فیلم در داخل کشور دشوار کرده و مانع و دست‌انداز بزرگی برای شکوفایی استعدادهای داخلی و فیلمسازان خلاق و نوآور می‌شوند که نمی‌توانند فیلم خود را بسازند یا با آثار آنها برخوردهای قهری و حذفی صورت می‌گیرد. برخوردهای سلبی، سیاسی و جناحی با سینماگران و هژمونیک‌کردن فضای تولید فیلم درنهایت منجر به حذف و نابودی سینمای مستقل نمی‌شود، بلکه امکانی برای رشد آن به‌وجود می‌آورد که درنهایت به‌مثابه سینمای موازی یا آلترناتیو به حیات خود یا به‌شکل زیرزمینی یا فرامرزی ادامه داده و می‌تواند در رقابت‌های بین‌المللی حضور مؤثری داشته باشد.

به‌عبارت‌دیگر، دود سیاست‌های مسدودکننده که سینما را با مرزبندی‌های خودی و غیرخودی به امری محفلی و جناحی تقلیل می‌دهد درنهایت به چشم خود مسئولان سینمایی می‌رود. سینما، هنری پویاست که همواره در یک مقاومت و ایستادگی به زایش خود دست زده و خود را بازتولید می‌کند. هنر ازآن‌دست مقولاتی است که وقتی در را به رویش ببندد از پنجره می‌آید و اگر پنجره را قفل کنند، از دیوار بالا می‌رود. این جریان پویا و سیال را نمی‌توان متوقف کرد. چنان‌که امروز شاهد ظهور سینما و سینماگرانی هستیم که در ذیل مفهوم «سینمای مهاجرت» یا «سینمای سایه» تعریف می‌شوند. سینمایی که جغرافیای آن ایران نیست اما محتوا، مضمون و سازندگان آن متعلق به ایران و ایرانی است. وقتی امکان تنوع و تکثر سلیقه‌ها و اندیشه‌های گوناگون برای تولید فیلم در داخل فراهم نشود و سینما زیر سایه سنگین سیاست نفس بکشد، راهی به رهایی از این مخمصه می‌یابد و مدام می‌کوشد تا خود را از محدودیت‌ها و مسدودیت‌ها آزاد کند. آنگاه فقط مسافرانی که گمان می‌کنیم بیگانه‌اند در ایستگاه پیاده نمی‌شوند، بلکه ایستگاه و قطار خود را می‌سازند و مسیر خود را می‌روند. سینمای ایران اکنون در شرایطی به‌سر می‌برد که خود در حال تولد و تولید رقیب خود است و این می‌تواند مصداق نوعی انتحار سینمایی باشد. بزرگ‌شدن دایره سینمای دولتی، به حذف سینماگران غیردولتی منجر نمی‌شود، فرصتی برای شکل‌گیری سینمای آلترناتیو می‌شود که می‌تواند گوی و میدان را به‌نفع خود در دست بگیرد. العاقل یکفیه الاشاره.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار