| کد مطلب: ۳۱۹۳۶

ناگزیریم به نابرابری بیندیشیم/توماس پیکتی در آخرین کتاب خود با عنوان «طبیعت، فرهنگ، و نابرابری» دلایل بروز نابرابری در کشورهای مختلف را بررسی می‏‌کند

یکی از عوامل مهم در مزیت تاریخی ایالات متحده نسبت به رقبای خود در بهره‌‏وری، به‌‏ویژه در بخش صنعتی، نرخ مالیات پایین یا درآمدهای نجومی شرکت‏‌ها نبود. پیشرو بودن این کشور در آموزش بود که چنین مزیتی را فراهم ساخت.

ناگزیریم به نابرابری بیندیشیم/توماس پیکتی در آخرین کتاب خود با عنوان «طبیعت، فرهنگ، و نابرابری» دلایل بروز نابرابری در کشورهای مختلف را بررسی می‏‌کند

آیا «نابرابری» در جوامع یک مسئله «طبیعی» ا‌ست یا موضوعیست ساخته و ایجادشده توسط سیاستمداران و رهبران جوامع؟ آیا نابرابری را می‌توان از بین برد یا جامعه نابرابر تا ابد باید به همین شیوه سر کند؟ آیا در جوامع ثروتمندتر، برابری جزو ذات‌شان بوده و این جوامع از ازل برابری را با خود داشتند و دیگران باید حسرت این برابری را به دوش بکشند یا می‌توان برابری را ایجاد کرد تا جامعه ثروتمندتر شود؟ آیا نابرابری محصول رشد و توسعه اقتصادی ا‌ست و جوامع توسعه‌نیافته با رسیدن به برابری نمی‌توانند توسعه یابند؟ یا برعکس، این توسعه‌یافتگی ا‌ست که برابری را برای جوامع به همراه می‌آورد و نابرابری را ریشه‌کن می‌کند؟

این‌ها پرسش‌هایی ا‌ست که توماس پیکتی، اقتصاددان در جدیدترین کتابش به آنها پاسخ می‌دهد. نام این اقتصاددان در ایران هم مشهور است و کتاب‌هایی از او در ایران ترجمه شده‌اند.

توماس پیکتی، زاده ۷ مه ۱۹۷۱، اقتصاددان فرانسوی ا‌ست در دانشکده مطالعات پیشرفته در علوم اجتماعی، دانشکده اقتصاد پاریس و مؤسسه بین‌المللی نابرابری در مدرسه اقتصاد لندن. پیکتی پس از اخذ دکترا، از سال 1993 تا 1995 به‌عنوان استادیار در بخش اقتصاد در موسسه فناوری ماساچوست تدریس کرد. در سال 1995 به‌عنوان محقق به مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه پیوست و در سال 2000 به‌عنوان استاد در EHESS مشغول به کار شد.

پیکتی در سال 2002 برنده جایزه بهترین اقتصاددان جوان فرانسه شد. در سال 2013، پیکتی برنده جایزه دوسالانه Yrjö Jahnsson برای اقتصاددان زیر 45 سال شد که در تحقیقات نظری و کاربردی که برای مطالعه اقتصاد در اروپا مهم است مشارکت دارند. در سال 2015، به‌عنوان عضو بین‌المللی انجمن فلسفی آمریکا انتخاب شد و در سال 2015 به عنوان پروفسور به LSE پیوست. پیکتی در موسسه بین‌المللی نابرابری‌های LSE به تحقیقات خود ادامه می‌دهد. تحقیقات اقتصادی او عمدتاً بر نابرابری‌های ثروت و استفاده از سرمایه در قرن بیست‌ویکم متمرکز است.

کتاب‌شناسی

53478 copy

پیکتی به‌عنوان یک اقتصاددان، بر اقتصاد عمومی، به‌ویژه نابرابری درآمد و ثروت متمرکز است.یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های او کتاب «سرمایه در قرن بیست‌ویکم» (2013) است که بر مضامین کار او در مورد تمرکز و توزیع ثروت در 250 سال گذشته تأکید دارد. تز اصلی کتاب این است که وقتی نرخ بازده سرمایه از نرخ رشد اقتصادی در بلندمدت بیشتر باشد، نتیجه می‌شود تمرکز ثروت و این توزیع نابرابر ثروت، بی‌ثباتی اجتماعی و اقتصادی را به دنبال دارد.

پیکتی برای کمک به کاهش نابرابری و جلوگیری از قرار گرفتن اکثریت قریب به اتفاق ثروت تحت کنترل یک اقلیت کوچک، راه‌حلی هم دارد و این راه‌حل، سیستم جهانی مالیات‌های مترقی بر ثروت است. تز اصلی کتاب این است که نابرابری یک رخ‌داد تصادفی نیست، بلکه ویژگی سرمایه‌داری ا‌ست و تنها از طریق مداخله‌گرایی دولت می‌توان این نابرابری را معکوس کرد.

بنابراین، کتاب استدلال می‌کند که اگر سرمایه‌داری اصلاح نشود، نظم دموکراتیک به خطر خواهد افتاد. این کتابْ، که نزدیک به 700 صفحه است، کتاب موفقی از آب درآمد، اما اکونومیست نوشت که موفقیت استثنایی کتاب به این دلیل است که «در مورد موضوع مناسب در زمان مناسب» نوشته شده است. کتاب «سرمایه در قرن بیست‌ویکم» در ایران هم چاپ و منتشر شده است.

کتاب بعدی او، کتاب «سرمایه و ایدئولوژی» (2019) است که بر نابرابری درآمد در جوامع مختلف در تاریخ تمرکز دارد. کتاب «سرمایه و ایدئولوژی» به نوعی دنباله‌ای بود بر کتاب «سرمایه در قرن بیست‌ویکم». جالب اینکه، نسخه انگلیسی این کتاب 1150 صفحه است! ویلیام دیویس در نقد این کتاب در گاردین نوشت: «قاعده‌ای در روزنامه‌نگاری داریم که می‌گوید هر نویسنده‌ای که کتابی به کلفتی یک بلوک سیمانی بنویسد، و کلمه «سرمایه» را هم در عنوان آن بیاورد، می‌بایست وارث کارل مارکس باشد.»

در این کتاب، پیکتی ابزارهای بالقوه توزیع مجدد ثروت را ترسیم و توجیهات تاریخی و معاصر نابرابری را بررسی می‌کند. پل کروگمن درباره این کتاب می‌نویسد: «در عقاید مارکسیستی، ساختار طبقاتی جامعه توسط نیروهای زیربنایی، غیرشخصی، فناوری و شیوه‌های تولیدی که تکنولوژی دیکته می‌کند، تعیین می‌شود. با این حال پیکتی نابرابری را یک پدیده اجتماعی می‌داند که توسط نهادهای انسانی هدایت می‌شود. تغییر نهادی به نوبه خود نشان‌دهنده ایدئولوژی حاکم بر جامعه است: نابرابری نه اقتصادی ا‌ست و نه تکنولوژیکی؛ نابرابری ایدئولوژیک‌ است و سیاسی.»

«سرمایه و ایدئولوژی» کتابی است جاه‌طلبانه‌تر از «سرمایه در قرن بیست‌و‌یکم». «سرمایه در قرن بیست‌و‌یکم» بر روی روندهای نابرابری در دو قرن اخیر متمرکز است، اما «سرمایه و ایدئولوژی» تاریخی تقریباً از همه چیز است: مرور گسترده‌ای دارد بر فئودالیسم و سایر اقتصادهای پیشامدرن و طیف جغرافیایی کتاب کل جهان است و حتی به برده‌داری و استعمار نیز پرداخته شده است.این کتاب فعلاً در ایران منتشر نشده است، احتمالاً به دلیل حجم بسیار زیاد آن.

کتاب سوم پیکتی «تاریخ مختصر برابری» ا‌ست. نسخه انگلیسی این کتاب، برخلاف دو کتاب قبلی، تنها 288 صفحه است؛ گویا برای پیکتی، سخن گفتن از نابرابری بیشتر از برابری جذابیت دارد. «تاریخ مختصر برابری» در ایران هم کتاب محبوبی ا‌ست، 5 ناشر با 5 ترجمه مختلف این کتاب را راهی بازار نشر ایران کرده‌اند.

مخاطب «تاریخ مختصر برابری» شهروندان هستند نه اقتصاددانان. پیکتی که در کتاب «سرمایه در قرن بیست‌ویکم» یکی از راه‌حل‌های ممکن برای مقابله با نابرابری را «مالیات جهانی بر ثروت» می‌داند، در کتاب «تاریخ مختصر برابری» مفهوم افزایش تدریجی مالیات بر ثروتمندان را توضیح می‌دهد.

با این حال دایان کویل، اقتصاددان، درباره این کتاب در فایننشال‌تایمز نوشته است که پیکتی در کتاب «تاریخ مختصر برابری» از تغییرات سیاسی-اقتصادی برای کاهش نابرابری‌ها حمایت می‌کند، اما راه‌حل‌های عملی برای دستیابی به این هدف را توصیف نمی‌کند. مجله لیترالی ریویو هم می‌نویسد: این کتاب «تاریخ یک کنشگر» است و مانیفست و مروری بر گذشته. تونکو واراداراجان، یکی از همکاران موسسه امریکن انترپرایز در بررسی خود در وال‌استریت ژورنال، نوشته است که تردید دارد که بدون سرمایه‌داری، رخ‌داد فرسایش نابرابری و تحولات در اقتصاد و فناوری که پیکتی توصیف کرده ممکن باشد.

اما آنتوان رورشون در بررسی کتاب لوموند می‌نویسد که تلاش پیکتی در زمانه‌ای ارزشمند است که چپ‌های بی‌خبر تلاش می‌کنند تا بسیاری از مسائل را زیر یک چتر جمع کنند؛ از جمله «محیط‌زیست‌گرایی، اصلاح‌گرایی، فمینیسم، پسااستعمار، ضدسرمایه‌داری».

طبیعت، فرهنگ و نابرابری

پیکتی حالا مختصرنویسی را به اوج رسانده؛ کتاب جدید او تنها 96 صفحه است! کتاب «طبیعت، فرهنگ و نابرابری؛ نگاهی تطبیقی ​​و تاریخی» سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که آیا نابرابری اجتماعی که ما هر روز مشاهده می‌کنیم طبیعی است؟ پیکتی با تکیه بر داده‌های اقتصادی تاریخی از سراسر جهان، گرایشی را که از اواخر قرن هجدهم به سمت برابری سیاسی و اجتماعی-اقتصادی به وجود آمد بیشتر توصیف می‌کند.

این امر به‌ویژه در کشورهای غربی از حدود سال 1914 تا حدود سال 1980 آشکار بود. اما به اعتقاد نویسنده از آن زمان روند کاهشی آشکاری وجود داشته است. پیکتی بر این باور است که نابرابری در جوامع مختلف به شیوه‌های متفاوتی بروز می‌کند. از سویی در طول تاریخ به طرق مختلف در جوامع مشابه تجلی می‌یابد. او می‌گوید که نابرابری «مسیرهای متفاوتی را دنبال کرده است، مسیرهایی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تمدنی و مذهبی».

این کتاب بر آن است تا نشان دهد که فرهنگ بشری از آن چیزی که بسیاری تصور می‌کردند، متغیرتر و بنابراین انعطاف‌پذیرتر است. استدلال پیکتی این است که این فرهنگ به معنای وسیع‌تر به‌ویژه بسیج سیاسی ا‌ست که توضیحی برای تنوع، درجه و ساختار نابرابری‌های اجتماعی که مشاهده می‌کنیم ارائه می‌دهد.

به این ترتیب، دلیلی وجود ندارد که نتوانیم خمش [در مهندسی مکانیک، چگونگی رفتار یک عضو سازه بر اثر یک نیروی خارجی واردشده به صورت عمود بر محور طولی آن توسط خمش توصیف و بیان می‌شود] توسعه قرن بیستم را به سمت برابری بیشتر در قرن حاضر ادامه دهیم. در واقع به باور پیکتی، بدون پرداختن جدی به نابرابری، حتی نمی‌توان امیدوار بود که بحران اقلیم هم به اندازه کافی جدی گرفته شود.

پیکتی با استفاده از تحلیل تاریخی و ارائه آمارهای جالب استدلال می‌کند که اگر بازده سرمایه از نرخ رشد اقتصاد بیشتر شود، نتیجه آن این است که ثروت به طور فزاینده‌ای متمرکز می‌شود.

کتاب به سبک محاوره‌ای و همراه با نمودارهای رنگی جذاب، به سرعت موضوعاتی از جمله نابرابری درآمد و ثروت، نابرابری جنسیتی، ظهور دولت رفاه، هزینه‌های آموزشی، مالیات تدریجی بر درآمد و ارث، فروپاشی دارایی‌های استعماری، بحران بدهی‌های عمومی و بحران اقلیمی را بررسی می‌کند و در میان این بررسی‌ها پیکتی بینش‌های کلیدی خود را در مورد توسعه نابرابری درآمد و ثروت در طول تاریخ بیان کرده و آنچه را که به عنوان کلید جهانی عادلانه‌تر و پایدارتر می‌داند ارائه می‌دهد.

نابرابری درآمد و ثروت

وقتی صحبت از درآمد به میان می‌آید، یعنی آنچه که به‌عنوان «چه کسی چه چیزی به دست می‌آورد» می‌شناسیم، 50 درصد پایین‌ترین افراد از نظر درآمد در بی‌برابرترین کشورها مثلاً آفریقای جنوبی، تنها 5 تا 6 درصد از کل درآمد دنیا را دریافت می‌کنند. در کشورهای برابرتر مانند کشورهای اروپای شمالی، 50 درصد پایین از نظر درآمد، 20 تا 25 درصد از کل درآمد را به دست می‌آورند. برابری توزیع ثروت، یعنی «چه کسی مالک چه چیزی است» حتی از این اعداد هم کمتر است. در هیچ کشوری 50 درصد فقیرترین افراد حتی مالک 5 درصد کل ثروت روی زمین نیستند.

بر اساس این کتاب، پیشرفت‌ها در جهت کاهش نابرابری در قرن بیستم به همان اندازه که مهم بوده‌اند، عمدتاً به توزیع درآمد متمرکز شده‌اند. به باور پیکتی وقتی صحبت از توزیع ثروت به میان می‌آید، همه چیز خیلی کم تغییر کرده است. بر اساس این کتاب، بازتوزیع بزرگ دارایی در فرانسه، زادگاه خود پیکتی، عمدتاً بین سال‌های 1914 و 1980، از طریق ظهور طبقه متوسط ​​صاحب دارایی تاثیری بر کاهش اختلاف بین 10 درصد ثروتمندترین و 40 درصد دیگر شهروندان داشت اما به‌رغم این پیشرفت مهم، ۵۰ درصد فقیرترین افراد به سختی از بازتوزیع دارایی در دو قرن گذشته بهره‌مند شده‌اند.

پیکتی معتقد است که مانند جنبش قرن بیستمی حرکت به سمت برابری بیشتر، الگوهای اخیر افزایش نابرابری نه اجتناب‌ناپذیر هستند و نه از نظر استعداد شخصی، موهبت بومی یا خلق و خوی طبیعی، قابل توضیح. این گفته را جاناتان پورتس، در روزنامه گاردین تایید می‌کند که «این ایده که تفاوت‌های بزرگ به نوعی طبیعی است، زیرا توانایی یا کارآفرینی به طور نابرابر بین افراد (یا کشورها یا گروه‌های قومی) توزیع شده است، به صورت دائمی برای این استدلال استفاده می‌شود که تلاش برای کاهش نابرابری یا بی‌اثر خواهد بود یا باعث کاهش رشد و شکوفایی خواهد شد.»

پیکتی بر این باور است که داده‌های تاریخی چنین ادعایی را به رسمیت نمی‌شناسند. او این دیدگاه را که بر بسیاری از تفکرات اقتصادی معاصر و بحث‌های سیاستی حاکم است، رد می‌کند که نابرابری‌های بسیار بزرگ نتیجه اجتناب‌ناپذیر یک اقتصاد بازار است که به خوبی کار می‌کند. بنا بر نظر او کلید درک کاهش نابرابری این است که نابرابری‌ها مستقیماً با فرهنگ و نهادهای سیاسی یک کشور مرتبط هستند. به‌ویژه، این نابرابری‌ها نتیجه نقش تاریخی بسیج سیاسی جمعی برای تغییر سیاست‌ها هستند.

کدام کارآمد هستند: سوئد یا ایالات متحده

پیکتی می‌نویسد سوئدِ قرن بیستم نمونه‌ای از قدرت سازماندهی سیاسی، مبارزه اجتماعی و «توانایی ایجاد نتایج نهادی جدید» است. تا حدود سال 1920 سوئد، مانند سایر کشورهای اروپایی، به شدت نابرابر بود. این کشور یک نظام سیاسی نخبه‌گرایانه داشت. تنها 20 درصد ثروتمندترین مردان می‌توانستند رای دهند. آرا بر اساس ثروت فردی تقسیم می‌شد: هر چه ثروتمندتر بودید، می‌توانستید رای بیشتری بدهید.

بعد بسیج جمعی توسط اتحادیه‌های کارگری و حزب سوسیال‌دموکرات ظرفیت دولتی سوئد را در خدمت یک پروژه سیاسی متفاوت قرار داد. در این کشور به جای استفاده از آنچه که امکان اندازه‌گیری درآمد و اموال را فراهم کرده بود، برای تخصیص حق رأی، از آنها برای تحمیل مالیات تصاعدی با هدف تأمین مالی دسترسی به آموزش و مراقبت‌های بهداشتی استفاده کردند.

پیکتی استدلال می‌کند که مثال سوئد از چند جهت آموزنده است. اولاً نشان می‌دهد که یک کشور هرگز طبیعتاً نابرابر یا برابری‌طلب نیست: این امر بستگی دارد به این‌که چه کسی و به چه هدفی دولت را کنترل می‌کند. سیاست‌های سوسیال‌دموکراتیک سوئد منجر به تبدیل شدن این کشور به یکی از برابرترین جوامع در جهان و همچنین یکی از ثروتمندترین جوامع شد.

اما وضعیت ایالات متحده جالب است. در سال‌های اخیر ثروت طبقه متوسط ​​این کشور رو به کاهش بوده است و این کشور با رسیدن به توزیع ثروت مشابه در اروپا، اکنون به سمت سطوح توزیع ثروت اروپای پیشاجنگ اول می‌رود.

نابرابری در ایالات متحده بین سال‌های 1932 و 1980 کاهش یافت. در آن دوره، این کشور نرخ‌های مالیات تصاعدی بر درآمد و ارث و یک اقتصاد شکوفا داشت که نه رشد اقتصادی و نه نوآوری را خفه نمی‌کرد. کاهش نرخ‌های مالیاتی نمادین در دوران ریگان در دهه 1980 به آنچه حامیانش وعده داده بودند دست نیافت. رشد اقتصادی در ایالات متحده در دوره 1990-2020 نصف سال‌های 1950-1990 بود و نابرابری شتاب گرفت.

به باور پیکتی، توسعه دولت رفاه مهمترین عامل در پرداختن به نابرابری در قرن بیستم بود. مالیات تدریجی برای تأمین هزینه‌های افزایش یافته در مراقبت‌های بهداشتی، حقوق بازنشستگی، مسکن، زیرساخت‌ها و آموزش استفاده شد. پیکتی بر این باور است که افزایش تقریباً ده برابری هزینه‌های عمومی در طول قرن بیستم، عامل مهمی در ارتقای آزادی فردی، کاهش نابرابری، افزایش بهره‌وری و استانداردهای زندگی بوده است.

اعتقاد این اقتصاددان این است که این سوال که چه چیزی ممکن است نمایانگر سطوح قابل قبول نابرابری درآمد باشد، به وضوح سوالی‌ است که یک فرآیند دموکراتیک و اندیشه عمومی باید در موردش تصمیم‌گیری کند. با این حال پیشنهاد خود پیکتی یک نسبت 1 به 3 یا حتی 1 به 10 بین فقیرترین و ثروتمندترین افراد است. این نسبت‌ها می‌توانند تنوع آرزوها را در بر بگیرند و در عین حال انگیزه‌های لازم برای سازمان اجتماعی و اقتصادی را حفظ کنند. اما از نظر اقتصادی یا اجتماعی هیچ چیز نمی‌تواند وجود نسبت‌های 1 به 50 یا 1 به 100 را توجیه کند.

به باور این اقتصاددان یکی از عوامل مهم در مزیت تاریخی ایالات متحده نسبت به رقبای خود در بهره‌وری، به‌ویژه در بخش صنعتی، نرخ مالیات پایین یا درآمدهای نجومی شرکت‌ها نبود. پیشرو بودن این کشور در آموزش بود که چنین مزیتی را فراهم ساخت. دسترسی تقریباً همگانی به آموزش متوسطه که ایالات متحده در دهه 1950 به آن دست‌یافت، تا دهه 1980 و 1990 در آلمان، فرانسه و ژاپن محقق نشده بود. از آن زمان به‌رغم گسترش قابل توجه دسترسی به آموزش عالی، با مزایای شناخته‌شده آن، پرداختن به آموزش در کل کشورهای غربی راکد ماند.

نابرابری و بحران اقلیم

در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده، در مناظره بین دونالد ترامپ و کامالا هریس، تغییر اقلیم به‌عنوان موضوع حاد و مهم مطرح نشده بود. وقتی خبرنگار ان‌بی‌سی‌نیوز از این دو پرسید درباره اقلیم چه خواهند کرد، ترامپ سوال خبرنگار را نادیده گرفت و هریس از اقتصاد و برنامه‌های بایدن برای انرژی پاک و مشاغل جدید در حوزه تجدیدپذیرها سخن گفت اما موضوع دیگری هم درباره تغییر اقلیم وجود دارد و آن برابری یا نابرابری و تاثیر آن بر اقلیم است. این همان مشکلی ا‌ست که در طول تمامی مذاکرات مربوط به اجلاس‌های اقلیمی (مشهور به کاپ) مشاهده می‌شود. 

معمولاً در اجلاس‌های اقلیمی، داغ‌ترین بخش بحث‌ها مربوط به جایی ا‌ست که کشورهای پیشرفته از کشورهای در حال توسعه یا توسعه‌نیافته می‌خواهند مصرف سوخت‌های فسیلی و سرمایه‌گذاری بر این سوخت‌ها را متوقف کنند اما کشورهای جنوب جهانی، به نابرابری بین خود و شمال جهانی اعتراض دارند و حق خود می‌دانند که از منابع فسیلی موجود در کشورهای خود برای توسعه اجتماعی بهره‌برداری کنند.

براساس آخرین گزارش نابرابری جهانی، 10 درصد از ثروتمندترین افراد جهان تقریباً نیمی از گازهای گلخانه‌ای جهانی را منتشر می‌کنند. این گزارش تاکید دارد که یک درصد ثروتمندان برتر جهان به‌طور متوسط ​​110 تن انتشارات تولید می‌‌کنند، یعنی 17 درصد کل انتشارات. نابرابری جهانی در انتشار سرانه گازهای گلخانه‌ای به دلیل نابرابری‌های بزرگ است در میانگین انتشار بین کشورها و حتی نابرابری‌های بزرگتر انتشار در داخل هر کشور. پیکتی در کتابش بر این موضوع تاکید دارد.

پیکتی با بازگشت به موضوع «طبیعت» در پایان کتابش، استدلال می‌کند که درک نابرابری به ما کمک می‌کند تا موضوع تغییر اقلیم را بهتر درک کنیم و بفهمیم برای پرداختن به آن چه کاری باید انجام دهیم. او در مصاحبه‌ای با مانوئلا آندرئونی، خبرنگار نیویورک‌تایمز، به اختصار حرف اصلی خود را بیان می‌کند: «اگر همزمان به چالش نابرابری دنیای خود رسیدگی نکنیم، هیچ راهی وجود ندارد که بتوانیم قابلیت سکونت سیاره‌مان را در درازمدت حفظ کنیم.»

دلیل آنچه که پیکتی مطرح می‌کند تا حدودی به انتشار بسیار زیاد کربن از شمال جهانی در مقایسه با جنوب جهانی برمی‌گردد اما همین امر هم به دلیل نابرابری انتشار کربن در داخل کشورها است، به‌ویژه ردپای بزرگ کربن 10 درصد ثروتمندترین مردمان کشورها. پیکتی می‌گوید: «واضح است که ما باید رژیم تولید و مصرف خود را در سراسر جهان تغییر دهیم و این تغییر باید در سطح جامعه باشد، اما با تمرکز ویژه بر طبقه ثروتمند و متوسط». به اعتقاد او به‌هیچ‌وجه، به‌هیچ‌وجه، امکان ندارد که شما از افراد در رأس تلاش بیشتری نخواهید، اما طبقه متوسط ​​و با درآمد پایین تغییری را بپذیرند که لازم است.

در نهایت پیکتی بر این باور است که بحران اقلیم احتمالاً باعث شود که نسبت به گذشته بیشتر به برابری بیندیشیم. در قرن بیستم، بسیاری از کشورها با خارج کردن بخش‌های خاص اقتصاد از چارچوب‌های بازار و تلقی آن‌ها به‌عنوان یک کالای عمومی، به گسترش دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی و آموزش و تا حدودی حمل‌ونقل، مسکن و انرژی دست یافتند.

به باور او یک تغییر مشابه می‌تواند به جهان کمک کند تا تغییر اقلیم را مهار کند و جلوی از دست رفتن تنوع زیستی را بگیرد. در واقع همان کاری که درباره آموزش و سلامت انجام شد. تصمیم گرفته شد برای همه کودکان آموزش در دسترس باشد و اجازه داده نشد بازار برای آن تصمیم بگیرد و اکنون هیچ کس نمی‌خواهد دست‌کم در مورد آموزش و بهداشت به وضعیت سابق برگردد.

در انتها لازم به توضیح است که پیکتی کتابش را براساس یک سخنرانی در سال 2022 نوشته که درباره تحقیقات تاریخی و تطبیقی ​​در مورد نابرابری بود از پایگاه داده جهانی نابرابری و کتاب خودش تاریخچه مختصر برابری.

دیدگاه

ویژه اقتصاد
آخرین اخبار