وزیر کار باید چگونه باشد؟
به نظر من، وزارت کار در دوران گذشته، ماموریتهای اصلی را به شکلی باورنکردنی به فراموشی سپرد و دست به اقداماتی زد که نسبت به آن اقدامات روی زمین مانده ارجحیت داشت. در چند سال گذشته دیگر خاطر هیچیک از مسئولان در وزارت کار نمانده بود که این باید حتماً، ملجا و پناهی برای حمایت از حقوق کارگران، بازنشستگان، زنان سرپرست خانوار و کودکان کار باشد. افراد آسیبپذیر مذکور، همگی مخاطبان اصلی این وزارتخانه هستند.
مسئولیتهای وزارت کار، شامل دامنه گستردهای از فعالیتهای حکمرانی، سیاستگذاری و تصدیگری است که باید همه و همه در وزارت کار وجود داشته باشند. به نظر میرسد این وزارتخانه، یک شرایط کاملاً منحصربهفرد و متفاوت از دیگر وزارتخانهها دارد چراکه زندگی و معاش بخش بسیار زیادی از جامعه به همین وزارتخانه و عملکرد آن بستگی دارد. انباشت ذخایر صندوقهای بازنشستگی، برای توانمندسازی بازنشستگان، آموزش و ایجاد فرصتهای جدید برای اشتغال جوانان جویای کار در ادامه، اداره مناسب بنگاههای اقتصادی، جزو نقشهای بیبدلیل این وزارتخانه بسیار مهم است؛ بنابراین اینکه چه کسی ناخدای کشتی وزارت کار شود، برای همه دلسوزان مردم اهمیت دارد. به نظر میرسد که احمد میدری، یکی از بهترین گزینههای ممکن برای این وزارتخانه بود چراکه در ابتدای امر، وزیر این بخش باید حتماً یک نگاه استراتژیک به مقوله رفاه به عنوان یک مفهوم پوششدهند و فراگیر داشته باشد.
دوم اینکه وزیر انتخابی این بخش لازم است که حتماً در سطح کلان اقتصادی نگاه ویژهای به مسائل داشته و صاحب اندیشه و ایده باشد.
سوم اینکه وزیر جدید با توجه به مشکلات هر روزه اقشار ضعیف کشور، باید تعلق ویژه به حمایت از گروههای بیصدا، مانند کارگران و بازنشستگان داشته باشد. در بطن این وزارتخانه، علاوه بر کارگران و بازنشستگان، گروههای بسیار آسیبپذیر مانند زنان سرپرست خانوار، توانگران و کودکان کار نیز حضور دارند. بنابراین آنچه در دولت پزشکیان بهعنوان حمایت از این گروهها برشمرده شد، همگی در همین وزارتخانه معنا مییابد و همین گروهها هستند که در ذیل گروههای اصلی نیازمند حمایت قرار میگیرند.
مقاومت وزیر فعلی این وزارتخانه در برابر افزایش حقوق کارگران آن هم به بهانه پیشگیری از تورم، یک خطای استراتژیک و ناشی از ناآشنایی او با ماموریت اصلی این وزارتخانه بود. وزارت کار باید بتواند رفاه اقشار فرودست را تامین کند؛ یعنی به جز رویکرد استراتژیک، دانش سیاستگذاری هم داشته باشد. همچنین مهم است که این فرد، توانایی مدیریت بسیار بالایی داشته باشد تا بتواند همزمان سه وزارتخانه ادغامشده در وزارت کار را مدیریت کند. این ماموریت از آنجایی حائز اهمیت است که سرمایه اجتماعی دولت در جامعه را حفظ میکند و نگرانیهای جامعه در چشمانداز سیاستگذاری را کاهش میدهد. همچنین اینگونه است که میتوان یک فضای آرام و بیتنش بین کارگر و کارفرما ایجاد کرد.
همچنین وزیر جدید در وزارتخانه کار، تعاون و رفاه باید فضای درست کسب و کار در بخش تعاون ایجاد کند. از این منظر، ویژگیهای این وزارتخانه با باقی وزارتخانههای دیگر تفاوت اساسی دارد؛ ضمن اینکه وزیر جدید باید آنچنان از نظر تئوری قوی باشد که بتواند قدرت متقاعدسازی بقیه وزیران و همکاران دولتی خود را داشته باشد و قدرت چانهزنی در وزارتخانه افزایش یابد. یعنی اگر جایی دولت باید بین نابرابری کمتر و رشد بیشتر دست به تصمیمگیری بزند، این وزیر باید بداند که قرار است در کدام سمت ایستادگی کند یا بین کاهش نگرانی و رنج مردم و مسائل دیگر مردم باید انتخاب درستی داشته باشد.
این وزارتخانه باید قدرت چانهزنی داشته باشد و یک وزیر ضعیف در وزارت کار نمیتواند از حقوق کارگران یا زنان دفاع کند. یک وزیر ضعیف، بدون دانش و اعتماد به نفس نهتنها خودش بازنده است بلکه بخش زیادی از بیصدایان را در بخش بازنده قرار میدهد. یک وزیر ضعیف به معنای بیثباتی سیاسیهای اجتماعی و سیاسی مکرر و حضور مستمر بازنشستگان معترض در کف خیابان است. وزیر ضعیف، کودکان کار را بیپناه تر از قبل میکند و دیگر هیچ سرپناهی برای آنان وجود ندارد. به همین دلایل است که به نظر من احمد میدری، گزینه پیشنهادی دولت چهاردهم، بهترین فرد برای تکیه به سکانداری وزارت کار در دولت چهاردهم است.