پروژه مسکن حکیم که در زمان شهرداری وقت قرار بود ۲ ساله کارمندان شهرداری را خانهدار کند نیمهکاره مانده است
سالهای دور از خانه
پروژه حکیم شهرداری واقع در شهرزیبا در منطقه ۵ تهران با مشارکت شرکت تعاونی خدمات موتوری شهرداری (با نام جدید پسماند) بهعنوان کارفرما و شرکت شهر سرای رضوان بهعنوان پیمانکار در زمینی به مساحت ۹۶۱۸۴ مترمربع با پلاک ثبتی ۳۱۵ در حال بهرهبرداری است. عملیات اجرا و فروش آپارتمانهای این پروژه از سال ۱۳۸۷ شروع شده ولی هنوز با مشکلات زیادی روبهروست که باعث تاخیر در تکمیل پروژه شده است.
همه مالباختگان پروژه حکیم، پا به سن گذاشتهاند؛ کوچکترینشان به 40 یا 42 میزند. یکی دو نفرشان که اصلاً تحویل پروژه را ندیدند و از دنیا رفتند. یکی از پادرد شکایت میکند و نبود آسانسور. یکی گیر سیستم سرمایشی است که هنوز بعد از دو سال نصب نشده و یکی دیگر آن وسط میگوید: خندهدار است؛ زمستان سیستم گرمایشی نداشته باشی و بلرزی و تابستان هم از گرما لهله بزنی.
یکی دیگر از مالکان، معتقد است که این ساختمان برای همه اهالی بدشگون بود. بعد، ماجرای خانوادهای را تعریف میکند که دقیقاً یک روز بعد از اسبابکشی به «برجهای حکیم»، پدر خانواده، دار فانی را وداع گفته است. اهالی مجتمع همه دور آنان جمع میشوند تا اندکی تسلیشان دهند؛ اما چه فایده؟ بعد از 15 سال تحمل خانهبهدوشی، پدرشان حتی یک شب هم در آن خانه نخوابیده بود. آنها هم در آرزوی پدرشان مانده بودند تا زندگی کنند؛ زندگیای که حتی ذرهای شبیه به پایتختنشینان نیست. تا همین یک سال پیش، با گالن و دبه به ساختمان نیمهکار پروژه بغلی میرفتند و آب پر میکردند تا اموراتشان بگذرد.
اواخر روز است و تب گرما شکسته اما هنوز نمیتوان گفت هوا خنک شده است. حداقل حالا دیگر میتوان کمی تحرک کرد و شرشر عرق نریخت. آفتاب که غروب میکند، بعضی از اهالی برج در محوطه کنار یکدیگر جمع میشوند تا از مشکلات ساختمان بگویند. به هرحال عزای دستهجمعی، خودش عروسی است. همهشان در یک سالن اجتماعات کوچک جمع شدهاند و اینها را تعریف میکنند. این سالن اجتماعات تنها امکانات رفاهی است که برای ساکنان برج به این بزرگی در نظر گرفته شده است. سکنه دورهمدیگر جمع میشوند و سعی میکنند آنچه از دستشان برمیآید را برای ساختمان انجام دهند.
خانم پیری که یک شال نارنجیرنگ دور موهای عرقکردهاش پیچیده با صدای آرام میگوید: «اینها را بنویسید. همهاش را بنویسید که شاید دری به تخته خورد و ما هم به حق و حقوقمان رسیدیم. دو سال است که در این گرما کولر نداریم. هر بار هم حوالهمان میدهند به سال بعد. مگر ما چند سال زنده هستیم که شش ماه در انتظار کولر باشیم و شش ماه دیگر هم نگران سرمای زمستان؟»
پروژه حکیم، 18 سال پیش در تعاونی واحد کنترلی شهرداری تشکیل شد؛ زمانی که محمدباقر قالیباف، شهردار تهران بود؛ ما در این پرونده به فساد در ساخت و ساز و بهطور اخص به پروژه حکیم پرداختیم. برای تهیه این گزارش به ساختمان پروژه حکیم سر زدیم و پای صحبت مالکان این ساختمان نشستیم. البته در این میان هم بسیار تلاش کردیم که با پیمانکار اصلی پروژه، علی نامداری نیز صحبت کنیم. اما ایشان با وجود اینکه پاسخ به هممیهن را منوط به ارسال سوالات میکند اما به هر دلیل ترجیح دادند که تماسهای خبرنگار روزنامه هممیهن را بیپاسخ بگذارند و هیچ مدرکی برای دفاع از خود ارائه ندهند.
پروژه حکیم شهرداری واقع در شهرزیبا در منطقه 5 تهران با مشارکت شرکت تعاونی خدمات موتوری شهرداری (با نام جدید پسماند) بهعنوان کارفرما و شرکت شهر سرای رضوان بهعنوان پیمانکار در زمینی به مساحت 96184 مترمربع با پلاک ثبتی 315 در حال بهرهبرداری است. عملیات اجرا و فروش آپارتمانهای این پروژه از سال 1387 شروع شده ولی هنوز با مشکلات زیادی روبهروست که باعث تاخیر در تکمیل پروژه شده است.
تجربه ترکیه از فساد در ساختمان
اسفند دو سال پیش که یک زلزله بزرگ در ترکیه رخ داد، یک جمله به زبان ترکی در شبکههای اجتماعی دست به دست شد که عبارت «کنترل در دست شهرداریهاست»، معادل آن است. یعنی وقتی فرد یا نهادی به عنوان یک پیمانکار به دولت میرود باید همشهری و دلسوز باشد. این نقل قول از پروفسور آیکوت بارکا، یکی از دانشمندان برجسته زمینشناسی ترکیه در فضای مجازی دست به دست شد و زیربنای صنعت ساختوساز کشور ترکیه را توصیف میکرد؛ همسایه ایران که وجود فساد در صنعت ساختوساز در آن، بهطور گسترده و عمومی تایید شده است و زلزله اسفندماه هم مهر تاییدی بر فساد گسترده در صنعت ساختمان این کشور زد.
بنا بر همین اظهارنظر، میتوان گفت که در نهایت، همه چیز به مقامات محلی و شهرداریها بستگی دارد و آنها هم اکثراً درگیر فسادند. فاجعه زلزله سال گذشته در ترکیه با هزاران کشته و صدها ساختمان ویران در این کشور شاهدی است که اثبات میکند تصویر فساد روایتشده، غلو و دور از واقعیت نیست. ساخت و ساز در ترکیه، تنها یک مثال از صنعتی است که سستی زیربنای آن، باعث تحمیل خسارات جانی و مالی به بسیاری از شهروندان این کشور شد.
محققان بسیاری رابطه میان زلزله و سازههای ساختمانی ناایمن را به عنوان ویژگی تعیینکننده «فاجعه زلزله» برجسته کردهاند. رابطهای که این روزها از مهندسان زلزلهشناس برجسته در ترکیه نیز مکرر شنیده میشود: «اگر ساختمانهای مناسبی داشتیم آمار کشتهشدگان به هزاران نفر نمیرسید!» اغلب آنها معتقدند دلایل ساختوساز گسترده ساختمانهای خطرناک را باید از نظر سیاسی و نه صرفاً از نظر ناکامیهای صنعت ساختمان بررسی کرد.
تجربه کشورهای دیگر
فساد در ساخت و ساز در تمام دنیا رایج است؛ اما قوانین بازدارنده کشورهای پیشرفته باعث میشود که اولاً کسی جرأت نکند که دست به فساد در ابعاد گسترده بزند و ثانیاً، اگر چنین مسئلهای رخ داد هم حق و حقوق کسی ضایع نشود. در اوایل سال 2022، بخشی از جایگاه چوبی تماشاگران در جریان گاوبازی در کلمبیا سقوط کرد و حداقل چهار نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند.
در سال 2017، در اوروویل، کالیفرنیا، نزدیک به 180 هزار نفر پاییندست سد اوروویل -بلندترین سد کشور و یکی از بزرگترین سدهای خاکی در جهان- را تخلیه کردند، زیرا سرریز سد در اثر بارانهای شدید شکست خورد و این تهدید را ایجاد کرد که دیوارهای 30فوتی از آب را در دره پایین خود رها کند. هرچند از بحران جلوگیری شد، اما این رویداد زنگ خطری برای ایمنی سد بود.
بسیاری از خرابیهای سازهای را میتوان ناشی از رعایت نشدن قوانین ساختمانی دانست. اما شش فاجعه مرگباری که صنعت ساختمانسازی در دنیا رخ داده شامل خرابی سدها، پلها و ساختمانها، در دهه 2000 رخ داده است، از جمله حملات 11 سپتامبر.
بنابراین فساد در این صنعت، چندان دور از ذهن نیست اما آنچه واضح است اینکه هر دولتی در قبال شهروندان خود مسئول است تا با تمام توان فرآیند نظارت فنی بر ساختوساز را اجرایی کند. این امر در کشورهای زلزلهخیز و شهرهای بناشده بر روی پهنههای گسلخیز اهمیت ویژهتری پیدا میکند. اما گویا در دنیا دو نوع رویکرد نسبت به شهرهای زلزلهخیز وجود دارد. ژاپن از آن دسته کشورهاست که پذیرفته همواره با خطر زلزله و تبعات بعدی آن مانند سونامی روبهرو است. دولت ژاپن به جای تعلل، ترس و نادیدهگرفتن این بلای طبیعی به کمک مهندسان و متخصصان تلاش کردند تا علاوه بر کاهش هزینههایی که زلزله به بار میآورد جامعه را از طریق آموزش، سازههای مقاوم، اقتصاد حمایتی و... آماده پذیرش و زیست در این شرایط کند.
فروش واحدها به چند نفر
رئیس هیئتمدیره ساختمان پروژه حکیم میگوید که بیشتر زمین منطقه پنج دست شهرداری است. یک روزی هم از همان شهرداری آمدند و به آنها اعلام کردند که میخواهند این زمینها را واگذار کنند تا کارمندان شهرداری، خانهدار شوند. رئیس هیئتمدیره ساختمان میگوید: زمانی که کلنگ اولیه اینجا زده شد، قرار بود نهایتاً دو سال بعد ما همه خانهدار شویم. اما حالا بیشتر از 15 سال از آن گذشته و ما خانههای نصف و نیمه داریم. بسیاری از افرادی که اینجا خانه خریده بودند به رحمت خدا رفتهاند و خودشان اصلاً خانهشان را ندیدند. همان سالها هم مشکلات اینجا کم نبود. مثلاً ما در سال ۹۹ با توجه به پیگیری دادسرای ناحیه ۵ مطلع شدیم واحدی که یکی از خانوادهها خریداری کرده به چند نفر فروخته شده است و اینجا چندین هزار نفر معارض دارد.
با دستور قضایی ساخت و ساز پروژه که روی زمین مانده بود، صورت گرفت و تعدادی از ما به خانهها رسیدیم و بقیه معارضین باقی ماندند که طبق گفته سرپرست دادسرای ناحیه ۵ با فروش تابلوی نفیس واگذارشده متهم پرونده، پولها به مردم برگشت اما صاحب خانه نشدند. یکی از معارضین دقیقاً فردای روزی که وارد خانه شد، سکته کرد و به رحمت خدا رفت و یک واحد از این برج نیمهکاره را برای فرزندانش به ارث گذاشت.
مدیر هیئتمدیره ساختمان ادامه میدهد: انبوهسازان بنا بر قانون نباید برجی که هنوز در حال ساخت است را بفروشند اما در این ساختمان نهتنها واحدها فروخته شد بلکه یک واحد را به چندین نفر فروختهاند. از طرفی از منظر قانونی و ایمنی، پیمانکار نباید در لابی واحدی میساخت اما بهراحتی چنین کرده است و هر چقدر هم حکم تخریب لابی را میگیریم، فایدهای ندارد. با یک تلفن، حکم تخریب هوا میشود. کاری هم از دست ما بر نمیآید.
تخلف ساخت در زیرمجموعه شهرداری
علی، یکی دیگر از اعضای هیئتمدیره از ابتدا ماجرا را اینطور تعریف میکند که شهردار وقت، پیمانکاری به تعاونی معرفی کرد که شروع به ساخت و ساز کرد. این پیمانکار، نقشهها را عوض کرد و در نهایت قرار شد که ساختمان را در سال 95 تحویل بدهد اما تاخیر داشت و مالکان این خانهها تا سال 1401 نتوانستهاند در این خانهها ساکن شوند. او توضیح میدهد: ساختمان همان سال 1401 هم ساختمان نیمهکاره بود. با اینکه همه ما تسویهحساب کرده بودیم اما کابینتها نصب نشده بودند و نقاشی ساختمان هم روی زمین مانده بود. یک اتفاق عجیب که ما پس از ورود با آن مواجه شدیم هم اینکه پیمانکار شهرداری، در لابیها واحد ساخته بود که یک عمل غیرقانونی است. لابی به دلیل کوتاه بودن سقف و وجود مشاعات، نباید ساخته شود. اصلاً در همه برجها لابی، از آنِ مالکان است و مالکان تصمیم میگیرند که چه امکانات رفاهی در لابی بسازند. متاسفانه با تعاونیها تبانیهایی شده بود و آسانسورهای کمکیفیت و بیکیفیت در ساختمان نصب کردهاند. از سوی دیگر، سیستم لولهکشی هم ایرادهای زیادی دارد و کاشیکاریها همه درجه پنج است.
این مالک با وجود اینکه به هرحال خانهای تحویل گرفته اظهار میکند: ما همه مالباخته هستیم؛ چه خانه تحویل گرفته باشیم و چه خانهای تحویل نگرفته باشیم. همان زمان و بعد از شکایتهای فراوان ما، دادستانی حکم داد هر مالک متری 5 میلیون تومان پولی مازاد بر تسویه حساب خود به پیمانکار تحویل دهد تا واحدها را تحویل بگیرد. این در حالی است که تمام حسابهای ما تا آن زمان تسویه شده بودند. پیمانکار حتی پول انشعابات و فضاسازی محوطه بیرونی برج را از ما گرفته بود.
به گفته خود دادستان وقت، حدود 85 درصد از اعضای تعاونی همه پول پروژه را تسویهحساب کرده بودند و تنها 15 درصد باقیمانده پول خانه را کامل پرداخت نکرده بودند. این مالک ادامه میدهد: یکی از واحدها را به 8 نفر فروخته بودند و به جز این وقتی وارد ساختمان شدیم دیدیم لابی ساخته و فروخته شده است.
او که میگوید با تمام این مشکلات اگر همان زمان خانه را کامل تحویل میگرفتند، راضی بود، یادآوری میکند: با تمام این کاستیها و دیرکردها، ما حدود 600 میلیون اضافهتر از آنچه لازم بود، وجه پرداخت کردیم. حساب کنید مجتمع 2700 واحد 110 متری است و به ازای هر یک متر، 5 میلیون وجه اضافه از همه مالکان گرفته شده است. تازه این تمام ماجرا نیست؛ آسانسور هر روز خراب است و ما سیستمهای سرمایش و گرمایش نداریم. هوا گرم شده و چیلرها راهاندازی نمیشوند. این دومین سالی است که ما تابستان را در هوای گرم و در طبقه 29 برج مسکونی میگذرانیم. با اینکه پول انشعابات از پیش گرفته شده اما برق، آب وگاز نداشتیم. آب که تا همین یک سال پیش کاملاً قطع بود و برق ما هم کارگاهی حساب میشود.
انباری و پارکینگ را تحویل نمیدادند
زهرا که خانمی 50 ساله است و به همراه دخترش به لابی ساختمان آمده تا از حقوق پایمالشدهاش بگوید، از وضعیت اسفناک پارکینگ و انباری اظهار تأسف میکند. زهرا توضیح میدهد: پارکینگ و انباری هر واحد اصلاً تحویل داده نشده است. الان دو سال است که ما میگوییم چرا انباریهای ما را تحویل نمیدهید؟ ما سند نداریم و در سند پارکینگ و انباری سهم مالک است اما با هزار دوندگی فقط برخی بعد از دو سال توانستند انباری و پارکینگ خود را تحویل بگیرند.
او خاطرنشان میکند: وضعیت پارکینگهای تحویلدادهشده هم واقعاً بد است. اول از همه اینکه ماشین را برای محافظت از دزد در پارکینگ میگذارند اما این پارکینگها رو به خیابان ساخته شده است و یکی از دیوارها کاملاً خالی است. یعنی فرد سارق همین که اراده کند وارد ساختمان میشود. از سوی دیگر ما همه اینجا خانواده هستیم و برخی بچههای کوچک داریم. کابلهای فشار قوی که در پارکینگ تعبیه شدهاند اصلاً محافظ ندارند.
به گفته این مالباخته، امکانات اولیه یک واحد آپارتمان هم در این مجتمع وجود ندارد. او ادامه میدهد: اینجا برج است اما به اندازه یک ساختمان در مناطق پاییندست تهران هم امکانات نیست. یک کنتور برای 180 واحد متصل شده است که همان کنتور هم کارگاهی است. به ما میگویند که باید 480 میلیون تومان پول برق بدهیم. چرا ما باید 600 درصد اضافهتر از مردم دیگر پول برق بدهیم؟ تعرفه کارگاهی دقیقاً 600 درصد بیشتر از برق عادی است. ما آن اوایل، حتی آب نداشتیم و با گالن و دبه از مجتمع بغل آب میآوردیم. الان حکم تخریب لابیها آمده است و دیوان عالی کشور، ماده 100، تجدیدنظر شهرداری و دادگاه حکم تخریب دادهاند ولی کسی اینجا را تخریب نمیکند. هر بار به یک بهانه مانع از تخریب میشوند. اگر زلزله یا آتشسوزی رخ دهد، اینجا یک متروپل دیگر میشود. آتشنشانی و شهرداری امنیت این مجتمع را تایید نکردند.
اینترنت به مثابه گنج
احمد که سرپرست یک خانواده چهارنفره با دو فرزند است از وضعیت اینترنت و آنتندهی در ساختمان به شدت شاکی است. او میگوید که فرزندانش شبیه به ماجراجویانی که به دنبال گنج میگردند، به دنبال آنتن اینترنت از این طرف خانه به آن طرف خانه میروند. او تعریف میکند: یک ماه آخر سال کلاسهای پسرم آنلاین شد. همه همکلاسیهای پسرم که کمسن و سال هستند او را مسخره میکردند و میگفتند چرا شما اینترنت درست و حسابی ندارید که مدام قطع و وصل نشوی؟ پسرم گریه میکرد و میگفت چرا ما اینترنت نمیخریم؟ همان هفته به مخابرات زنگ زدم که اینجا آنتنکشی کنند و اینترنت وصل شود. مخابرات هم آمد اما گفتند ما باید همین الان اینترنت را اینجا وصل کنیم تا پول خدماتدهی را دریافت کنیم اما چون شرایط آنتندهی اینجا مساعد نبود، نتوانستیم اینترنت بخریم.
ما برای این کشور جان دادیم
یکی دیگر از شاکیان پروند پروژه حکیم، جانبازی 60ساله است که حالا بازنشسته شهرداری هم شده و باید روزهای آرامش و آسایش خود را بگذراند. رضا میگوید: اینجا که آمدیم اول آسانسور نبود، بعد هم که کلی اعتراض کردیم و آسانسور را نصب کردند، مدام خراب میشد. تصور کنید که آسانسور حدود 32 روز خراب بود و من هر 32 روز مجبور بودم تا طبقه 12 برج بروم تا به خانهام برسم. این درست نیست ما برای این کشور جان دادهایم اما حالا با ما اینطور برخورد میکنند.
او که تنها جانباز ساکن این برج نیست، اضافه میکند: به جز من حدود 300 جانباز دیگر در این ساختمان ساکن هستند اما هیچ امکاناتی دریافت نمیکنند. ما نمیتوانیم این همه طبقه را بالا برویم. از سوی دیگر یکی از افرادی که اینجاست هم باید از ویلچر استفاده کند. تکلیف او چیست و چرا هیچکس به داد ما که نه برق درست و حسابی داریم و نه سیستم سرمایشی، نمیرسد؟
*تصاویری از کارشکنی پیمانکار، در تحویل پروژه؛ به ترتیب: محافظ نداشتن سیمهای برق، قرار گرفتن خانه پشت در اضطراری، امن نبودن پارکینگ