نقد شریعتی در دو بزنگاه
شریعتی به عنوان متهم ردیف اول وضع موجود، داستانی است که عمری چهل ساله دارد.
محمد جواد غلامرضا کاشی در کانال تلگرامی خود در یادداشتی به تاریخچه نقدهای وارد به علی شریعتی پرداخت و نوشت:
شریعتی به عنوان متهم ردیف اول وضع موجود، داستانی است که عمری چهل ساله دارد. این داستان در دو بزنگاه برای تامین دو هدف متفاوت طرح انداخته شد. بزنگاه اول دهه هفتاد بود. هدف از آن نقد تئوریک نظام جمهوری اسلامی برای گشودن راه به سمت یک نظم سکولار و دمکراتیک بود. امروز بزنگاه دوم است. هدف طرح دوباره نقد شریعتی، نه نسبتی با نظم سکولار دارد نه دمکراسی. هدف بازآفرینی نظام جمهوری اسلامی در هیات ایران دوران صفوی است. یک گفتگو و یک مقاله در شماره اخیر تجارت فردا به نقد شریعتی اختصاص یافته است. در این متون، شریعتی در سهگانه سوسیالیسم، اسلام انقلابی و امتگرایی خلاصه و نقد شده، تا سهگانه دیگری جانشین شود: بازار آزاد، اسلام سنتی و ایرانگرایی. نقد شریعتی در بزنگاه اول وجهی انکاری و سلبی داشت.
اما در بزنگاه دوم هدفی ایجابی را در سر میپروراند. نقشهای برای بازآفرینی نظام مستقر در متون پرورده میشود. در متون تجارت فردا، شریعتی به خاطر عدم توجه به دمکراسی نقد شده است، اما در سهگانه مطلوب نقدکنندگان هم جایگاهی به دمکراسی داده نشده است. تحریرکنندگان از ایرانگرایی سخن گفتهاند اما نشانی از فهم دمکراتیک از ناسیونالیسم ایرانی در آن نیست. به کرات از لزوم توجه به نصوص اصلی اسلام و اسلام تاریخی و اسلام فقها سخن گفته شده، اما معلوم نیست توجه به این متون، چه وجهی برای دمکراسی باقی میگذارد. اسلام سنتی، ایرانگرایی و بازار، بازآفرینی جمهوری اسلامی در هیات صفوی است. حاکمیت امیران و نظامیان را به خاطر میآورد که فقها خدمتگذاران آنان بودند.
نظامی که دخالتی در اقتصاد و معیشت مردم نداشت و تجلی امروزین آن بازار آزاد است. پاشنه آشیل بزنگاه اول بیتوجهی به طبقات فرودست بود. به جای آنکه راهی به سمت دمکراسی و سوسیالیسم گشوده شود، پوپولیسم احمدینژادی زائیده شد. طبقات فرودست پاشنه آشیل بزنگاه دوم هم هستند. به این گروه طبقات متوسط و آزادیخواه را هم بیافزائید. بازآفرینی جمهوری اسلامی به سیاق دوران صفوی شعبدهای است که به واسطه این هر دو منعقد نخواهد شد. دمکراسی در دنیای امروز حذف شدنی نیست. بازار آزاد عاری از ایده بازتوزیع عادلانهتر را طبقات فرودست گردن نمیگذارند و ایجاد محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را، طبقات متوسط شهری و تحصیل کرده. به آنکه به تصویر شریعتی به مثابه شعبدهباز در تاریکی نورافکنده توجه کنید: خود یک شعبدهباز است