رضا سمیعزاده
دانشیار گروه مهندسی صنایع دانشگاه الزهرا
تکنوکراسی و بروکراسی، دو نظریه برآمده از انقلاب صنعتی هستند. این دو مشخصاً محصول موج اول انقلاب صنعتی بوده که البته در موج دوم و سوم هم امتداد پیدا کردهاند. در مرحله کنونی توسعه جامعه اطلاعاتی که سهم ارتباطات، محصولات و خدمات اطلاعاتی در اقتصاد جهانی بسیار قابلتوجه بوده و مدام در حال افزایش است؛ تکنوکراسی و بروکراسی به طبع خود چون گذشته کارآمد نبوده و پاسخگوی بسیاری از نیازهای جامعه فراصنعتی نیستند. اما در شرایط کنونی برآمده از ظهور این موج از تحولات اطلاعاتی و ارتباطات جهانی؛ راهکار پیشنهادی چیست؟
در ابتدا مروری بر این دو نظریه داریم؛ بروکراسی که به طبع خود بروکراتها را شامل میشود؛ به استفاده از مقررات و پروتکلهای کتبی یا شفاهی بهمنظور مدیریت یک مؤسسه اشاره دارد. بروکراسی به سیستم ساختاریافته اقتدار عقلانی در یک جامعه اشاره دارد. این بهنوعی از مدیریت سازمانی اشاره دارد که بهطور خاص برای مدیریت مؤثر شرکتهای بزرگمقیاس و عملکردهای پیچیده اداری آنها طراحی شده است. ماکس وبر معتقد است که تجلی بهینه بروکراسی چیزی است که میتوان آن را بهعنوان یک دستگاه مکانیزه توصیف کرد. سازمان یک ساختار مکانیکی متشکل از سه مؤلفه اصلی تخصص در کار، سلسلهمراتب اقتدار و روابط غیرشخصی است. از سوی دیگر تکنوکراسی نوعی سیستم حکومتی است که در آن افراد دارای دانش علمی گسترده و یا مهارت فنی در یک زمینه خاص از طریق فرایند نه لزوماً دموکراتیک برای مناصب دولتی انتخاب میشوند. افرادی که دارای دانش تخصصی در یک زمینه خاص هستند، معمولاً تکنوکرات نامیده شده و بر اساس تخصص خود به سمتهای مرجع منصوب یا انتخاب میشوند. این تصمیمگیرندگان به دلیل مهارت در حوزههای دانش مربوط به خود، شناخته میشوند. در نتیجه، فرایند تصمیمگیری آنها مبتنی بر دادههای علمی و روششناسی عینی است که توسط شواهد تجربی پشتیبانی میشوند، نه نظرات ذهنی صرف.
بر هر یک از این دو نظریه نقدهایی وارد است. بهعنوان مثال تئوری بروکراتیک تابع محدودیتهای خاصی است که مانع از توانایی آن در درک کامل پیچیدگیهای تغییرات سازمانی میشود. این محدودیتها شامل عدم درک اهمیت ساختارهای قدرت غیررسمی در سازمانها و همچنین تمرکز بیش از حد بر عقلانیت است. بروکراسی شامل رویههای تصمیمگیری دیرهنگام، مقررات سفتوسخت و تشریفات بیش از حد است و میتواند منجر به ایجاد خودکامگی شود.
از سوی دیگر تکنوکراسی به دلیل پتانسیل آن برای به حاشیه راندن بخشی از مردم مورد انتقاد قرار گرفته است. زیرا دولتها از منابع عمومی برای اجرای سیاستها و مقررات توسعه دادهشده توسط تکنوکراتها استفاده میکنند. بهطور معمول، تکنوکراتها تصمیمات مبتنی بر اصول علمی و فنی را اولویتبندی میکنند که ممکن است از بافت اجتماعی واقعی جامعه متفاوت باشد. سیاستگذاران براساس شواهد تجربی و روشهای تحقیق دقیق تصمیمگیری میکنند، درحالیکه عموم مردم تمایل دارند سیاستهایی را که تأثیر مستقیم بر زندگی روزمره آنها دارد، در اولویت قرار دهند. انتقاد دیگر از تکنوکراسی مربوط به احتمال بسیار زیاد عدم رعایت اصول دموکراتیک است، زیرا افراد دارای دانش فنی تخصصی را بر اراده جمعی مردم اولویت میدهد.
آنچه که ناکارآمدی این دو نظریه را بیش از پیش نشان میدهد این است که مطالعه جامعه فراصنعتی بدون توجه به نیروهای متحرک، ساختار اجتماعی و نحوه سازماندهی زندگی روزمره مردم غیرممکن است. امروزه نفوذ گسترده پلتفرمهای ارتباطجمعی در حوزههای مختلف، منجر به ایجاد یک محیط ارتباطی شده است. در این محیط ارتباطی؛ افراد میتوانند نقش خالقان رسانه را بر عهده گرفته و تجربیات شخصی خود را بهصورت آنلاین منتشر کنند. سالهاست که شکلگیری احساسات عمومی بهطور فزایندهای به منابع اینترنتی وابسته بوده و محدود به مرزهای جغرافیایی، سرزمینی و زبانی نیست. فقدان این مرزهای ملموس در شبکه اطلاعات جهانی، نفوذ اطلاعات را تسهیل و منجر به شکلگیری یک جامعه فراملی میشود که فراتر از محدوده سیستمهای قانونی خاص و یا سیستمهای بسته عمل میکند. از این رو در اوایل دهه 1990، سردبیران مجله فناوری وایرد کلمه «نتوکراسی» را مطرح کردند. نتوکراسی قدرت اینترنت، قدرت دانش و قدرت اطلاعات است. بهتر است بگوییم که داشتن کنترل بر شبکه، کنترل بر اطلاعات و داشتن دانش زیاد باید نتوکراتها را به قدرتمندترین گروه در جامعه اطلاعاتی تبدیل کند.
براساس این نظریه ساخت گفتمان اجتماعی که احساسات عمومی را شکل دهد، براساس دسترسی همگانی به اطلاعات توزیع شده است. نتوکراسی منجر به ایجاد ساختاری غیر سلسلهمراتبی از اقتدار میشود. این مکانیسم، روشی سازنده و کارآمد برای شکلگیری و توسعه سرمایههای اجتماعی است. نتوکراسی ایدهآلهای دموکراسی را با فناوری اطلاعات و ارتباطات تلفیق میکند. البته در این نظریه، قدرت و تصمیمگیری به دست آن دسته از افراد میرسد که دسترسی بیشتری به اینترنت دارند و از طریق ارائه نظرات و ایدههای خود در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، در تصمیمگیریهای عمومی و سیاسی مشارکت دارند و این خود میتواند بهگونهای دموکراسی را با گونههای جدیدی از تهدید روبهرو کند.
در عصر اطلاعات، کسی که صاحب اطلاعات است، صاحب جهان است. در دوران آتی، اوج سلسله مراتب اجتماعی توسط نتوکراتهایی اشغال خواهد شد که توانایی جلب توجه از طریق تخصص و وابستگیهای خود را دارند. افرادی که توانایی تنظیم شبکه اطلاعات جهانی را داشته و بهطرز ماهرانهای شیوههای ارتباطی جدید را مدیریت میکنند، کسانی هستند که در این سیاره به قدرت میرسند.
نظرهای من