| کد مطلب: ۱۶۳۱

ارزیابی خطر تجزیه‌طلبی

ارزیابی خطر  تجزیه‌طلبی

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

توضیح هم‌میهن: متاسفانه یادداشت دیروز دکتر جلایی‌پور با عنوان «ارزیابی خطر تجزیه‌طلبی» به دلیل اختلالات اینترنت و فیلترینگ، به شکل ناقص دریافت شده بود و به همان شکل هم منتشر شد. ضمن پوزش از ایشان و خوانندگان گرامی، متن کامل یادداشت درج می‌شود.

پس از ظهور جنبش اعتراضی و ملی مهسا (از اواخر شهریور و مهرماه ۱۴۰۱) امیدها و نگرانی‌های گوناگونی در افکار عمومی مطرح شده است. یکی از نگرانی‌ها، نگرانی از خطر تجزیه سرزمینی ایران است. هدف این نوشته ارزیابی و سنجش همین خطر در زمینه کنونی جامعه ایران است. پاسخ اجمالی من این است که ملت و کشور ایران پدیده‌ای ریشه‌دار است و با هر بادی نمی‌لرزد، ولی بنا به سه توضیح زیر نیروهای دلسوز جامعه مدنی و نیروهای حکومتی نباید خطر «تجزیه‌طلبی» را نادیده بگیرند.

۱

اولین نگرانی هنگامی است که نظم سیاسی ضعیف می‌شود، آنگاه خطر تجزیه سرزمینی را نمی‌توان جدی نگرفت. بیشتر توضیح می‌دهم. ایران ملت و کشوری قدیمی است. ایران از لحاظ تاریخی یک مجموعه واحد و در عین حال متکثر از اقوام بوده است. در این کشور همزیستی قومی امری قدیمی است و زبان فارسی هم یک وسیله ارتباطی بین قومی بوده است.

ایران در عین حال ملت و کشوری مدرن نیز هست. ایرانیان در دوران جدید در جنبش‌های گوناگون تلاش کردند آینده بهتری از حیث سیاسی و اقتصادی و فرهنگی داشته باشند. به‌عنوان مثال تلاش مشروطه‌خواهان و سایر جنبش‌های ملی تا جنبش اخیر مهسا تلاش یک قوم برای ساختن ایران نبوده است بلکه یک تلاش ملی و از سوی همه اقوام بوده است. به‌رغم وحدت در عین کثرت در ایران، از زمانی‌که دولت بروکراتیک جدید در ایران شکل گرفت، به موازاتش در یکصد سال اخیر دو پدیده شکل گرفته است. اولین پدیده این است که دولت‌های ایران (هم پهلوی و هم جمهوری اسلامی) در کاهش تبعیض‌های قومی و در پذیرش نمایندگی سیاسی آن‌ها موفق نبوده‌اند. لذا در ایران ما با

نارضایتی قومی در میان کردها، عرب‌ها، بلوچ‌ها، ترکمن‌ها و ترک‌ها روبه‌رو هستیم. پدیده دوم اگرچه پدیده لاغری است ولی وجود دارد: به‌نام «پان‌ها» مثل پان‌ترک‌ها، پان‌کردها و پان‌عرب‌ها. در شرایط عادی کشور، «پان‌ها» نیروی نگران‌کننده‌ای برای تجزیه سرزمینی ایران نیستند و نیرویی خفته و حاشیه‌ای هستند. اما وقتی نظم سیاسی-امنیتی به هر دلیل در ایران ضعیف شود، پان‌ها مجال فعال شدن پیدا می‌کنند. به بیان دیگر با اینکه از حیث ملی-قومی کشور ایران کشور آرامی است، ولی در دوره ۱۳۲۰ و ۱۳۵۷ که نظم سیاسی متزلزل شد «پان‌ها» نیز فعال شدند. لذا یکی از وجوه نگرانی از سوری شدن، نگرانی از فعال شدن فعالیت‌های جدایی‌طلبان قومی است.

۲

در شرایط «جامعه و دولت ناتوان» خطر تجزیه قابل تامل می‌شود. توضیح می‌دهم که چگونه. جنبش اعتراضی و ملی مهسا دارای دو لایه است. لایه اول آن همان برانگیختگی مردم ایران در پی درگذشت مهسا امینی (دختر ۲۲ساله کردی که هنگام سفر به تهران از سوی گشت ارشاد به‌خاطر پوشش دستگیر شد و در زمان دستگیری از هوش رفت و در بیمارستان کسری جان‌ باخت) است. پس از مرگ مهسا جامعه ایران با یک جنبش اعتراضی و ملی برای «بازپس‌گیری زندگی» در سطح کشور روبه‌رو شد. اعتراضات گسترده‌ای در ده‌ها شهر و دانشگاه کشور در بیش از 20روز شکل گرفت که هنوز خاتمه نیافته است. مطالبه این جنبش بی‌رهبر، مخالفت با گشت ارشاد، حجاب اجباری و مخالفت با تحمیل سبک‌ زندگی است. این مطالبه خود را در شعار «زن، زندگی و آزادی» و «مرد، میهن و آبادی» نشان داد. متاسفانه هنوز پاسخ اقناع‌کننده‌ و عملی به این جنبش داده نشده است.

لایه دوم این جنبش در دو هفته پس از آغاز این جنبش، جدی شد. اگر در فاز اول جنبش، مطالبه جنبش اهداف مربوط به سبک زندگی و پوشش زنان بود، در فاز دوم خصوصا با مداخله رسانه‌های ماهواره‌ای در خارج از کشور (تلویزیون ایران‌اینترنشنال بن‌سلمان، بی‌بی‌سی فارسی و من‌وتو در لندن) مطالبه جنبش به امر «سرنگونی حکومت» تبدیل شده است. به‌رغم این‌که بخش قابل توجهی از مردم ایران مخالف بعضی از سیاست‌های موجود هستند، ولی این جنبش که عمدتا از جوانان و زنان تشکیل شده و اقشار اصلی شهرها به آن نپیوستند قادر نیست که هدف تغییر ساختار را دنبال کند. در مقابل، حکومت ایران یک حکومت پوشالی نیست و خود حکومت هم جنبشی است و قادر است بخش زیادی از مردم را به نفع خود بسیج کند و به‌طور جدی در برابر مطالبه سرنگونی حکومت مقاومت می‌کند و حتی ممکن است فرایند مقابله تشدید شود. بنابراین نکته مهم این است که در جامعه ایران چالشی شکل گرفته که ممکن است نظم سیاسی به تدریج ضعیف شود. چالش این است که در نتیجه تراکم مطالبات بخش معترض جامعه و عدم پاسخ‌گویی مناسب به این مطالبات یک بال جنبش اعتراضی کنونی انقلابی و سرنگونی‌طلب شده است و البته زورش به حکومت نمی‌رسد و در طرف دیگر حکومتی که باید به مطالبات مردم پاسخ دهد. به این وضعیت می‌توان گفت وضعیت دولت و جامعه ناتوان. لذا در وضعیت جامعه معترض و چندپارچه و دولت ناتوان نظم سیاسی ضعیف می‌شود و این ضعف مجالی برای جدایی‌طلبان می‌تواند فراهم کند.

۳

راست افراطی در سطح جهانی (اسرائیل، ‌بن‌سلمان و ترامپی‌ها در آمریکا) به‌طور کلی نه فقط با جمهوری اسلامی بلکه با کشوری به بزرگی ایران نیز مشکل دارند. معتقدند «ایران بزرگ» و قدرتمند با منافع اسرائیل و آل‌سعود ناسازگار است. این نیرو از قدیم از پان‌ها و جدایی‌طلبان قومی علیه تمامیت ایران دفاع کرده و می‌کند. وقتی ترامپ به‌صورت یک‌جانبه از برجام خارج شد در کوتاه‌مدت دنبال این بود که ایران وارد وضعیت ناامنی و «بی‌دولتی» شود و پس از فروپاشی سیاسی شرایط چندتکه شدن ایران فراهم شود (که خوشبختانه ناکام ماند).

از طرف دیگر، سیاست‌خارجی نامتوازن و آمریکا‌ستیز جمهوری‌اسلامی پرهزینه بوده به دشمنان ایران افزوده است. از یک طرف ایران را با دشمنی آمریکا و اسرائیل روبه‌رو کرده است و چین نزدیک کرده است. از طرفی دیگر، قبلا چالش منطقه چالش اعراب و اسرائیل بود و حالا چالش کشورهای عربی با ایران برجسته شده است و کشور وارد تحریم طولانی شده و ایران یک دهه هست که به‌جای رشد و توسعه، روند فقیر شدن را طی می‌کند. بنابراین تداوم این وضعیت تمامیت ایران را به مخاطره می‌اندازد.

چه باید کرد؟
۱

مهمترین و کم‌هزینه‌ترین کار این است که حکومت پس از 25سال مقاومت در برابر اصلاح امور به مطالبات مردم از طریق تغییرات در نحوه انتخابات‌ها و صدا‌وسیما و رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی و تغییرات در شیوه دادرسی‌ها پاسخ دهد. حکومت اجازه بدهد اصلاحات نهادی کار کند تا از انباشتگی مطالبات و شرایط انقلابی جامعه کاسته شود. این اقدامات دولت ایران را از نزدیک شدن به وضعیت «بی‌دولتی» دور می‌کند و ایران مثل گذشته در برابر خطر تجزیه‌طلبی بیمه می‌شود.

۲

ممکن است حکومت ایران مثل گذشته تن به تغییرات ندهد. همچنان‌که در برابر جنبش اصلاحی و دانشجویی ۷۷ و جنبش سبز ۸۸ و جنبش اعتراضی ۹۶ و ۹۸ پاسخ درخور داده نشد و در نهایت دو انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ را با پایین‌ترین سطح رقابت برگزار کردند. با حضور کم مردم در انتخابات، حکومت در برابر فشارهای مردم بی‌سپر شد. درحالی‌که حکومت قصد داشت با «دولت یک‌دست» کشور را بهتر اداره کند که عملا موقعیت داخلی و خارجی ایران را با مخاطرات بیشتر روبه‌رو کرده است.

آیا در این وضعیت، نیروهای جامعه مدنی مسئولیتی ندارند؟ اگر طبق توضیحات این نوشته، نگرانی از «بی‌دولتی» و خطر تجزیه‌طلبی جدی است، نیروهای جامعه مدنی در شرایط فعلی هم مسئولیت دارند. در شرایط فعلی نیروهای جامعه مدنی سه کار می‌توانند انجام دهند و شایسته آن است کار سوم را انجام دهند تا سرزمین ایران به مخاطره نیفتد:

کار اول این است که نیروهای جامعه مدنی از اقدامات حکومت دفاع کنند. درصورتی‌که دفاع از سیاست داخلی و خارجی حکومت، مخاطرات جامعه ایران را افزایش می‌دهد چون همین سیاست‌ها بوده که جامعه را جنبشی و اعتراضی و اخیرا در حال «انقلابی» شدن کرده است. و گفتیم وضعیت انقلابی می‌تواند جامعه را با «بی‌دولتی» و مخاطره سرزمینی روبه‌رو کند.

کار دوم این است که با شهروند عاصی همراه شویم و از نبرد خیابانی برای خسته‌کردن نیروهای امنیتی استفاده کنیم. افق این کار هم همچنان که اشاره کردیم هم جامعه و هم دولت را ضعیف می‌کند و بستر را برای مخالفان ایران یکپارچه فراهم می‌کند.

کار سوم این است که به‌جای نبرد خیابانی به مبارزات مدنی و خشونت‌پرهیزانه و به فرایند نقد و بررسی اقدامات حکومت بپردازیم. از پویش‌های مبتنی بر سبک زندگی در زندگی روزمره مردم دفاع کنیم. به بیان دیگر، به اقدامات ایرانسوز ماله نکشیم و از حقوق و درد مردم خشونت‌پرهیزانه دفاع کنیم.

گفته می‌شود این مبارزات مدنی و خشونت‌پرهیزانه چه فایده‌ای دارد؟ می‌توان گفت در ادامه انتقادها یا مسئولین پنجره‌های اصلاح را باز می‌کند که حتما باید استفاده کرد و هزینه‌ها و مخاطرات تغییر را پایین آورد. یا مثل گذشته ادامه می‌دهند و پنجره‌ای را باز نمی‌کنند. در چنین حالتی نیروهای دلسوز جامعه مدنی حداقل وضع را بدتر نکرده‌اند. چون ایران امروز با وضعیتی روبه‌رو است که می‌تواند وضع‌اش از وضع فعلی بدتر شود.

به‌طورکلی، نیروهای دلسوز ایران به پیشواز «بی‌دولتی» نمی‌روند (البته ممکن است تداوم رویکردهای کنونی دولت، ایران را با بی‌دولتی روبه‌رو کند). هر نیروی دلسوز جامعه ایران در جریان چالش‌های ایران مرتب باید بر لزوم حفظ تمامیت ارضی تاکید کند و نه از تهدیدات انحصارطلبان حکومتی بهراسد و نه از تبلیغات سرنگونی‌طلبان خشونت‌گرا جا بزند. تمامیت ایران، وطن و خط قرمز ما است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی