| کد مطلب: ۵۳۴۷

روزی که کوه صبرم، بر باد رفته باشد

درباره دویستمین روز بازداشت الهه محمدی

روزی که کوه صبرم، بر باد رفته باشد

درباره دویستمین روز بازداشت الهه محمدی

می‌خواستم با شعر حزین لاهیجی شروع کنم و بنویسم «ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد.» اما از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان لحظه‌ای نیست که یاد همکار دربندمان در دل‌مان نباشد و جای خالی‌اش تیشه بر دل ریشمان نزند. حالا که به شعر حزین نگاه می‌کنم می‌بینم ما مصداق تام و تمام مصرع دوم بیتیم که از اتفاق کمتر شنیده شده است، روزی که کوه صبرم، بر باد رفته باشد. ما صبرمان بر باد رفته چون دورنمایی، عددی برای دل بستن و شمارش معکوسش نداریم. رسما بلاتکلیفیم. روزگاری شمارش اعداد به این سادگی‌ها که پشت هم بشماریم و تهی برایش وجود نداشته باشد، نبود. حالا با وجود اینکه برای عدد تهی وجود ندارد باز هم دویست عدد کمی نیست. اگر قرار باشد برای مجموعه‌ای سند چشم‌انداز بنویسند و بخواهند سخت‌گیرانه موضوعی را دنبال کنند دویست روز را به عنوان منتهای شکیبایی در نظر می‌گیرند. دویست روز آنقدر زیاد است که اگر جنینی عجله کند و به دنیا بیاید خدا به حرمت دویست روز تحملش جان زنده از زهدان مادر به عالم می‌آورد. اما اینها را چرا می‌نویسم. هزار حرف نگفته داشتم که عهد کرده بودم روزی در این ستون با شما در میان بگذارم. می‌خواهم درباره الهه بنویسم. بنویسم که چقدر سخاوتمند و دل بزرگ است. بنویسم که دیده‌ام چقدر کاربلد است. بنویسم که چقدر وجودش در جمع روزنامه مغتنم است. بنویسم با آنکه حضورش در تحریریه نیست، اعتباری به روزنامه‌ و روزنامه‌نگاری داده است که چند سالی بود طعم‌اش را نچشیده بودیم. بنویسم که چقدر شجاع و دلیر است. بنویسم که چقدر افتاده و شریف است. بنویسم که دلمان برایش تنگ است. بنویسم که این بلاتکلیفی حق روزنامه‌نگاری نیست.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

آخرین اخبار