| کد مطلب: ۴۴۴۸

تکرار چرخه ناامیدی

تکرار چرخه ناامیدی

سیاستمداران لبنانی تلاش می‌کنند بحران سقوط نظام بانکی ارزش پول ملی و بحران اقتصادی را با دلارهای لبنانی‌های خارج‌نشین تامین می‌کنند

سیاستمداران لبنانی تلاش می‌کنند بحران سقوط نظام بانکی ارزش پول ملی و بحران اقتصادی را با دلارهای لبنانی‌های خارج‌نشین تامین می‌کنند

لیساندرا اوهرستروم، روزنامه‌نگار آزاد،‌ بیش از 10 سال است درباره لبنان و آمریکا گزارش می‌نویسد. اوهرستروم سال‌هاست که از لبنان مهاجرت کرده و حالا پس از سه سال دوری و انفجار مهیب بندر بیروت تصمیم گرفته سری به خانه اولش بزند. اوهرستروم در مجله نیولاینز درباره لبنان پس از فاجعه می‌نویسد:‌ «بعد از سه سال به لبنان برگشتم. از 20 سال پیش تا الان که از بیروت رفته‌ام، این طولانی‌ترین زمانی بود که از آن دور بودم. غیبت من از بیروت با بی‌ثبات‌ترین و پرآشوب‌ترین دوران تاریخ این کشور از زمان جنگ داخلی همراه بود. جنگی که از سال 1975 تا سال1990 طول کشیده بود.»
کمی پس از آخرین دیدار در سال 2019، دولت لبنان از پرداخت اوراق قرضه اروپایی امتناع کرد. این اقدام باعث سقوط آزاد بخش بانکی، ارزش پول ملی و اقتصاد شد. پس از اولین زمستان کرونایی 2020، چند ماه بعد در آگوست همان سال غفلت شدید طبقه سیاسی لبنان عریان شد؛ زمانی که انبار نیترات آمونیوم که بیش از یک دهه، با آگاهی کامل جمعی از سیاستمداران در بندر بیروت قرار داشت، منفجر شد. بیش از 200 نفر بر اثر این حادثه جان خود را از دست دادند و میلیاردها دلار خسارت مالی بر جای ماند. انفجار بندر بیروت همانقدر که از لحاظ روحی ناگوار و ویران‌کننده بود، تاثیر مضاعف آن، رکود خودخواسته اقتصادی که از سوی الیت جامعه به عموم مردم تحمیل شده را از سال 2018 هم بدتر کرده است. براساس گزارش اخیر بانک جهانی، پس‌انداز اکثریت جمعیت این کشور و 15 سال رشد اقتصادی لبنان از بین رفته است. به گفته بانک جهانی، بحران مالی اخیر، لبنان را در میان سه کشور اولی قرار داده که بدترین نوع آن را در جهان گذرانده‌اند.
در گزارش بانک جهانی آمده: «افسردگی خودخواسته زخم‌های مادام‌العمری را بر تن اقتصاد و جامعه لبنان بر جای گذاشته است: خدمات عمومی ساده از بین رفته‌‌اند و آمار مهاجرت در میان لبنانی‌ها به‌ویژه در میان افرادی که مهارت‌های بالایی دارند، به شدت افزایش یافته است.» نویسندگان این گزارش در ادامه تاکید می‌کنند:‌ «در این میان، طبقه فقیر و متوسط که از همان وهله اول تحت این مدل هیچ‌وقت بهره‌ای نبرده‌اند، بار اصلی این بحران را به‌دوش می‌کشند.»
علائم افسردگی خودخواسته از همان ساعت 8 شب که فرودگاه را به سمت شهر ترک کردیم کاملا مشهود بود. در آزادراهی تاریک به سمت محله مار میخائیل Mar Mikhael که حدودا در یک کیلومتری محل انبارهای منفجرشده قرار داشت حرکت می‌کردیم. نور ساختمان‌های بانک عرب که شامل دفاتری از روزنامه‌های انگلیسی‌زبان است و یک دهه پیش در آنها مشغول به‌کار بودم و دیگر ساختمان‌های بلندی که جواهری به‌جا مانده از بازسازی‌های قبل بودند، بر خانه‌های متروکه و تاریک در میدان ریاض‌الصلح و ساختمان پارلمان لبنان می‌تابید. با اینکه سال‌هاست هیچ‌کس در لبنان حسابی روی شرکت‌های دولتی باز نمی‌کند اما حداقل گاهی برق بیروت و بخش‌های دیگری از کشور را تامین می‌کردند. سال گذشته، دولت به‌طور میانگین یک ساعت در روز برق را وصل می‌کرد.
حتی پولدارهای لبنانی نیز حالا باید با برنامه روزانه قطع برق، که اولین بار آن را از 11 صبح تا 4ونیم بعدازظهر تجربه کردم، کنار بیایند. با فرض اینکه هیچ حادثه دیگری به اندازه انفجار بندرگاه در آینده رخ ندهد، لبنانی‌های ثروتمند هم یاد گرفته‌اند در این شرایط زندگی کنند. اما زندگی با نرم‌های جدید برای الیت لبنان و افرادی که درآمد دلاری دارند، بسیار متفاوت‌تر از سه‌چهارم جمعیتی است که با سقوط سیستم بانکداری فقیر شده‌اند.
تورم طی یک سال گذشته در لبنان به بیش از 200درصد رسیده است. بسیاری از مهاجران و لبنانی‌هایی که در بخش خصوصی برای شرکت‌های خارجی کار می‌کنند، حالا درصدی از حقوق خود را از دلارهای جدید آمریکایی دریافت می‌کنند. همان دلارهایی که از خارج از لبنان وارد این کشور شده‌اند. بخش دیگری از این درآمد براساس پوندهای لبنانی و یکی از چندین نرخ ارز موازی نوظهور است. این به آن معنی است که قدرت خرید آنها با افزایش فزاینده هزینه خدمات اولیه متناسب است. اما زندگی برای افرادی که حقوق‌شان بر اساس پول ملی است، به شدت ناپایدار است. رنج روزافزون آسیب‌پذیرترین اقشار کشور نیز باعث نشده برای از بین بردن بن‌بست سیاسی بر سر اجرای اصلاحات اقتصادی مورد نیاز برای استفاده از کمک‌های 3 میلیارد دلاری صندوق بین‌المللی پول، اتفاقی بیفتد. ثبات اقتصادی شکننده لبنان پس از جنگ داخلی، متکی بر تزریق دائمی ارزهای خارجی به سیستم‌های بانکی از طریق لبنانی‌هایی است که از این کشور مهاجرت کرده‌اند. این دلارها به دولت امکان می‌دهد که پیوند لیر با دلار آمریکا را که در سال 1997 برقرار شد، حفظ کند. بانک‌ها برای تشویق به بازگشت پول‌های متعلق به لبنایی‌های شاغل در خارج از کشور، در شرایط تورمی نرخ بهره بالا برای سپرده‌های ارزی و حتی نرخ بهره بالاتر برای گروه کوچکی از مشتریان پردرآمد و رابطه‌دار ارائه کردند. اقدامی که بانک‌ها را بسیار سودآور کرد و به دولت این امکان را داد تا برای واردات سرسام‌آور خود یارانه تعیین کند اما از سرمایه‌گذاری مولد در اقتصاد جلوگیری کرد. لبنان به یک واردکننده تمام‌عیار و یکی از مقروض‌ترین کشورهای جهان تبدیل شد.
خیلی از همان سیاستمدارانی که پس از جنگ داخلی و مدل اقتصادی، بیشترین بهره را از آن برده‌اند همچنان خواستار بسیج دارایی‌های عمومی برای نجات بانک‌ها و دولت هستند. زیان جمعی این دو دسته بیش از 72 میلیارد دلار یا به عبارت دیگر سه برابر تولید ناخالص داخلی لبنان بوده است. به گفته بانک جهانی، ارزش دارایی‌های دولتی لبنان فقط بخشی از زیان‌های تخمین‌شده را تامین می‌کند. بسیج بودجه مالیات‌دهندگان برای نجات بخش مالی به «توزیع مجدد از خانواده‌های فقیرتر به خانواده‌های ثروتمندتر» منجر می‌شود.
افزایش قیمت سوخت در سال‌های اولیه بحران باعث شد ترافیک شهری کمی سبک‌تر شود اما در دسامبر گذشته خیابان‌های بیروت بار دیگر از حجم زیاد خودرو قفل شده بود. سال گذشته، لبنانی‌های مستأصل به بانک‌ها هجوم بردند تا بخشی از پس‌اندازهایشان را برای درمان پزشکی اختصاص دهند یا از بانک‌ها تقاضا کنند به جای نرخ رسمی که «لولار» نامیده می‌شود، نرخ واقعی ارز در بازار را در نظر بگیرند.
تنگنا در سراسر لبنان دیده می‌شود اما در طول سفرم نمی‌توانستم در جدیدترین و پرطرفدارترین رستوران بیروت، بیت‌کانز، میزی را رزرو کنم. بیت کانز، رستورانی است که در همکاری با یک سازمان مردم‌نهاد، طیفی از سرآشپزهای محلی را استخدام می‌کند. این رستوران با استفاده از محصولات کشاورزان مزارع کوچک و محلی و شیوه‌های آشپزی سنتی، از تولیدکنندگان خرد در سراسر کشور حمایت می‌کنند. شیوه‌ای بسیار آشنا که می‌توان آن را در بسیاری از سرمایه‌گذاری‌های سازمان‌های مردم‌نهادی پیدا کرد که از دل ویرانی‌های پس از انفجار بیرون آمده‌اند.
در اکتبر 2019، دولت اعلام کرد که برای واتس‌آپ و دیگر اپلیکیشن‌های ارتباطی فضای مجازی مالیات مشخص شده است. این تصمیم اعتراض یک میلیون لبنانی از تمام اقشار مذهبی و اقتصادی-اجتماعی را در سراسر کشور رقم زد. آخرین باری که لبنان شاهد چنین تظاهراتی بود به 14 مارس 2005 برمی‌گردد که یک ماه پس از ترور رفیق حریری، نخست‌وزیر پیشین رخ داد. «قیام استقلال» سوریه را مجبور کرد به اشغال یک دهه لبنان خاتمه دهد و ائتلاف سیاسی را تشکیل دهد که تا همین اواخر تنها تهدید در برابر حزب‌الله لبنان محسوب می‌شد.
با این حال اعتراضات سال 2005 بازتاب‌دهنده و تشدید‌کننده شکاف‌های فرقه‌ای خطرناکی بود که جنبه‌های بسیاری از زندگی ملی را برای نزدیک به یک دهه تغییر داد. سیاستمداران لبنانی نیز از سال 1990 به این طرف از آن برای تثبیت سلطه خود بهره‌برداری کرده‌اند. در مقابل، خیزش سال 2019 که به انقلاب 17 اکتبر نیز مشهور است، برای لحظاتی از این شکاف‌های سنتی فراتر رفت. معترضان خشمگین اما سرمست هفته‌ها در 70 شهر و روستا در سراسر کشور جمع شدند. برخی از شیعیان ناراضی برای اولین بار (تا جایی که حافظه یاری می‌کند) پرچم‌های لبنان را تکان می‌دادند، سرود ملی را می‌خواندند و فریاد می‌زدند «همه یعنی همه» و خواستار برکناری کل طبقه حاکم می‌شدند. تا چند ماه بعد همچنان افراد خوش‌بینی وجود داشتند که این خیزش را «انقلاب» می‌دانستند اما سقوط آرام بخش بانکی سرعت حرکت خیزش را کند کرده و جای خود را به مهاجرت به خارج از کشور داده است.‌
با اینکه بانک‌های لبنانی خروج دلارهای آمریکا را از پاییز گذشته محدود کرده‌اند اما پول ملی این کشور همچنان به دلار گره خورده است. خیلی‌ها سقوط 90درصدی ارزش درآمد ماهیانه و سپرده‌های بانکی غیرقابل دسترس را تابه‌حال ندیده بودند. سقوطی که در ماه‌های آینده حتما تجربه خواهند کرد. با اینکه عده کمی توانستند همه‌گیری کرونا را پیش‌بینی کنند، انفجار بندرگاه در سال 2020 که باعث فلج شدن اقتصاد شد، حس رقت‌انگیزی را در فضای شهر پر کرده بود.
همه‌گیری کرونا بهانه لازم برای جنگ‌افروزی را برای سیاستمداران فراهم کرد تا معترضان را با شدت بیشتری سرکوب کنند. آنها براساس توافق تقسیم قدرت 1990 بر لبنان حکومت کرده‌اند. انفجار بندرگاه باعث خرابی منطقه تاریخی اشرفیه در شرق بیروت شد که از بدترین ویرانی‌های جنگ سال 2006 و سال‌ها توسعه نامتناسب و ساخت‌وساز لوکس جان سالم به‌در برده بود. انفجاری که می‌توانست انقلاب خفته را بیدار کند. معترضان همچنان گاه‌گاهی خشمگین می‌شوند اما اوج کوتاه‌مدت همبستگی ملی اجتماعی-اقتصادی و فرقه‌ای که در سه سال گذشته دیده شده، جای خود را به وضعیت تقریبا فلج‌کننده‌ای داده که لبنانی‌های سرسخت بار دیگر مجبور به سازگاری با آن شده بودند.

چرخه امید

چرخه امید شامل سرمایه‌گذاری‌های ذهنی و مالی، بن‌بست‌های سیاسی و فساد به همراه ویرانی‌های اقتصادی و فیزیکی قبلا نیز در لبنان اتفاق افتاده است. سال 2005، کمی پس از ترور سعد حریری، سوریه پس از تقریبا سه سال تصرف عقب‌نشینی کرد. در آن زمان، لبنان همچنین غرق در خوش‌بینی‌های داخلی و بین‌المللی نسبت به تولد دوباره نوری از دموکراسی لیبرال در خاورمیانه بودند که با ترور گاه‌به‌گاه مخالفان برجسته دمشق یا سیاستمداران ائتلاف 14 مارس کشورهای غربی مواجه می‌شدند.
حزب‌الله رهبری ائتلاف 8 مارس را برعهده داشت. حزب مسلح و قدرتمند اسلام‌گرای شیعه همچنان به نظر می‌رسد که برنده بازی‌های سیاسی داخلی است. جنگ داخلی سوریه هنوز شروع نشده بود که فعالیت‌های نظامی حزب‌الله و حضور ادامه‌دار این گروه در جنوب کشور همچنان به‌طور گسترده‌ای به‌عنوان مقاومت مشروع در برابر حملات اسرائیل و حفظ منافع ملی تلقی می‌شد.
در دوران کابینه فواد سینیوره، نخست‌وزیر نئولیبرال طرح‌های اصلاحات اقتصادی مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تصویب شد. دولت سینیوره از آزادسازی بخش انرژی و مخابرات صحبت می‌کرد. در سالگرد قتل حریری در روز ولنتاین 2006، حامیان 14 مارس با موجی از متحدین، بیرون از مراسم یادبود نخست‌وزیر فقید در مسجد محمد‌الامین حضور پیدا کردند.‌ تصویر بزرگ و پدرانه‌ای از حریری خارج از بنای یادبودش در کنار کانتر قرمزرنگی که تعداد روزهای کشته شدن او را نشان می‌داد، نصب شده بود. در این سفر آن تصویر و همچنین بیلبوردی بزرگ از حریری که در ورودی خیابان حمرا قرار داشت، دیگر وجود نداشتند.‌ به یاد ندارم که یک عکس تکی از سعد، پسر بی‌رحم و وارث سیاسی ناموفق حریری دیده باشم. با اینکه بندر بحث‌برانگیز و مارینای Zaitunay Bay شلوغ‌تر از همیشه شده، اما بیشتر قسمت‌هایی از مرکز شهر که توسط شرکت ساختمان‌سازی خصوصی حریری، به نام Soliderfe در دوران نخست‌وزیری‌اش بازسازی شد و بحث‌های زیادی را به راه انداخت حالا خالی شده است.
در طرف دیگر سیاست، دیدگاه‌ها نسبت به حزب‌الله که کشور را از لحاظ سیاسی و نظامی اداره می‌کند، عوض شده است. در سفر به بعلبک، متوجه شدم که پرچم‌های حزب‌الله در اطراف آزادراهی که با ایران برای ساخت آن کمک کرده کمتر شده است. آزادراهی که صاف‌ترین و کاربردی‌ترین بزرگراه در کشور است. چهره نبیه‌بری همه‌جا دیده می‌شود که انگار دارد ارتباط سخنگوی پارلمان لبنان و رهبر دومین حزب بزرگ شیعه را فریاد می‌زند. ارتباطی که به‌طور فزاینده‌ای بی‌ربط است. درحالی‌که نقاشی‌های دیواری قدیم و جدید سراسر دیوارهای شهر را فرا گرفته اما آنچه کمرنگ شده تصاویر پرزرق‌وبرق از سیاستمدارانی است که هر محله‌ای از لبنان را که اغلب براساس روابط فئودالی که به قرن‌ها پیش برمی‌گردد تقسیم‌بندی شده‌اند، کنترل می‌کنند. از آنجایی که اقتصاد لبنان عمدتا به‌خاطر فساد، ناتوانی و بی‌توجهی سیاستمداران در گردابی عمیق گرفتارشده، سیاستمداران هیچ دستاوردی برای اعتبار خود نداشته‌اند.
هر سه چمدانی که با خود به لبنان برده بودیم، گم شدند. بدتر از آن در محل اقامت‌مان هیچ خشک‌کنی وجود نداشت و ماشین لباس‌شویی تنها زمانی کار می‌کرد که بقیه وسایل برقی خاموش باشند. بنابراین خشک کردن لباس‌های یک دور ماشین لباس‌شویی در بیروت حدودا سه روز طول می‌کشد. بغد از آنکه بچه‌هایم را با کشتی به خانه مادربزرگم در جونیه! فرستادم،‌ تصمیم گرفتم به منطقه اعیانی مورد علاقه‌ام در لبنان، جایی که مرکز خرید سرباز the Beirut Souks است، بروم.
بعد از نزدیک 3 کیلومتر پیاده‌روی در Mar Mikhael و گذر از منطقه Gemmayzeh که از انفجار 3 سال پیش آسیب بسیاری دیده، به سمت مجتمع تجاری با قدمتی 10 ساله رفتم. همان مسیری که از خانه تا دفاتر روزنامه دیلی استار طی می‌کردم. یک‌بار از سال 2005 تا 2007 و بار دیگر از سال 2012 تا 2013. دلهره‌ای داشتم اما برای تماشای تغییرات مسیر پیاده‌روی که هزاران بار آن را رفته‌ام،‌ مشتاق بودم. انفجار بندرگاه چه چیزهایی را نابود کرده؟ چه چیزهایی بازسازی شده‌اند؟
هیچ الگو و منطقی برای آنچه بازسازی شده و آنچه رها شده، وجود ندارد. مجتمع‌های مسکونی و تجاری در سراسر پایتخت و اطراف آن یا کاملا متروکه یا به‌طور نامتراکم پر شده‌اند. برخی از اسکلت‌های ساختمان‌های غارت شده که چند سال پیش، رستوران‌های جدید و آپارتمان‌های لوکس را در دل خود جای داده بودند، در انفجار بندرگاه از بین رفته‌اند. بقیه ساختمان‌ها تاریک و افسرده‌کننده به نظر می‌رسند که باقی‌مانده امیدها و پول‌های بربادرفته است؛ سرمایه‌گذاری‌هایی با وعده حسن‌نیت برای ساخت لبنان جدیدی که هرگز به نتیجه نرسیدند.
در خیابان اصلی مار میخائیل، استارباکس کافه جدیدی را باز کرده که فقط پول نقد قبول می‌کند. به غیر از چند کسب‌وکار بین‌المللی در فروشگاه‌ها، اقتصاد لبنان کاملا براساس پول نقد است. این استارباکس در کنار ساختمان‌های جدید اجاره‌ای کوتاه‌مدت قرار گرفته که برای لبنانی‌هایی است که از خارج از کشور بازدید می‌کنند و همچنین موج جدیدی از امدادگران بین‌المللی که از سال 2020 برای کمک به بازسازی لبنان وارد این کشور شده‌اند. در تناقضی آشکار با بازسازی‌های پیشین، دولت لبنان این‌بار حتی تلاشی برای حفظ تظاهر به مشارکت خود در این پروژه‌ها نکرده است.
یک پارکینگ روباز به یک جمعه‌بازاری برای هنرمندان محلی با همکاری سازمان‌های مردم‌نهاد به نام گاراژ سوک تبدیل شده است. اما طرح یک مجتمع مسکونی و تجاری که ساخت آن به یک دهه کشیده بود، به نظر رها شده است. یک استودیو بی‌نام و لوکس یوگا، همانند بسیاری از کسب‌وکارهای دیگر در کشور برای لبنانی‌های ثروتمند و بازدیدکنندگان خارج‌نشین ساخته شده است. لبنانی‌هایی که درآمدشان همچنان به لیره است به دنبال خاک گربه، تعمیرگاه خودرو و کادوی عید کریسمس برای فرزاندشان می‌گردند.
به‌رغم نابرابری‌های آشکارتری که رنگ زندگی در بیروت را تغییر داده‌،‌ برای من، گردشگری که دلار به همراه دارد،‌ بیروت مملو از تناقضات فردی و پر از انرژی به نظر می‌آید. در یک لحظه با انرژی و خلاقیت جدید، پرجنب‌وجوش و زنده است و در لحظه‌ای دیگر تاریک و بی‌روح. هرج‌ومرج و فروپاشی به زیبایی نامنظم، مقاومت و به‌شدت دیوانه‌کننده آن دامن زده است.
ایستگاه تاکسی سر کوچه که در 9 سال گذشته به آن تکیه کرده بودم و راننده‌های سیگاری آن وقتی مرا در خیابان دیگری می‌دیدند و اسمم را صدا می‌زدند، جای خود را به یک سیگارفروشی داده است. تعداد تاکسی‌ها و آنچه «خدمات» نامیده می‌شود که همان تاکسی‌های اشتراکی است که تنها وسیله نقلیه عمومی لبنان شناخته می‌شود، کمتر شده است.
بیروت بیشتر از هر زمان دیگری، پرشده از کافه‌های مخفی و دیگر مغازه‌های بی‌نظیری که هیچ درآمدی ندارند. زنانی از اتیوپی، سریلانکا و فیلیپین به لبنان آمده‌اند و با اینکه علنا بیان نمی‌شود متناسب با رنگ پوست‌شان، حقوق ماهانه بالاتری دریافت می‌کنند. آنها مجتمع‌های مسکونی و تجاری را مرتب و تمیز نگه می‌دارند. نیروی کار جوان فراوانی که از کشورهای کم‌درآمد وارد لبنان شده از زمان فروپاشی بانکی درلبنان، از شدت دیگر ضربات زندگی کاسته است. با ماهیانه بین 200 تا 600 دلار، حتی لبنانی‌های طبقه متوسط تحت‌فشار نیز می‌توانند خدمات 24 ساعته خود را تامین کنند.
با خودم فکر می‌کردم، وقتی که لبنانی‌های خارج‌نشین این کشور را ترک کنند چه بلایی‌ بر سر این اقتصاد می‌آید؟ زمانی که چراغ‌ها و آذین‌بندی‌های عید جمع‌آوری شوند، آنچه باقی می‌ماند کشوری طبقه‌بندی شده است که هیچ راهی برای خروج از ازکارافتادگی‌اش وجود ندارد. در این سفر، خیلی‌ها از این می‌گفتند که آیا مقاومت بسیار مورد تحسین لبنان ثابت کرده نعمت است یا نفرین. موضوعی که حتی حالا هم که پشت میزم در بروکلین نشسته‌ام به آن فکر می‌کنم تا این گزارش را تمام کنم. نامشخص است سیاستمدارانی که دولت را به تصرف خود درآورده‌اند، چه واکنشی به تغییرات ژئوپلیتیک و فقر فزاینده و زیرساخت‌های در حال فروپاشی که نتیجه سوءمدیریت و فساد آنهاست، نشان می‌دهند.
آیا گرایش سیاست‌های اسرائیل به سمت راست‌گراها، روی محاسبات بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل تاثیر می‌گذارد و آیا این موضوع سیاست آمریکا در لبنان را تغییر می‌دهد؟‌ آیا در حمایت از حزب‌الله تغییراتی ایجاد می‌شود؟‌ آیا وخامت شرایط زندگی در کشور به مبارزه مسلحانه مردمی منجر می‌شود، به‌ویژه اگر حزب‌الله سلاح‌های خود را حفظ کند؟
بازگشت دیاسپورا در تابستان می‌تواند اقتصاد را موقتی احیا کند. آنهایی که اوایل بحران کشور را ترک کردند حالا بیشتر از گذشته از لبنان بازدید می‌کنند. کجای دنیا می‌توانید تلفنی با پزشک‌تان تماس بگیرید و 15 دلار برای اکس‌ری بپردازید و بدون نسخه وارد داروخانه شوید و با آنتی‌بیوتیک خارج شوید و همیشه با یک انسان سر و کار داشته باشید؟ برای کسانی که خانواده‌هایشان درآمد دلاری دارند و بازدیدکنندگانی مثل من، لبنان همچنان در این آشفتگی جذابیت خاصی دارد: بدبو، دنج،‌ گرم و کمی خفه‌کنده.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی