| کد مطلب: ۳۰۹۹

فاشیسـم علیـه روزنامه‏‌نگـاری

فاشیسـم علیـه روزنامه‏‌نگـاری

ابراز هویت‌ دوباره فاشیسم در ایتالیای معاصر چه اثری بر آینده اروپا دارد؟

ابراز هویت‌ دوباره فاشیسم در ایتالیای معاصر چه اثری بر آینده اروپا دارد؟

انتخابات سراسری ایتالیا که پاییز امسال برگزار شد با پیروزی «برادران ایتالیا»، حزب راست‌افراطی با ریشه‌های نئوفاشیستی به پایان رسید. یک روز بعد پائولو بریتزی، روزنامه‌نگاری که در لا ریپابلیکا، یکی از بزرگترین رسانه‌های ایتالیا قلم می‌زند، برخی از پیام‌هایی‌ها که در شبکه‌های اجتماعی دریافت کرده بود را به اشتراک گذاشت: «بمیر. فرار کن. روغن کرچک». روغن کرچک اشاره‌ای آشکار به فرمی از شکنجه مورد علاقه حامیان بنیتو موسولینی، دیکتاتور فاشیست ایتالیایی است. «خودت را دار بزن...دیگر ننویس. ما می‌آییم دنبالت.» تندروترین دولت ایتالیا که با گذشت حدودا 80 سال از حکومت موسولینی روی کار آمده به فاشیسم هویت دوباره‌ای بخشیده است. پیام‌هایی که بریتزی دریافت کرده نشان‌دهنده حقیقتی تکان‌دهنده است که مبلغان راست‌افراطی چقدر اعتمادبه‌نفس پیدا کرده‌اند.
این تهدیدها برای بریتزی اتفاق جدیدی نیستند. نزدیک به 200 نفر از روزنامه‌نگاران ایتالیایی در سال‌های اخیر تحت محافظت پلیس قرار گرفته‌اند. بیش از 20نفر از روزنامه‌نگاران تحت محافظت پلیس سر کار می‌روند و زندگی می‌کنند. اما بریتزی کهنه‌کار روزنامه لا ریپابلیکا اولین خبرنگاری است که در ایتالیا و حتی در اروپا به محافظت 24ساعته پلیس نیاز دارد. نه به خاطر گزارش‌هایش از جرایم سازمان‌یافته که طبق سنت بزرگترین تهدیدی است که امنیت روزنامه‌نگاران را مورد هدف قرار می‌دهد اما به‌خاطر تحقیقات از افراط‌گرایان جسور و گروه‌های نئوفاشیستی. بریتزی در گفت‌وگویی در این‌باره به اینترسپت می‌گوید: «به این آمار نمی‌توان افتخار کرد. آماری که منعکس‌کننده فضای ایتالیا برای خبرنگارانی است که درباره فاشیست‌ها و نئوفاشیست‌ها گزارش می‌نویسند و به‌طور گسترده‌تری از نفرت، نژادپرستی، هموفوبیا و یهودستیزی...در ایتالیا می‌گویند.» این روزنامه‌نگار در ادامه می‌گوید:«میزانی که فاشیست‌ها روزنامه‌نگاران را می‌ترسانند هم‌سطح با اقدامات مافیاهای ایتالیاست.» بریتزی با اشاره به حزب برادران ایتالیا تاکید می‌کند: «ریشه این حزب به سنت‌های فاشیسم برمی‌گردد. تمام کهکشان راست‌گرایان افراطی حمایت و قدرت بیشتری را احساس می‌کنند.»
پیام‌های تهدیدآمیز بی‌امان و بی‌حد و حصری که برای برتیزی ارسال می‌شوند، فقط به فضای مجازی ختم نمی‌شود. هم‌اکنون 16 پرونده دادگاهی مربوط به تهدیدات علیه بریتزی در جریان است و اخیرا دادگاهی اولین رای محکومیت را علیه مردی صادر کرد که او را تهدید به مرگ کرده بود. بریتزی می‌گوید: «در سال‌های اخیر، تهدیدکنندگان به تمام فضاهای فیزیکی من حمله کرده‌اند. به خانه و ماشینم آسیب رسانده‌اند. در کوچه‌ها، گذرگاه‌ها و داخل استادیوم‌ها.» درحالی‌که بریتزی یکی از روزنامه‌نگاران سرشناسی است که به‌طور منظم اخبار مربوط به راست‌گرایان افراطی از جمله مقامات ارشد دولت جدید را پوشش می‌دهد، اما تنها کسی نیست که با کمپین‌های ارعاب روبه‌رو می‌شود که گاهی به‌طور مستقیم از سوی احزاب سیاسی راست‌افراطی تا شخص نخست‌وزیر جدید، جورجیا ملونی تغذیه شده‌اند.
رولا جبریل، نویسنده و تحلیل‌گر مسائل سیاسی ایتالیایی-فلسطینی است که اغلب در برنامه‌های تلویزیونی شبکه‌های مختلف آمریکایی به‌عنوان مفسر شرکت می‌کند. جبریل یک زن سیاه‌پوست مهاجر مسلمانی است که در دوران فعالیتش به انتقاد از نژادپرستی، زن‌ستیزی و افراطی‌گرایی در ایتالیا، کشور میزبان، پرداخته است. جبریل سال‌هاست که مورد هدف سیلی از آزار و اذیت‌های نژادپرستانه و جنسی قرار گرفته و همچنین تهدید به تجاوز و مرگ شده است. اما بعد از انتخابات امسال و پس از آنکه جبریل تندترین اظهارات ملونی در گذشته را به مخاطبانش یادآوری کرد، آزار و اذیت‌ها به‌شدت بیشتر شدند. در سپتامبر گذشته به‌خاطر انتشار چندین توئیت از اظهارات جداگانه نخست‌وزیر جدید، هرچند بدون هیچ‌گونه تغییری در گفته‌هایش،، ملونی تهدید کرد که از جبریل شکایت می‌کند. چند ساعت پس از آنکه ملونی نام جبریل را در صفحه کاربری فیس‌بوک‌اش منتشر کرد، انبوهی از ترول‌های شبکه‌های اجتماعی برای جبریل پیام‌های تهدیدآمیز فرستادند. مجلات جریان اصلی ایتالیا خیلی زود با لحنی که دیگر مدنی نبود دست به کار شدند. ‌ایل جیورناله، روزنامه متعلق به خانواده سیلویو برلوسکونی، نخست‌وزیر پیشین ایتالیا، چند هفته پیش از آن برای مخاطب قرار دادن جبریل از عباراتی مانند چفیه، اسلام، #من-هم-همینطور و انتفاضه استفاده کرده بود.
ملونی در نهایت از جبریل شکایت نکرد. سال 2020 درحالی‌که ملونی یکی از اعضای حزب مخالف دولت ماریو دراگی بود، از یک روزنامه‌نگار شناخته‌شده ایتالیایی دیگر به نام روبرتو ساویانو، شکایت کرد. ساویانو به دلیل پوشش اخبار مربوط به مافیا در یک پرونده افترا که در حال حاضر در جریان است، تحت محافظت تمام‌وقت پلیس زندگی می‌کند. اما تهدید به اقدام قانونی و اینکه نخست‌وزیر جدید مستقیما یک روزنامه‌نگار را مورد هدف قرار دهد و مشخصا از او نام ببرد، روابط خصمانه میان سیاستمداران راست‌افراطی ایتالیا و روزنامه‌نگاران ایتالیایی که می‌خواهند آنها را به چالش بکشند را به‌طور قابل توجهی بدتر می‌کند. بریتزی درباره آزار و اذیت مستقیم سیاستمداران به منتقدان‌شان می‌گوید: «آنها خوراک مخاطبان‌شان را تامین می‌کنند. زمانی که قدرت‌های سیاسی از قدرت خود استفاده می‌کنند تا شما را در معرض دید قرار دهند، اقدامی خلاف اصول دموکراسی مرتکب می‌شوند.» این موضوع فقط برای ایتالیایی‌ها نیست. روت بن غیات، تاریخ‌شناسی که کتابی درباره رهبران خودکامه نوشته و به شباهت‌های میان آنها و در عین حال ارتباطات مستقیم حزب ملونی با جمهوری‌خواهان آمریکا پرداخته است، می‌گوید: «احزاب اتوکرات به روزنامه‌نگاران حمله می‌کنند.»
آخرین دور از حملات شخصی به جبریل یادآور این نکته است که او نماینده همان نوعی از تنوع نژادی در ایتالیاست که حزب ملونی سال‌ها علیه آن کمپین کرده است. جبریل در گفت‌وگو با اینترسپت از حمایت ملونی از تئوری‌های نژادپرستانه «جایگزینی بزرگ» و «جانشینی قومی» و ارجاعات یهودستیزانه‌اش به تئوری‌های توطئه از سوی جورج سوروس، سرمایه‌گذار میلیاردر می‌گوید: «ملونی مدت‌هاست که با توطئه‌های برتری سفیدپوستان و یهودی‌ستیز بازاریابی می‌کند». جبریل در ادامه می‌گوید: «واکنش‌های منفی به این رویه بسیار کم است یا اصلا وجود ندارد. من یکی از معدود صداهایی هستم که نشان می‌دهم این کارها چگونه مردم را رادیکال‌تر می‌کند، اینکه چرا جرم و جنایات ناشی از تنفر در ایتالیا شدت گرفته است.»
جبریل می‌گوید: «به نظرم در نهایت ملونی و تیمش سعی می‌کنند نمونه‌ای از من بسازند تا بگویند که ما در قدرتیم. ارعاب روزنامه‌نگاران یکی از سیاست‌های نمادین فاشیسم است. آنها قبلا این کار را انجام داده‌اند، باز هم انجام می‌دهند. ملونی هیچ‌وقت پایگاه فاشیستی خود را انکار نکرده و سعی می‌کند خود را به‌عنوان یک میانه‌رو نشان دهد. ملونی میانه‌رو نیست، یک تندروست.»

نرمال‌سازی نئوفاشیسم

سال 2012 پس از ادغام حزب محافظه‌کار ائتلاف ملی با حزب فورزا ایتالیای متعلق به برلوسکونی، جورجیا ملونی کمک کرد تا حزب «برادران ایتالیا» تاسیس شود. حزب ائتلاف ملی یکی از شاخه‌های مستقیم جنبش اجتماعی ایتالیا یا به اختصار MSI است، حزبی حاشیه‌ای که کمی پس از جنگ جهانی دوم توسط حامیان پیشین موسولینی تاسیس شد (حزب اصلی موسولینی موسوم به حزب فاشیست ملی بعد از جنگ ممنوع‌ازکار شد.) ملونی حرفه سیاسی خود را در شاخه جوانان حزب جنبش اجتماعی ایتالیا شروع کرد. حزب برادران ایتالیا همانند احزاب MSI و ائتلاف ملی، هیچ‌وقت شعله سوزان سه رنگ را از لوگوی حزب حذف نکرد؛ ادعای روشنی بر تداوم ایدئولوژی نئوفاشیسم با احزاب پیشین. لوگوی حزب، «خدا، کشور، خانواده» همچنان یادگار روزهای موسولینی است. اما حزب برادران ایتالیا همانطور که به‌عنوان تنها حزب مخالف دربرابر دولت متحد ملی ماریو دراگی، محبوبیت پیدا کرد، کمپین بزرگ و موفقی را برای تغییر برند خود به‌عنوان محافظه‌کاران جریان اصلی به جای نئوفاشیست راه‌اندازی کرد و ملونی، اولین نخست‌وزیر زن ایتالیا به پیشگامی تبدیل شد که موانع را کنار زد و در فضای سیاسی مردسالار به قدرت رسید. به گفته بن‌غیات، این نوع تغییر برند به دستاوردی تبدیل شد که تمام راست‌های افراطی سراسر جهان بر موج آن سوار شدند. بن‌غیات می‌گوید: «سیاستمداران راست‌گرا در تقویت برخی روایت‌ها بسیار مهارت دارند و روایت فعلی‌شان این است که ملونی و هم‌حزبی‌هایش محافظه‌کارند و بله، لوگوی آنها برگرفته از لوگوی حزب نئوفاشیست است اما این یعنی فقط آنها وطن‌پرستند. برای اینکه می‌خواهند بر تاریخچه نفرت و فاشیسم سرپوش بگذارند.»
رسانه‌های ایتالیا در اکثر مواقع با تجدید برند خود و تغییر آن به محافظه‌کاری همراهی کرده‌اند. بخشی از آن به دلیل نوعی روزنامه‌نگاری واکنش‌پذیر و جنجال‌محور با حافظه تاریخی کم است. بخشی از آن نیز از روی تمایل برای حفظ جایگاه خود یا فرصت‌طلبی است. بریتزی اشاره می‌کند: «این یک عادت وحشتناک ایتالیایی‌هاست که با برنده‌ها همراه می‌شوند.» دیوید برودر، نویسنده کتابی درباره فاشیسم در ایتالیای معاصر و یادداشت‌نویسی که درباره سفیدشویی ریشه‌های نئوفاشیست دولت کنونی هشدار می‌دهد، می‌گوید: «به نظرم این میزان تمایل به نرمال‌سازی ملونی را حتی قبل از انتخابات نیز دیده‌ایم. حتی تندروترین اظهارات ملونی در این اواخر نیز به‌شدت عادی‌سازی شده یا به‌عنوان مسائلی بی‌ربط به آنها نگاه شده است.»
به گفته برودر، ارجاعات ملونی به تئوری جایگزینی بزرگ به‌طور گسترده‌ای از حافظه جمعی حذف شده است، حتی با اینکه ملونی برای پست‌های ارشد وزارتخانه‌هایش از تندروهای راست‌افراطی انتصاب کرده باشد.‌ به‌عنوان نمونه یک بار عکسی از گالیتزو بیگ‌نامی، معاون وزیر زیرساخت‌ها منتشر شد که بازوبند سواستیکا به دست داشت. در جای دیگر وبرتو کالدرولی، وزیر امورات محلی اولین وزیر سیاه‌پوست ایتالیا را با یک اورانگوتان مقایسه کرده بود. آنتونیو تاجانی، وزیر امور خارجه ایتالیا از اقدامات مثبت موسولینی تقدیر کرد. ملونی هم یک بار موسولینی را «یک سیاستمدار خوب» خطاب کرد و گفت هر کاری که انجام داد برای ایتالیا بود.

فریاد زدن کافی نیست

در این میان، روزنامه‌نگارانی مانند بریتزی وجود دارند که همچنان درباره روابط تندخویانه دولت جدید می‌نویسند. آنها اگر مستقیما مورد هدف تهدیدها قرار نگیرند، از کار خود اخراج می‌شوند. برودر درباره ملونی و متحدانش می‌گوید: «آنها به‌شدت تمایل دارند در پاسخ به روزنامه‌نگاران منتقد، آنها را به ایدئولوژی‌های چپ‌گرایانه متهم کنند، چرا که لزومی به پاسخ‌دهی به آنها وجود ندارد.» پیام‌های تهدیدآمیز به‌طور فزاینده‌ای شامل اقدام قانونی علیه روزنامه‌نگاران بوده است هرچند که به ندرت آن را عملی کرده باشند. برودر اشاره می‌کند: «در هفته‌های اخیر دیده‌ایم برخی از وزرا ادعا می‌کنند که می‌خواهند از روزنامه‌نگاران شکایت کنند، حتی از انتقادها بسیار مستدل از آنها». حتی وقتی که اقدامات قانونی محقق نشود، به گفته برودر تلاش بر این است تا از طریق تهدیدات قانونی، منتقدان دولت تسلیم شوند.
جبریل به‌عنوان یکی از تحلیل‌گران سیاست‌های آمریکا و ایتالیا مدت‌هاست که مورد آزار و اذیت قرار گرفته. اما هیچ‌چیزی او را برای کم‍پین آزار و اذیتی که پس از تهدید ملونی به شکایت از او به راه افتاد، آماده نکرده بود. برودر می‌گوید: «آنها می‌دانند دقیقا چه واکنشی از سوی حامیان‌شان رخ می‌دهد: تهدید به مرگ، تهدید به تجاوز، خشونت در حال ظهور.» ملونی و متحدانش به حامیان‌شان اجازه می‌دهند که برودر را مورد آزار و اذیت قرار دهند. برودر در این‌باره می‌گوید: «آنها اساسا به حامیان‌شان می‌گویند که چه کسی را مورد هدف قرار دهند. از وقتی که در برنامه سی‌ان‌ان نژادپرستی ترامپ را محکوم کردم، پیام‌های تهدیدآمیز بیشتری به مرگ و تجاوز دریافت کرده‌ام.»
در ایتالیا، همانند آمریکا، آزار و اذیت در فضای مجازی به‌طور فزاینده‌ای وارد زندگی واقعی شده است. مدتی است که حمله‌های نژادپرستانه و سیاسی بیشتر شده‌اند و سال گذشته گروهی از نئوفاشیست‌ها پس از آنکه نتوانستند به اقامتگاه رسمی نخست‌وزیر حمله کنند، یکی از بزرگترین مراکز اتحادیه‌های تجاری را مورد هدف قرار دادند و نابود کردند. تحلیل‌گران محلی این اقدام را در مقایسه با حمله به ساختمان کنگره آمریکا در روز ۶ ژانویه در واشنگتن دی‌سی «کپیتال هیل ایتالیا» نام‌گذاری کرده‌اند. اما در واقع یادآور وهم‌انگیزی از یک تاکتیک یا اتحادهایی از حمله‌کنندگان است که خیزش موسولینی و حامیانش را نشان می‌دادند. برتیزی می‌گوید: «این یک نشانه بود که ما ببینیم آنها دارند بر سر فضای مجازی فریاد می‌رنند، که بدانیم آنها واقعی هستند.» فاشیسم به عبارت ساده به روشی به‌خصوص برای سازماندهی یک جامعه گفته می‌شود. تحت حکومت فاشیسم، دولتی به رهبری یک دیکتاتور، زندگی مردم در آن جامعه را کنترل می‌کند و اجازه اختلاف عقیده یا مخالفت را نمی‌دهد. فاشیست‌ها در سال ۱۹۲۲ کنترل ایتالیا را به دست گرفتند و ساختار سیاسی و اجتماعی را تغییر دادند.
ایتالیا با انتخاب ملونی به دوران مونوپولی مردان و حکومت خودکامگان پایان داد. موسولینی سال 1932 به امیل لودویگ، روزنامه‌نگار آلمانی گفت، البته که من نمی‌خواهم زنان برده باشند اما اگر به آنها حق رای دهم به من می‌خندند. آنها نباید وارد سیاست شوند. 90 سال بعد، حالا بالاترین مقام سیاسی ایتالیا زن است: جورجیا ملونی با کسب 26درصد آرا توانست به مقام نخست‌وزیری برسد. از ملونی چه انتظاری می‌توان داشت؟ برای شروع، ایتالیا بیشتر در شبکه‌های راست افراطی درگیر می‌شود؛ از ولادیمیر پوتین در روسیه گرفته تا ویکتور اوربان در مجارستان تا یائیر بولسونارو در برزیل تا جمهوری‌خواهان در آمریکا.
بسیاری از مواضع ملونی برای آن دسته از افرادی که سیاستمداران خودکامه را در سراسر جهان از جمله فلوریدا و تگزاس دنبال می‌کنند، آشنا به نظر می‌رسد. ملونی تهدید عملی دشمنان محبوب احزاب راست‌گرا مانند جرج سوروس و اتحادیه اروپا را می‌بیند که باعث ایجاد مهاجرت‌های گسترده و نابودی تمدن مسیحی سفیدپوست شده‌اند. نخست‌وزیر ایتالیا در مارس 2019 اعلام کرد: «به نظرم این یک نقشه عمدی است که تمام هویت ما را هدف قرار داده: فرهنگ، ملت، خانواده، تمام اینها مورد حمله قرار گرفته‌اند.»‌ لحنی که شبیه تاکر کارلسون، خبرنگار فاکس‌نیوز یا دیگر مقامات جمهوری‌خواه است. همانطور که ملونی به واشنگتن‌پست گفته است حزبش با جمهوری‌خواهان احساس نزدیکی دارد و اغلب با استیو بنن و دیگر جمهوری‌خواهان گفت‌وگو می‌کند. به گفته ملونی آنها شبکه‌هایی دارند که به یکدیگر متصل می‌شوند، اندیشکده‌های ایتالیا با اندیشکده «بنیاد هریتج» نهاد بین‌المللی جمهوری‌خواهان همکاری می‌کند. ما با یکدیگر مراودات فرهنگی داریم و بسیاری از دعواهای آنها درباره مسائلی است که با یکدیگر صحبت کرده‌ایم. همانند بسیاری از جمهوری‌خواهان، ملونی بیشترین تلاش خود را کرده تا افراط‌گرایی‌اش را پرحرارت و عادی نشان دهد.
به گزارش شبکه خبری MSNBC برخی از تحلیل‌گران با اشاره به تعویض دولت‌های بی‌شمار در ایتالیا می‌گویند که دوران نخست‌وزیری ملونی کوتاه خواهد بود. این موضوع می‌تواند درست باشد. پس از جنگ جهانی دوم هیچ‌کدام از رهبران ایتالیا نتوانستند بیش از 15ماه در مقام خود باقی بمانند. اما تاریخ نشان می‌دهد زمانی که افراط‌گرایی عادی شود، اثرات آن در فرهنگ باقی می‌ماند. ائتلاف راست میانه سیلویو برلوسکونی در سال 1994 فقط شش ماه طول کشید اما باعث شد تابوها درباره مشارکت نئوفاشیست‌ها در دولت شکسته و روی کار آمدن تندروهایی مانند ملونی هموار شود. این راه حتی پس از ائتلاف‌های راست‌گرای برلوسکونی نیز ادامه پیدا کرد ازجمله وقتی که برلوسکونی، ملونی را به‌عنوان وزیر جوانان در سال 2008 انتصاب کرد. هر گامی به سمت عادی‌سازی، راه را برای شرایط بی‌سابقه امروز فراهم کرده است: روی کار آمدن یک نخست‌وزیر در یک کشور اروپایی که از موسولینی تقدیر می‌کند و روابط مستقیمی با نئوفاشیسم دارد. روبرتو ساویانو در یادداشتی در روزنامه گاردین می‌نویسد که جورجیا ملونی خطری است که تعادل دموکراتیک در اروپا را تهدید می‌کند. ساویانو خطر ملونی برای اروپا را در این می‌داند که ایتالیا، آزمایشگاهی برای پیش‌بینی بحران‌های کشورهای دیگر است. قبل از هیلتر، ایتالیا موسولینی را داشت. قبل از ظهور چپ‌گرایان تندروی Action Directe در فرانسه و فراکسیون ارتش سرخ در آلمان، ایتالیا سازمان مسلح بریگاد سرخ را داشت. قبل از اینکه ترامپ در آمریکا رئیس‌جمهور شود،‌ سیلویو برلوسکونی در ایتالیا در قدرت بود. پس از سال‌ها حکومت نادرست برلوسکونی، حزب جنبش پنج‌ستاره شکل گرفت؛ اولین حزب پوپولیستی به رهبری یک کمدین؛ اتفاقی که در دیگر کشورهای اروپایی نیز رخ داد. هدف جنبش پنج‌ستاره ایجاد اختلال سیاسی بود که اغلب بدون درنظر گرفتن عواقب آن انجام می‌شد.
ویکتور اوربان، سیاستمداری است که به‌طور آشکارا مورد حمایت ملونی است. اوربان در سال‌های اخیر اپوزیسیون مجارستان را نابود کرده و با جذب افکار عمومی مشروعیت پیدا کرده است. رئیس‌جمهور مجارستان یک الگوی اخلاقی و اقتصادی برای جورجیا ملونی است. اوربان با اینکه احساس امنیت زودگذری را ارائه کرده است اما شهروندان مجاری بهای آن را با تحمل بی‌ثباتی اقتصادی و از دست رفتن حق و حقوق‌شان پرداخت کرده‌اند. پارلمان اروپا دو ماه پیش اعلام کرد که دیگر نمی‌توان مجارستان را یک دموکراسی کامل در نظر گرفت. انتخابات‌ها برگزار می‌شوند، اما هنجارها و استانداردهای دموکراتیک به‌طور سیستماتیک نادیده گرفته می‌شوند تا جایی که مجارستان اکنون به «اتوکراسی انتخاباتی» تبدیل شده است. به گفته ساویانو حزب ملونی موفقیت و محبوبیت خود در میان رای‌دهندگان ایتالیا را با شکار نظامیان دیگر احزاب انجام داد که حاضر بودند پشت‌سر رهبران پیشرو صف‌آرایی کنند. این استراتژی پرخطر با وجود راه‌انداختن چندین پرونده قضایی علیه حزب برادران ایتالیا کارساز بوده است. اما حزب ملونی اعتبار خود را با اخراج افراد دردسرساز و علنا فاصله گرفتن از آنها مستحکم کرده است. از نظر ساویانو، ملونی نخست‌وزیر خطرناکی است چون از دروغ‌های سیاسی برلوسکونی تبعیت می‌کند و بر یک اساس عوام‌گرایانه‌ای عمل می‌کند که هر چه یک دروغ بزرگتر باشد، تعداد بیشتری آن را باور می‌کنند. اما نکته‌ای که باید مراقب آن بود این است که هر آینده‌ای برای ایتالیا شکل بگیرد، برای بقیه اروپا نیز همان اتفاق خواهد افتاد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی