| کد مطلب: ۵۲۱۷

دریای ایرانی

دریای ایرانی

واکاوی تاریخی تلاش ایران برای احیای اقتدار خود در آب‌های جنوب

واکاوی تاریخی تلاش ایران برای احیای اقتدار خود در آب‌های جنوب

ایران در دوران قدرقدرتی خود هم کمتر قدرتی دریایی بوده است. دسترسی به شرق و غرب عالم و قرار گرفتن در میانه ربع مسکون موجب شده تا ایران بیشتر بر قدرت زمینی خود تکیه کند و قلمرو و نفوذ خود را در خشکی گسترش دهد. قدرت‌های تاریخی دریایی مانند بریتانیا و پرتغال عموماً قدرت‌هایی هستند که در میانه دریا محصور هستند و برای گسترش قدرت و نفوذ خود باید دل به دریا بزنند. با این حال خلیج‌فارس و دریای عمان یا بهتر بگوییم دریای مکران، از آغاز تاریخ دریاهای ایرانی بودند. از ابتدای تاریخ تا همین سیصد سال پیش آب‌های جنوب همواره در حوزه نفوذ و قدرت ایران بوده است.

دریای انگلیسی- آمریکایی

وقتی اروپایی‌ها بر دریاها مسلط شدند و پا به خلیج‌فارس گذاشتند کم‌کم توانستند تسلط ایران بر این آب‌ها را کاهش بدهند و در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، دیگر خلیج‌فارس و دریای عمان دریایی انگلیسی بود. در سال ۱۹۰۰ از ۳۲۷ کشتی تجاری که وارد آب‌های خلیج‌فارس می‌شد، به‌جز شش فروند، همه متعلق به بریتانیا بود و در دوران صفوی و زندیه بارها مانع اعمال قدرت ایران حتی در سواحل خود شد. در دوره قاجاریه نیز بریتانیا علاوه بر تصرف و تسلط بر جزایر ایرانی خلیج‌فارس بارها با اشغال بوشهر و بندرعباس و تهدید ایران به اشغال دائمی جنوب خواسته‌های خود را بر ایران تحمیل کرد و مهم‌ترین آنها موضوع هرات بود که داغ جدایی دائمی این شهر کهن ایرانی را بر دل ایرانی‌ها گذاشت. زمانی که در قرن نوزدهم خورشیدی در مستعمرات بریتانیا غروب نمی‌کرد، نیروی دریایی سلطنتی بازوی اصلی این تسلط و اقتدار و حفاظت از مستعمره بزرگ در هند، مهم‌ترین مأموریت این نیرو بود. روسیه مهم‌ترین قدرتی بود که به نظر می‌رسید می‌تواند این مستعمره را مورد تهدید قرار دهد و بنابراین جنگ با روسیه در خشکی و دریا ادامه داشت و عدم حضور دریایی روسیه در آب‌های گرم اقیانوس هند و دریای عمان، یکی از کلیدی‌ترین مأموریت‌های نیروی دریایی بریتانیا بود. وقتی در سال ۱۹۰۲ روسیه اقدام به برگزاری یک مانور مشترک نظامی با فرانسه در مسقط عمان کرد، زنگ خطر برای بریتانیا به‌صدا درآمد. هم‌زمان با نفوذ روسیه در خلیج‌فارس و با حضور ناوگان جنگی فرانسه از سال ۱۸۹۵، تسلط دریایی بریتانیا در این آب‌ها به خطر افتاد.
دولت بریتانیا نمی‌توانست حضور روس‌ها و حتی فرانسوی‌ها را در خلیج‌فارس تحمل کند. کلنل اِل. هیورث نماینده سیاسی بریتانیا در بوشهر در این مورد نوشت: «در سال‌های 1899 و 1900 موقعیت انگلیس در خلیج‌فارس و در نتیجه امنیت هندوستان به‌واسطه سیاست‌های خارجی بعضی دول اروپایی ازجمله روسیه، فرانسه و آلمان در معرض خطر قرار گرفته بود. طرح‌های دریایی روس‌ها در خلیج‌فارس و نقشه‌های آنها برای ایجاد راه‌آهن در ایران، طرح فرانسه برای ایجاد یک پایگاه دریایی در خلیج عمان و امتیازات کسب‌شده به‌وسیله آلمان‌ها برای تأسیس راه‌آهن از مدیترانه تا خلیج‌فارس همه واجد اهمیت جدی بود.»
در جریان جنگ جهانی دوم نیز که متفقین به بهانه حضور کارشناسان آلمانی به ایران حمله کردند، نیروی دریایی نوپای ایران به فرماندهی دریادار غلامعلی بایندر که در بنادر جنوبی شاهپور، آبادان، خرمشهر، بوشهر با حمله ناوهای انگلیسی روبه‌رو شدند، جزو معدود نیروهای ارتش ایران بودند که مقاومت قابل‌توجهی از خود نشان دادند و نزدیک به ۶۵۰ شهید تقدیم وطن کردند. ناوچه‌های ایرانی ببر و پلنگ در این حمله غرق شدند و سایر کشتی‌های جنگی ایرانی شامل ناوچه‌های شهباز، سیمرغ، کرکس، شاهرخ، شاهین، چلچله، کارون، کهف و ناوچه‌های راهنما و سایر تأسیسات نیروی دریایی به تصرف انگلیس درآمد و دریادار غلامعلی بایندر نیز در جریان این مقاومت به شهادت رسید.
پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا نیز در قدرت بریتانیا در خلیج‌فارس شریک شد و با حضور نظامی توانست سلطه کاملی بر این دریا داشته باشد. ایران نیز هرچند دو ناوچه به‌عنوان غرامت ناوچه‌های ببر و پلنگ دریافت کرد و حتی در دهه چهل و پناه شمسی به ناوچه‌های کلاس سام انگلیسی مجهز شد و با تشکیل یگان‌های تفنگدار و تکاور و تجهیز ناوگان خود به بالگردهای ضدسطحی، ضدزیردریایی، مین‌روب و هواناوهای پیشرفته، ناوهای مین‌روب، دوازده فروند ناوچه موشک‌انداز، ناوگان عظیم آبی‌خاکی، لجستیکی و پایگاه‌های عمده در بندرعباس، بوشهر، خارک، چابهار و خرمشهر قدرت خود را افزایش داد، بر پایه همین قدرت بود که ایران موفق شد در ابتدای جنگ تحمیلی ارتباط دریایی عراق را قطع کند. نیروی دریایی ارتش در ۷ آذر سال ۱۳۵۹ با پشتیبانی نیروی هوایی با بمباران بندر ام‌قصر و دو سکوی نفتی مهم عراق؛ البکر و العَمیه در ساحل اروندرود طی عملیات مروارید علاوه بر آسیب جدی به تأسیسات نفتی و بندری عراق نیروی دریایی صدام را به‌گونه‌ای منهدم کرد که تا پایان هشت سال عراق موفق به اقدام جدی نشد. این عملیات مقتدرانه صادرات نفت عراق از طریق دریا را ناممکن کرد و از سوی دیگر ایران تا ماه‌های پایانی جنگ و حملات آمریکایی‌ها در خلیج‌فارس از سلطه دریایی خود در خلیج‌فارس اطمینان پیدا کرد.
اما آنچه اقتدار ایران در خلیج‌فارس را زیر سؤال برد رزم‌ناوهای آمریکایی بودند. زمانی که ناوچهٔ آمریکایی ساموئل بی. رابرتز بر اثر برخورد یک مین دریایی رهاشده در آستانه غرق شدن قرار گرفت، آمریکا در اقدام تلافی‌جویانه علاوه بر انهدام برخی از سکوهای نفتی ایران مهمترین دارایی‌های نیروی دریایی یعنی دو ناوچه سهند و سبلان و ناو موشک‌انداز جوشن را نابود کرد. ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ ناو سهند به‌طور کامل منهدم و غرق شد و تنها ناو سبلان تعمیر و بازسازی شد. این دو ناو انگلیسی نیروی دریایی ایران آن روزها مهمترین و ارزشمندترین ناوهای ایرانی در خلیج‌فارس بودند. در عملیات آمریکایی آخوندک که بزرگ‌ترین درگیری دریایی آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم به بعد بود، ۵۶ تن از نیروهای ایرانی به شهادت رسیدند و تنها ۲ تن آمریکایی در اثر سقوط هلی‌کوپتر کشته شدند. در این عملیات ده فروند کشتی جنگی آمریکایی در خلیج‌فارس مشارکت کردند. پس از افزایش تنش دریایی میان ایران و آمریکا بود که ناو موشک‌انداز وینسنز، به‌سوی هواپیمای پرواز تجاری عادی شماره ۶۵۵ ایران‌ایر در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ شلیک کرد که باعث کشته شدن ۲۹۵ نفر سرنشین غیرنظامی و خدمه این هواپیما شد. آمریکا طی سال‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران عملیات‌های دریایی «اراده جدی» برای حفاظت از نفت‌کش‌های کویتی از حمله ایران در زمان جنگ نفت‌کش‌ها، «کمانگیر چابک» بر ضد دو سکوی نفتی ایران در خلیج‌فارس، «فرصت برجسته» برای حمایت از نفت‌کش‌های با پرچم آمریکا از حملهٔ ایران در جریان جنگ نفت‌کش‌ها و عملیات جاسوسی «یخچال شکننده» را در خلیج‌فارس علیه ایران به اجرا گذاشت.

دریای ایرانی

ایران با پایان جنگ تحمیلی و در نظر گرفتن صدماتی که طی این جنگ خورده بود بر گسترش توان نظامی خود متمرکز شد و یکی از این نقاط حضور نیروهای بیگانه در آب‌های جنوب ایران بود. ایران طی سه دهه گذشته از همه همسایگان خود خواسته که از دعوت قدرت‌های خارجی به منطقه اجتناب کنند و اجازه بهره‌برداری این نیروها از خاک خود را ندهند. هدف اصلی این درخواست ایران، حضور نظامی ایالات‌متحده آمریکا بوده است. آمریکا در کشورهای حاشیه جنوب خلیج‌فارس همچون بحرین و قطر و عربستان سعودی و کویت دارای پایگاه نظامی است که این پایگاه‌ها عمدتاً بر نیروی هوایی متکی هستند و ناوهای هواپیمابر امکان عملیات جنگنده‌ها را در گستره جغرافیایی بیشتری فراهم می‌کند، بنابراین حضور ناوهای هواپیمابر در خلیج‌فارس برای نیروی هوایی ایالات‌متحده اهمیتی فوق‌العاده داشته است. ناوهایی که گاه چند میلیارد دلار ارزش دارند و قابلیت نظامی فوق‌العاده‌ای به کشور دارنده می‌دهند چراکه می‌توانند نقش یک پایگاه متحرک را به عهده بگیرند و عملیات‌های نظامی را فرماندهی و راهبری کنند. ناوهای هواپیمابر آمریکا که از نیروی هسته‌ای به‌عنوان نیروی پیشران استفاده می‌کنند، قادر هستند ۱۵ سال بدون توقف در دریاها حرکت کنند. تا سال ۲۰۲۱ تنها ۲۵ ناو هواپیمابر در جهان وجود داشت که تعداد ۱۲ فروند از آنها متعلق به آمریکاست که طی چند دهه گذشته خلیج‌فارس یکی از محل‌های استقرار تعدادی از این ناوها بوده است، اما برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۸ ناوگان پنجم آمریکا در بیانیه‌ای از خروج تمامی ناوهای هواپیمابر کشورش از آب‌های خلیج‌فارس خبر داد. روزنامه بحرینی الوسط در انعکاس این خبر با عنوان «خالی بودن خلیج‌فارس از ناوهای هواپیمابر» به نقل از بیانیه ناوگان پنجم آمریکا نوشت: «برای نخستین‌بار طی سال‌های گذشته، که طی آن همواره حداقل یک ناو هواپیمابر آمریکایی در آب‌های خلیج‌فارس گردش می‌کرد، خلیج‌فارس اکنون خالی از هر ناوی شده است. ناو هواپیمابر ریگان که اخیراً به منطقه رسیده است در حال حاضر در منطقه بحرالعرب مستقر است و ناوگان هوایی آن عملیات حمایت و پشتیبانی از نیروهای ائتلاف موجود در افغانستان را آغاز کرده است. ناو هواپیمابر «ابراهام لینکلن» که قبلاً در خلیج‌فارس حضور داشت در حال حاضر در منطقه بحرالعرب حضور دارد.» هرچند در سال‌های بعد باز هم ناوهای هواپیمابر آمریکا وارد خلیج‌فارس شدند، اما برخلاف گذشته خلیج‌فارس شاهد حضور دائمی آنان نبوده و باز مجبور به خروج از منطقه شدند. اما عاملی که موجب کاهش حضور نیروی دریایی آمریکا در خلیج‌فارس شده است چیست؟
شاید بررسی حضور یکی از این ناوها در سال 1399 در آب‌های جنوب ایران علت نگرانی آمریکا و کاهش حضورش در این آب‌ها را نشان بدهد. 28 شهریور 1399 ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا از ورود ناو هواپیمابر «یو‌اس‌اس نیمیتز» آمریکا برای پشتیبانی از عملیات ائتلاف ضدداعش به خلیج‌فارس خبر داد. نیروی دریایی سپاه روز سوم مهر تصاویر پهپادی خود از ورود این ناو و کشتی‌های اسکورت آن را انتشار داد و اعلام کرد که نیروهای آمریکایی را در خلیج‌فارس تحت نظر دارد و در نخستین روز از برگزاری رزمایش بزرگ پیامبر اعظم۹، اقدام به استفاده از مدل ناو هواپیمابر نیمیتز آمریکا به‌عنوان هدف کرد و آن را با شلیک موشک‌های متعدد مورد اصابت قرار داد و سپس، نیروهای ویژه دریایی سپاه، با اجرای عملیات هلی‌برن، وارد ناو مدل شده و آن را به‌طور کامل تسخیر کردند. مدت کوتاهی پس از این عملیات ناو هواپیمابر نیمیتز منطقه خلیج‌فارس را ترک کرد.
پس از این شاخ‌وشانه‌کشی دو طرف بود که نشریه آمریکایی «نشنال‌اینترست» در گزارشی با پرداختن به ادعای آمریکا در زمینه آزمایش موشک از سوی ایران نزدیک یکی از ناوهای هواپیمابر آمریکا در خلیج‌فارس هنگام عبور از تنگه هرمز، به توانایی ایران در غرق کردن کشتی‌های قدرتمند نیروی دریایی ایالات‌متحده پرداخت.
نشنال‌اینترست در این گزارش نوشت: «تنگه هرمز یک گلوگاه طبیعی برای ورود به خلیج‌فارس است. عرض این آبراه در باریک‌ترین حالت فقط حدود بیست‌ویک مایل است درحالی‌که عرض خط کشتیرانی آن حدود دو مایل است. همچنین یک منطقه حائل ۲ مایلی در دو طرف مسیر دریایی وجود دارد. تنگه‌های باریک نقطه ایده‌آلی برای ایران است تا بتواند دسترسی به خلیج‌فارس را مسدود کند یا در کمین نیروهای دریایی دشمن باشد.» این نشریه به نقل از سنتکام، (مقر فرماندهی تروریست‌های آمریکا در خاورمیانه) نوشت: «شماری از شناورهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چندی قبل راکت‌های هدایت‌‌نشده را شلیک کردند. هرچند که این راکت‌ها برای ناو هواپیمابر یواس‌اس هری ترومن تهدید نبودند، با این حال، یک شلیک می‌توانست به این کشتی بزرگ هواپیمای حمل شده در آن آسیب برساند.»
به نوشته این نشریه، نیروهای ایرانی با انبوهی از هواپیماهای تهاجمی کوچک خود امکان آسیب رساندن واقعی به نیروی دریایی ایالات‌متحده را دارند. در واقع، سپاه پیش از این در رزمایشی به نام «پیامبر اعظم۹»، چنین حمله‌ای را علیه ماکت ناو «یواس‌اس نیمیتز» در تنگه هرمز تمرین کرده بود. این رزمایش‌های ایرانی شامل انبوهی از قایق‌های تندرو مجهز به موشک‌های کروز و راکت، اژدرهای کالیبر متوسط و بزرگ، مین‌های دریایی، مسلسل‌های سنگین و موشک‌های زمین به هوا بود.
نشنال اینترست سپس نوشت، مؤثرترین و اثبات‌‌شده‌ترین سلاح ایران برای قطع تردد دریایی در تنگه هرمز احتمالاً مین‌های دریایی است. مین‌های دریایی 19 کشتی نیروی دریایی ایالات‌متحده از زمان جنگ جهانی دوم را غرق یا از کار انداخته‌اند. از این ۱۹ کشتی، ۱۵ کشتی قربانی مین‌های دریایی شدند. یک مین دریایی ایرانی طراحی شده برای جنگ جهانی اول در ۱۴ آوریل ۱۹۸۸ ناوچه «یواس‌اس ساموئل رابرتس» را غرق کرد. اشاره نشنال اینترست به واقعه‌ای بود که منجر به عملیات آمریکایی آخوندک علیه ایران شد. اما آمریکا دیگر مانند سال 1367 به اقدامات دریایی ایران واکنش نشان نمی‌دهد چراکه از واکنش گسترده ایران نگران است و ایران نیز با رزمایش‌های متعدد و به نمایش گذاشتن سلاح‌ها و شیوه‌های نوین نبرد دریایی نشان داده که آسیب‌پذیری‌های خود را شناسایی کرده و برای رفع آنها اقدام کرده است.
ایران طی دو دهه گذشته با گسترش نیروی رزمی و دفاعی خود در خلیج‌فارس به تهدیدی جدی علیه نیروهای بیگانه بدل شده و آمریکایی‌ها ترجیح می‌دهند ناوهای ارزشمند هواپیمابر خود را دور از دسترس ایران در آب‌های اقیانوس هند یا دریای عرب مستقر کنند. نیروی رزمی ایران که پیش از این بر قایق‌های تندرو و عملیات ترکیبی متکی بود با تولید رزم‌ناوهای کلاس جماران و تجهیز به پهپادهای تهاجمی و همچنین بهره‌مندی از زیردریایی‌های متنوع قدرت رزمی خود را افزایش داده است. ایران اکنون تنها قدرت در خلیج‌فارس و دریای عمان است که از زیردریایی برخوردار است. این زیردریایی‌ها شامل ده‌ها فروند زیردریایی کوچک کلاس غدیر و چندین فروند کلاس نیمه سنگین فاتح و سه فروند کلاس سنگین طارق هستند و قابلیت بازدارندگی فوق‌العاده‌ای به ایران می‌دهند. قدرت پهپادی ایران نیز به دریا گسترش پیدا کرده است. ایران در تیرماه ۱۴۰۱ از اولین ناودسته پهپادبر نیروی دریایی راهبردی ارتش متشکل از یگان‌های شناور سطحی و زیرسطحی با حمل انواع پهپادهای رزمی، شناسایی و انهدامی در ناوگان جنوب نیروی دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران رونمایی کرد. در این آیین رونمایی علاوه بر پرواز انواع پهپاد دریاپایه و عمودپرواز از عرشه یگان‌های شناور سطحی، برای نخستین‌بار پهپادهای رزمی از زیردریایی تمام ایرانی فاتح و زیردریایی کلاس طارق به پرواز درآمدند.

نظم جدید ایرانی

ایران که در سال‌های گذشته سیاست نگاه به شرق را در پیش گرفته، علاوه بر گسترش همکاری‌های نظامی، از پنج سال پیش در قالب یک تفاهم‌نامه نظامی به رزمایش مشترک دریایی با روسیه و چین دو قدرت هماورد آمریکا روی آورده است و تاکنون چهار رزمایش «رزمایش مرکب کمربند امنیت دریایی» در شمال اقیانوس هند و دریای عمان با شرکت سه کشور برگزار شده است که آخرین آنها در فاصله ۲۴ تا ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ برابر با ۱۵ تا ۱۹ مارس ۲۰۲۳ در دریای عمان برگزار شد. این حضور که به دعوت ایران صورت می‌گیرد برخلاف خواست تاریخی انگلیس و آمریکاست که به‌صورت سنتی منطقه خلیج‌فارس را تحت نفوذ خود تعریف کرده‌اند. محل برگزاری این رزمایش در دریای عمان و در مسیر خلیج‌فارس و تنگه هرمز است که آبراهی استراتژیک برای تأمین نفت بازارهای جهانی است و حدود یک‌پنجم نفت جهان از این راه عبور می‌کند. در این رزمایش که در منطقه‌ای به وسعت ۱۷ هزار کیلومترمربع و با شعار «با هم برای صلح و امنیت» برگزار شد، کشورهای چین و روسیه هر دو با ترکیبی متفاوت‌تر از سال‌های گذشته و با رزم‌ناوها و ناوشکن‌ها در این رزمایش حاضر شدند و این باعث شد پیچیدگی ترکیب تجهیزاتی ‌بالاتر برود و تعداد نفرات درگیر رزمایش نیز افزایش داشته باشد.
رزمایش مشترک سه کشور در سال 1400 نیز اوایل بهمن‌ماه در منطقه شمال اقیانوس هند برگزار شد و در آن رزمایش که «رزمایش مرکب کمربند امنیت دریایی ۲۰۲۲» نام داشت، نیروی دریایی ارتش ایران و سپاه پاسداران به‌صورت مشترک از سوی ایران حضور داشتند.
روسیه در دهه‌های گذشته حضور چندانی در خلیج‌فارس نداشته و اتحاد جماهیر شوروی که اساساً فاقد روابط دیپلماتیک با عربستان سعودی بود و با سایر کشورهای جنوب خلیج‌فارس نیز روابط اندکی داشت و در دهه‌های بعد نیز به‌دلیل درگیری با مسائل اقتصادی نتوانست حضوری در خلیج‌فارس پیدا کند، اما اخیراً با سفر ولادیمیر پوتین به امارات متحده عربی و عربستان سعودی و همچنین عدم همراهی این کشورها با تحریم‌های آمریکا و اروپا علیه روسیه از روابط قابل‌توجه این کشورها با روسیه رونمایی شد. چین هم که با عربستان سعودی و ایران و امارات متحده عربی و سایر کشورهای عرب خلیج‌فارس دارای روابط راهبردی است و در تلاش است این روابط را گسترش دهد و به‌تازگی با میانجیگری میان ایران و عربستان موفق شده جایگاه مطلوبی برای خود کسب کند در تلاش است نقش خود را در این منطقه افزایش دهد.
اکنون ایران نیز امیدوار است که بتواند با شریک کردن روسیه و چین از تسلط یک‌جانبه آمریکا که به کمک کشورهای عرب خلیج‌فارس بر این آبراه مهم رقم خورده بکاهد و به‌سوی الگویی که مدنظر خودش است حرکت کند. الگویی که از نگاه ایران اتکای کشورهای منطقه به سازوکارهای منطقه‌ای و بدون دخالت قدرت‌های فرامنطقه‌ای است. ایران تنها کشور در غرب آسیاست که دارای روابط نظامی در چنین سطحی با روسیه و چین است تا بتواند هماوردی برای روابط عمیق کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس با آمریکا و بریتانیا باشد. به نظر می‌رسد آمریکا نیز در حال کاهش دخالت خود در غرب آسیاست و همین میل آمریکا کشورهای عرب را هم به تکاپو انداخته تا در نظم جدید روابط خود را با روسیه و چین استحکام ببخشند و از روند جدید متضرر نشوند. نظمی که در آن بدون شک ایران یک قدرت غیرقابل‌چشم‌پوشی و یکی از پایه‌های امنیت در خلیج‌فارس خواهد بود.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی