پیچ و خم راه تازه ایران/عوامل مؤثر بر محاسبات سیاست خارجی ایران کداماند؟
منتقدان داخل ایران میگویند، تحلیلگران تندرو سیاست خارجی، بدون تجربه جهانی و درک ظرافتها، کشور را به انزوای راهبردی کشاندهاند. اتکای آنها بر لفاظیهای ضدغرب، ایران را در نظام بینالملل بیگانه کرده است، بهخصوص در شرایطی که رقبای حاشیه خلیج فارس، مثل عربستان سعودی، با دیپلماسی عملگرایانه و متکی بر تجارت، جهشی روبهجلو داشتهاند

این طور که به نظر میرسد، ایران در حال اولویتدهی به منافع اقتصادی همکاری است و از این طریق، به رویکردش در تعامل دیپلماتیک با همسایگانش و با غرب، جهت دیگری میدهد. گامهایی که ایران به سمت بهبود روابط با ایالات متحده، عربستان سعودی، روسیه و چین برداشته، ارزش پیگیری دارد، اما ممکن است اینها، بیشتر نشانه حرکات عملگرایانه با انتظار منافع کوتاهمدت باشند تا تغییرات عمیقتر ایدئولوژیک در مواضع. احتمال بیشتر این است که فشارهای سیاسی و اقتصادی داخلی، ایران را مجبور کنند، ارزیابی مجددی در رویکرد تقابلیاش با همسایگان و با قدرتهای جهانی داشته باشد. توقف بالقوه حمایت از حوثیها، آخرین نتیجه ممکن و مهم موضع در حال تغییر ایران است. آنچه در ادامه میخوانید، پنج عامل هستند که باید تحت نظر داشت، در شرایطی که تهران تحت فشار، در حال تنظیم مجدد سیاستهایش است:
سیاست اقتصادی عملگرایانه:
آیا ایران در حال تغییر رویکرد به سمت تعامل با ایالات متحده است؟
به نظر میرسد، سیاست خارجی فعلی ایران، تحت هدایت مقامات جدید، متمرکز بر تعامل اقتصادی عملگرایانه، بهخصوص با ایالات متحده است، به عنوان روشی برای کاهش تنشهای منطقهای. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، ۸ آوریل [۱۹ فروردین]، یادداشتی در واشنگتنپست نوشت. این یادداشت، نشانه برجستهای بود که رویکرد تهران تغییر کرده و به سمت جلب نظر مستقیم غرایز تجاری رئیسجمهور دونالد ترامپ رفته است، با تصویر ایران به عنوان «بازاری باز» برای سرمایهگذاری ایالات متحده در صورت رفع تحریمها.
این موضوع، حکایت از چرخش تاکتیکی به سمت دیپلماسی اقتصادی دارد، با اولویتدهی به منافع فوری، بالاتر از موضعگیریهای ایدئولوژیک. تهران خصومتهای پیشین و ... را کمرنگ کرده و روی همکاری آینده تأکید میکند، با ارسال پیام آمادگی برای «توقف راهبردی» به جای تقابل.
استقبال از استیو ویتکاف تاجر به عنوان مذاکرهکننده ایالات متحده، قصد ایران برای چارچوبدهی دوباره به روابط از طریق تجارت به جای درگیری را برجستهتر میکند. داخل کشور، این رویکرد به عنوان «فصل جدید» معرفی میشود و همه گروهها فرا خوانده میشوند که از تلاش برای جذب کسبوکارهای ایالات متحده حمایت کنند؛ اما نارضایتیهایی درونگروهی بین تندروها وجود دارد – هرچند آنها اقلیتی هستند، کوچکتر از آنکه بتوانند فرایند دیپلماتیک جاری را از مسیر اصلی خارج کنند. مقامات ایران، تصویری از پذیرابودن در صحنه خارجی ارائه میکنند اما محدودیت داخلی ادامه دارد و این بر تعهد ایران به اصلاح واقعی تردید میافکند؛ با این حال، اولویت سیاست خارجی به نظر واضح میآید: تضمین گرهگشایی اقتصادی از طریق تعامل، بهخصوص با ایالات متحده، و همزمان مهار ناآرامی داخلی.
بهبود روابط ایران و عربستان
مدیریت خطر به جای ثبات در منطقه
بهبود روابط ایران و عربستان سعودی در سال ۲۰۲۳ با وساطت چین واقع شد. این حرکت، نمود حرکتی تاکتیکی به سوی کاهش تنش است، اما ثبات بلندمدت در خلیج[فارس] هنوز مورد تردید است. برقراری ارتباط اخیر از سوی عربستان سعودی، شامل سفر خالد بنسلمان، وزیر دفاع، به تهران در آوریل ۲۰۲۵، نشانه میل ریاض است، به حفاظت از خودش در مقابل تبعات بالقوه درگیری بین ایران و ایالات متحده. سعودیها مستقیم با مقامات نظامی ایران، مشخصاً سپاه، تعامل کردهاند. با این کار، آنها به دنبال تضمین هستند و نیز به دنبال اثرگذاری بر موضع منطقهای تهران، موضعی که به باور آنها، بیشتر نظامیان به آن شکل میدهند تا دیپلماتها.
این رویکرد، حاکی از راهبرد عملگرایانهای در میان سعودیهاست و هدفش بیش از آنکه تجدید آرایشی ماندگار باشد، پرهیز از گرفتاری در میان جنگهای منطقه است. برخی در تهران گمان میکنند هماهنگی ایالات متحده پشت صحنه ماجراست، در تلاشی برای احیای راهبرد «دو ستونی»: مهار مشترک منطقه توسط ایران و عربستان سعودی. این دیدگاه احتمالاً اهداف راهبردی واشنگتن را در مقطع کنونی، زیادی منسجم تصور میکند.
واقعبینانه این است که عربستان سعودی دارد از روابط بهتر با ایران به عنوان اهرم تعادلی در مقابل فشار آمریکا و اسرائیل استفاده میکند، بهخصوص در عادیسازی روابط با اسرائیل. روابط ایران و عربستان سعودی الان در بهترین وضعیت دو دهه گذشته است، اما این تنشزدایی بیشتر ابزاری برای مدیریت متقابل خطر با ایران است تا اساسی برای ثبات ماندگار. رقابتهای ساختاری و فشارهای خارجی همچنان برقرارند. این مسئله صلح پایدار را شکننده میکند و وابسته به تحولات گستردهتر منطقهای.
چرخش راهبردی به شرق
محدودیتهای روابط ایران با روسیه و چین
روابط روبهرشد ایران با روسیه و چین در حال تغییر شکل سیاست خارجیاش است؛ عمدتاً به عنوان راهبردی برای مقابله با تحریمهای ایالات متحده؛ اما همچنان محدودیتهایی جدی در کار هستند. ایران به دنبال این است که شراکتهایش را به اهرمی برای مقاومت در مقابل فشار ایالات متحده تبدیل کند، با چارچوبهایی مثل سازمان ۱۰ کشوری بریکس که روسیه کلیدش زده بود و سازمان همکاریهای شانگهای تحت تسلط چین. توافق تجارت آزاد با روسیه هم هست که انتظار میرود تجارت دوجانبه را تقویت کند؛ اما بخش عمده رشد اخیر در تجارت روسیه و ایران را نه همسویی عمیق راهبردی که وقایع بیرونی پیش بردهاند، مثل حمله تمامعیار روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ و تحریمهای متعاقبش که غرب تحمیل کرد.
در مسائل منطقهای، ایران و روسیه همگرایی کاملی ندارند، بهخصوص درباره اسرائیل و آینده سیاسی روسیه پس از اسد. تهران به تعهد مسکو نسبت به اهداف مشترک بدبین است و اعلام در مناطق درگیری مثل جنوب قفقاز، چندان اقدام هماهنگ در کار نیست. رهبر معظم، [آیتالله] علی خامنهای، همچنان روی روابط بلندمدت با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه سرمایهگذاری میکند، اما اتکای ایران به روسیه، بیش از آنکه راهبردی باشد، تاکتیکی است.
ایران از این شراکتها برای حفظ اهرمهایش، حین گفتوگوی محتاطانه با ایالات متحده استفاده میکند؛ با این حال، بیاعتمادی به روسیه، هم در حلقههای قدرت در ایران و هم در غرب، باقی است. در نهایت، چرخش ایران به سمت شرق، بازتابی از الزامات است و نه تغییری عمیق. موضع راهبردی ایران همچنان سیال است و پویهشناسیهای متغیر جهانی و منطقهای به آن شکل میدهند.
فشارهای داخلی
پیشران تغییر جهتها در سیاست خارجی
ناآرامی سیاست داخلی ایران و گرفتاریهای اقتصادیاش، اثری جدی روی سیاست خارجی این کشور گذاشته است و تهران را به سمت موضعی برده که عملگرایانهتر باشد و صلبی ایدئولوژیک کمتری داشته باشد. در مواجهه با نارضایتیهای عمومی از سوءمدیریت اقتصادی و انزوای بینالمللی، مقامات ایران در حال ارزیابی دوباره سیاستهای تقابلی هستند. تضاد عمیق با دولتهای حاشیه خلیج [فارس] از رانههای کلیدی این تغییر بوده است، بهخصوص با عربستان سعودی که از سیاستهای مذهبمحور به راهبردهای رویگردانده، با تمرکز بر تجارت و با یکپارچگی در عرصه جهانی. این دولتها با قدرتهای جهانی هماهنگ شدهاند و به دیپلماسی اقتصادی اولویت دادهاند و با این کار در عرصه نفوذ منطقهای از ایران پیشی گرفتهاند.
کارشناسان ایرانی، روزبهروز بیشتر از این میگویند که پایبندی ایران به مواضع ایدئولوژیک، کشور را منزوی کرده است، درحالیکه رقبای عرب در جایگاه مراکز اقتصادی در حال شکوفاییاند. فشار اعتراضات داخلی و مشقتهای اقتصادی، در حال شکلدهی به اجماعی فزاینده هستند، بر سر اینکه ایران باید دستهبندیهای سادهانگارانه شرق-غرب را کنار بگذارد و دیپلماسی انعطافپذیر و مبتنی بر تجارت را جایگزینش کند.
تحول عربستان سعودی، تأثیر ویژهای در شکلدهی به این بحث دارد. این تحول به ایران نشان میدهد که بقا در دنیایی جهانی شده، نیازمند انطباقپذیری است، نه صلبی ایدئولوژیک. تعامل ایران با دولت ترامپ، بازتاب این تغییر درونی است: پیگیری گرهگشایی اقتصادی و ادغام دوباره در جهان برای تثبیت وضعیت داخلی. امید این است که نه شعار، بلکه عملگرایی، موضع منطقهای و بینالمللی ایران را به او برگرداند.
جنگ نیابتی تحت فشار
حرکت تاکتیکی به سوی برقراری دوباره تعادل
راهبرد منطقهای ایران، حمایت از گروههای نیابتی مثل حزبالله، حماس و حوثیها، با چالشهای فزایندهای در پایداریاش مواجه است، به خاطر پویهشناسی در حال تغییر و فشار فزاینده ایالات متحده. گزارشهای اخیر حاکی است، تهران در حال بازنگری در حمایت از حوثیهاست. ادعاهایی درباره خروج نیروهای ایران از یمن جهت پرهیز از تقابل مستقیم با ایالات متحده مطرح شده. این تنظیم مجدد نشان میدهد، ایران نیاز فوری دارد، در میانه حملات تشدیدشده ایالات متحده و حضور نظامی روزافزون آمریکا در دریای سرخ و اقیانوس هند، امنیت خودش را در اولویت قرار دهد.
پیام ایران به حوثیها و شبهنظامیان عراقی برای خویشتنداری، نشانه چرخشی راهبردی است. به نظر میرسد تهران، به جای تشدید تنش از طریق نیابتیها، بر مدیریت تنشها تمرکز دارد و بر پرهیز از اینکه زمینهای برای حمله مستقیم به ترامپ بدهد. طبق گزارشها، حوثیها هم که حالا دوباره از سوی واشنگتن، سازمان تروریستی نام گرفتهاند، فعالیت خود را کاهش دادهاند و این علامت میل ایران به کاهش فشار بینالمللی است و احتمالاً معرفی خود به عنوان میانجی؛ به علاوه، ایران از حضور بیشتر قدرتها مثل روسیه و چین، در پویهشناسی درگیریهای نیابتی آگاه است و این وضعیت نفوذ ایران را پیچیدهتر میکند. روسیه متهم شده است که به حوثیها اطلاعات و تسلیحات میدهد.
این اتهامزنی مشخص میکند که این گروهها دیگر صرفا تحت امر ایران فعالیت نمیکنند و این کنترل تهران بر آنها را ضعیف میکند. این تغییر لزوماً علامت رهاکردن کامل جنگ نیابتی نیست، بلکه نشانه تنظیم تعادل دوبارهای عملگرایانه است. ایران به دنبال پرهیز از تشدید پرهزینه تنشهاست و در عین حال، به دنبال حفظ نفوذ منطقهایاش. راهبرد نیابتیاش که زمانی مرکزیت داشت، حالا در مواجهه با تهدیدات ایالات متحده و تغییرات در منطقه، در رقابت با رویکردی محتاطانهتر و متمرکز بر بقا قرار گرفته است؛ از این رو، حمایت ایران از بازیگران ثباتزدا، دیگر تعهدی همهشمول نیست، بلکه گزینشیتر و تاکتیکیتر است. این نشانه سؤالات روزافزون درباره پایداری این راهبرد است.
سیاست خارجی ایران بر سر دوراهی
چالشها و فرصتها
در پنج سال آینده، سیاست خارجی ایران با دو چالش مواجه خواهد شد که به هم پیوستهاند: دوامآوردن در مقابل رکود اقتصادی و عقبراندن سلطه ایدئولوژیهای تندرو. منتقدان داخل ایران میگویند، تحلیلگران تندرو سیاست خارجی، بدون تجربه جهانی و درک ظرافتها، کشور را به انزوای راهبردی کشاندهاند. اتکای آنها بر لفاظیها و شعارهای ضدغرب، ایران را در نظام بینالملل بیگانه کرده است، بهخصوص در شرایطی که رقبای حاشیه خلیج فارس، مثل عربستان سعودی، با دیپلماسی عملگرایانه و متکی بر تجارت، جهشی روبهجلو داشتهاند.
به لحاظ اقتصادی، ایران در تقلای ضعیفترین موضعش پس از جنگ ایران و عراق است. نظامهای مالی ناکام، بحرانهای محیط زیستی و بیاعتمادی فراگیر عمومی نیز همزمان بر سر کشور ریختهاند. این ظرفیت تهران را برای استفاده از اهرم سیاست خارجی جهت احیای اقتصادی، بهشدت محدود میکند. بدون اصلاح، سیستم سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی لازم را ندارد که بتواند پروژههای اقتصاد گسترده و بزرگ را پیش ببرد، در حالی که گروههای ذینفعی که ریشه دواندهاند، در مقابل تغییراتی که ممکن است به سود جمعیتی فراتر باشد، مقاومت میکنند.
با این حال، همچنان فرصتهایی موجود است: تعامل با ایالات متحده برای توافق هستهای بالقوه، ممکن است رفع تحریمها را به ارمغان بیاورد و راههایی برای رشد اقتصادی باز کند، البته اگر عملگرایان دوباره نفوذ خود را بازیابند. میانهروها، این را پذیرفتهاند که گرفتاریهای اقتصادی ایران، به سیاست خارجی تقابلیاش گره خورده است و فشار میآورند که اوضاع به سمت دیپلماسی و ادغام در جهان تغییر کند. در نهایت، بزرگترین فرصت ایران در رهاکردن صلبی ایدئولوژیک و استقبال از عملگرایی اقتصادی نهفته است، اما این بستگی به غلبه بر سلطه ریشهدار تندروها دارد.