| کد مطلب: ۷۳۹

تاریخ پریشانِ پریشان‏‌حالان

در تاریخ هنر صدساله‌‌ اخیر ایران، شاهد دوران شکوفایی و اوج هنر از دهه‌‌های ابتدایی تا میانی آن هستیم؛ همان زمانی که تفکر اغلب روشنفکران به اندیشه‌‌ چپ معطوف است و وابستگی به این جنبش در بیشتر هنرمندان طراز اول مشاهده می‌‌شود؛ از نیما و هدایت‌‌ و علوی تا شاملو و براهنی و امیرهوشنگ ابتهاج.

تاریخ پریشانِ پریشان‏‌حالان

سایه از خانواده‌‌های متمول و شاخص آن دوران بود که می‌‌توانست به این واسطه به بالاترین درجات شهرت و ثروت برسد، اما همگام با غالب روشنفکران آن دوره، تفکر عدالت‌‌خواهانه را در پرتو جنبش چپ دید؛ جنبشی که آن‌‌زمان میان بزرگان فرهنگ و هنر محبوبیت داشت و وابستگی فکری به جریانی که آن‌‌قدر انسان بزرگ در اطرافش به تراوشات فکری و هنری می‌‌پرداختند، مایه شرمساری نیست.

متاسفانه بعضی به دلیل زمان‌پریشی تاریخی بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و تحولات جهانی و سیاسی دوران، به هنرمندان آن روزگار به دلیل کنش‌‌های سیاسی و اجتماعی‌شان حمله می‌‌کنند اما به هر روی باید تکلیف این مساله مشخص شود که هنرمند باید با قدرت‌ها باشد یا بر قدرت‌ها؟ نمی‌‌شود که دست‌‌بوسی اعلی‌‌حضرت همایونی امر مبارک باشد، اما در دوران حاضر اگر هنرمندی با حکومت نزدیک باشد کفر زمانه بشود! و بالاخره باید مشخص شود که آیا هنرمند باید در مسائل اجتماعی و سیاسی دخالت کند یا نه؟

نمی‌‌شود که هنرمند در دوران همایونی‌‌ خلوت‌نشین میکده‌‌ها و مجری شعف کاباره‌‌ها باشد و بی‌‌خیال آن‌‌ همه بیداد که بر سر همکاران خودش هم می‌‌آمده، بشود، ولی در دوران حاضر فریادها بلند باشد که در فلان اتفاق و فلان جریان چرا از هنرمند صدایی در نمی‌‌آید؟ در این میان، اتفاقا هنرمندانی که در جریان‌‌هایی مانند کشتار 17شهریور 57 سکوت کردند و آرشه سازشان را به شادی چرخاندند، باید جوابگو باشند نه آنان‌‌که با تمام جوانی و آینده‌‌شان وسط میدان و همراه و هم‌‌گام مردمان‌‌شان بودند. مخلص کلام، باید به این پرسش پاسخ داد که هنر باید برای مردم باشد، یا هنر برای هنر؟ به دوران شش‌ساله مدیریت سایه بر رادیو نگاهی بیندازیم. آیا رادیو ملک پدری کسانی است؟! آیا رادیو پشت قباله کسانی است؟! آیا تا ابد باید رادیو برای شما، تنها شما و سلایق و بارقه‌‌های ذهنی‌‌تان باشد؟!

هنرمندان گرامی، اگر مدیریت سایه کج و ناشایست بود، پس این انتقاد به شما وارد است که چرا این کجی را تاب آورده و تا آخرین برنامه «گلهای تازه» اجراکننده در رادیو بودید؟ پس شأن و منزلت هنری در کجا باید رعایت و اعمال شود؟ حدود دو دهه موسیقی رادیو در اختیار شما بود. آیا شما اجازه دادید سلیقه‌‌ای جدا از سلیقه شما برنامه داشته باشد؟ به الطاف حضور تکروانه‌‌ شما، حدود نیم قرن ردیف اصیل موسیقی ایرانی در حاشیه و حذف شده بود و همه باید گوش به سلایق شما می‌‌دادند.

جالب آنکه لیستی از اجراهای هنرمندان در «گلهای تازه» به مدیریت سایه منتشر شده است که نشان می‌دهد فرهنگ شریف در 38 برنامه، پرویز یاحقی در 22 برنامه، گلپایگانی در 14 برنامه، ایرج در 24 برنامه و شهیدی در 40 برنامه اجرا داشته‌‌اند در حالی‌‌که محمدرضا لطفی در 9 برنامه اجرا دارد. این نشان می‌دهد سایه برای هنرمندان قدیم رادیو احترام ویژه‌‌ای قائل بوده است. در کتاب «رازِ مانا» استاد شجریان تعریف می‌‌کند که رضا قطبی رئیس وقت رادیو تلویزیون به سایه دستور می‌‌دهد که حقوق شجریان را زیاد کنید، اما سایه به این دلیل نمی‌‌پذیرد که حقوق شجریان نباید بالاتر از خواننده‌‌های باسابقه‌‌تر از او در رادیو باشد. آن هنرمندان گرامی بارها گفته‌‌اند با تصمیم خودشان از رادیو کناره‌‌گیری کردند.

اگر اینگونه است، پس این همه آشوب در اتهام اخراج آنان چیست؟ به نظر، عده‌‌ای از آن هنرمندان شرایط سخت مدیریت جدی سایه را در مقایسه با شرایط درهمِ گذشته تاب نیاوردند و اجرا در مکان‌‌های خارج از رادیو که درآمد هنگفتی داشت از جمله کاباره‌‌ها را ترجیح دادند، اما بخت یاری‌‌شان نداد و با انقلاب، آن موقعیت‌‌ها گرفته شد. مسائل و مشکلات آن هنرمندان در نظام سیاسی جدید هیچ ربطی به سایه ندارد که خود در 17شهریور 57 از رادیو خارج شده بود. اگر هنرمندی در گذشته مدیریت کاباره داشته و در نظام جدید مجال خودنمایی ندارد، چه ربطی به سایه دارد؟ بالاخره چه خوب و چه بد، نظام سیاسی جدید مختصات و تفکرات خودش را دارد. نکته آخر اینکه مدیریت سایه در آن بزنگاه مهم تاریخی، تاثیر شگرفی داشت و هنرمندان بزرگی فرصت ظهور یافتند و موسیقی جدی و متعالی ایرانی از کنج بزم‌‌خانه‌‌ها خارج شد و دوباره در امتداد گذشته پرافتخار خود قرار گرفت.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار