| کد مطلب: ۲۸۷۰

در میزبانی فضیلتی نیست

چرا میزبانی جام‌جهانی همیشه با سیاست گره خورده است

چرا میزبانی جام‌جهانی همیشه با سیاست گره خورده است

جاناتان ویلسون/ آن‌هرد

ترجمه: محسن محمودی

اشاره:
جاناتان ویلسون، ستون‌نویس گاردین و اسپورت ایلوستریتد، سردبیر بلیزارد و نویسنده کتاب مشهور «فرشتگان با چهره‌های کثیف: تاریخ فوتبال آرژانتین» است.
این نخستین جام‌جهانی از سال 1934 است که میزبان سابقه حضور در آن را ندارد. چرا قطر آنقدر مشتاق میزبانی است تا جایی که بیش از220میلیارد دلار برای برگزاری این رویداد هزینه کرده است؟
پاسخ به این سوال ما را به یک اصل مهم می‌رساند: «میزبانی جام‌جهانی همیشه یک اقدام سیاسی بوده است.» هنگامی که اروگوئه اولین جام‌جهانی را در سال 1930 برگزار کرد، رئیس‌جمهور خوان کمپیستگی، هزینه‌های سایر تیم‌ها را نیز متقبل شد زیرا معتقد بود این مسابقات باعث تبلیغ صدمین سالگرد استقلال این کشور می‌شود. درنهایت این حاتم‌بخشی نتیجه‌بخش بود و اروگوئه در فینال با نتیجه چهار بر دو آرژانتین را شکست داد.
نخستین میزبانی در مقایسه با آنچه چهار سال بعد در ایتالیا اتفاق افتاد، چیزی نبود. موسولینی به خوبی از پتانسیل تبلیغاتی ورزش آگاه بود و اغلب از او در حال سواری یا اسکی عکس گرفته می‌شد. او حتی گاهی سران کشورها را نیز با لباس ورزشی ملاقات می‌کرد. جالب‌ترین نمونه آن ملاقات با انگلبرت دالفوس، صدراعظم اتریش، در ساحل ریچیونه بود، که موسولینی با مایوی شنا به استقبالش آمده بود، او نیز که آشکارا معذب است به‌خاطر دوربین‌ها مرتبا لبخند می‌زند. موسولینی به ورزشکاران ایتالیایی گفت: «وقتی در خارج از کشور مسابقه می‌دهید، شرافت و اصل ورزش کشور به عضلات و بالاتر از همه روح شما سپرده می‌شود.» همانطور که کتاب «فوتبال و فاشیسم» سیمون مارتین به وضوح نشان می‌دهد، هیچ‌کس به اندازه دیکتاتورها از قدرت بسیج‌کنندگی فوتبال آگاه نیستند. برونو روگی در روزنامه گازتا دِلا اسپورت از تیم‌ملی فوتبال ایتالیا با عنوان «سربازان کوچک و شجاعی که برای ایده‌ای برتر می‌جنگند» یاد کرد. درحالی‌که کوریره دلا سرا، قهرمانی در جام‌جهانی را این‌چنین توصیف کرد: «تایید یک ملت که نشان از قدرت اخلاقی و شجاعانه آن دارد.» ایتالیا همیشه تراژدی و کمدی را به هم پیوند داده است. در المپیک آنتورپ در سال 1920، ورزشکاران ایتالیایی با لباس‌های چین و چروک، سرود کمونیستی «پرچم سرخ» را می‌خواندند. 12سال بعد آنها با پوشیدن پیراهن‌های مشکی، با شور و شوق زایدالوصف «جوونیستا»، سرود حزب فاشیست ایتالیا، می‌خواندند. آنها در این المپیک (لس‌آنجلس)، به مقام دوم دست یافتند.
همانطور که سایمون کوپر می‌گوید، «برای حکومت‌های اقتدارگرا و استبدادی، پیروزی‌های خارج از کشور، نشانه‌های آشکار برتری ایدئولوژیک است که قرار است در بسیاری از زمینه‌های خارج از ورزش نیز منعکس شود». دیکتاتوری، آدم‌های ضعیف و بله‌قربان‌گو را به‌طرز عجیبی تقویت می‌کند و بر صدر می‌نشاند. ویتوریو پوتزو، مربی فوتبال ایتالیا در طول دهه 30، در انتهای هر بازی خطابه غرایی در مورد تاثیر سخنان پندآموز موسولینی در پیروزی آنها ایراد می‌کرد. البته مواظب بود هنگام شکست یا حتی مساوی، اسمی از موسولینی نبرد.
آرژانتین به‌عنوان میزبان مسابقات سال 1978 در سال 1966 انتخاب شد، پیشنهاد یک نظامی که درنهایت به یک نظامی دیگر به ارث رسید. قبل از برگزاری مسابقات، محله‌های فقیرنشین تخریب یا از دید پنهان شدند، مخالفان زندانی شدند و حدود یک‌دهم بودجه ملی صرف ساخت یا توسعه مجدد استادیوم‌ها شد. پرون معتقد بود، دیدن فقرا در بوئنوس آیرس، تصویر خوبی از حکومت او منعکس نمی‌کند درنتیجه آنها نباید در جایی که خارجی زیاد بود، آفتابی شوند. وقتی آن سال آرژانتین قهرمان جام‌جهانی شد، در شب فینال، بسیاری از زندانیان سیاسی نیز شادی کردند و تا صبح سرودهای میهنی خواندند، همان‌ها که مدتی بعد خیلی‌های‌شان اعدام شدند. چهار سال بعد، پس از تهاجم به فالکلند، برنامه‌های تلویزیونی آرژانتین تحت سلطه دو چیز بود؛ اخبار مربوط به جنگ و بازپخش جام‌جهانی باشکوه سال 78.
بنابراین قطر منحصر‌به‌فرد نیست. هر کشوری که میزبان جام‌جهانی بوده، این کار را با در نظر گرفتن نوعی هدف مرتبط با «قدرت نرم» انجام داده است. حتی انگلستان در سال 1966، شاهد پیروزی خود با ایده لندن در حال گذار بود؛ برای ارائه تصویری از یک کشور شاد و مدرن که از تیرگی و خفقان دهه 50 و از دست دادن نفوذ خود هم از نظر سیاسی، هم در فوتبال بیرون آمده بود. شکست 6- 3 مقابل مجارستان در سال 1953 دست‌کمی از جنگ سوئز برای انگلیسی‌ها نداشت تا آنجا که به «سوئز فوتبال» مشهور شد.
اما این جام‌جهانی احساس متفاوتی دارد. جدای از مسائل مرتبط با نقض حقوق‌بشر که حالا همگان از آن آگاهند و نیز فساد مرتبط با گرفتن حق میزبانی، بخش زیادی از این احساس متفاوت به این مسئله بازمی‌گردد که شاهد یک «انقطاع» در تاریخ فوتبال هستیم. استادیوم‌هایی که خاطره هیچ بازی‌ای را زنده نمی‌کنند؛ سکوهایی که هیچ شوری را به خود ندیده‌اند و مردمانی که هیچ‌گاه نام و نشانی در فوتبال نداشته‌اند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی