| کد مطلب: ۵۴۸۳۵

تشابه عاشقانه‌های ایرانی با عاشقانه‌های هندی و اروپایی

درحقیقت «ویس و رامین» داستان واحدی نیست؛ بلکه عبارت است از چند داستان که هریک از نظر فاعل گوینده معنی‌دار است.

تشابه عاشقانه‌های ایرانی با عاشقانه‌های هندی و اروپایی

کمرون کراس ایران‌شناس آمریکایی

باعث افتخار است که این فرصت را به من داده‌اید تا در مورد خود و کار پژوهشی‌ام، به‌خصوص این کتاب که امروز مورد توجه شماست، خدمت‌تان سخنی عرض کنم. ۳۰ سال پیش برای اولین‌بار در دوره نوجوانی خود، علاقه‌مند به ایران و زبان فارسی شدم. وقتی شروع به نوشتن پایان‌نامه کردم زیر نظر مرحوم استاد لوئیس در دانشگاه شیکاگو، کمی از ادبیات انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، یونانی و عربی خوانده بودم و درنتیجه برخوردم با ادبیات فارسی، خواه‌ناخواه از دیدگاه تحقیقی شکل گرفت.

من که خیلی به داستان عاشقانه در ادبیات فارسی که اوج شهرتش در آثار نظامی گنجوی است، علاقه‌مند شده بودم، کنجکاو شدم چگونه این نوع ادبی ظاهر شده است و چه روابطی هست میان این پدیده و ادبیات زبان‌های مجاور آن. از این بابت، خیلی مدیون تحقیقات مهم بعضی از ستارگان این رشته هستم که به‌خاطر زمان فقط از چند نفر نام می‌برم.

کسانی مثل؛ مجتبی مینوی، مینورسکی، محمدجعفر محجوب، صادق هدایت، محمد روشن، حسن ذوالفقاری و دیک دیویس که داستان «ویس و رامین» را به شعر انگلیسی زیبا برگردانده است و درواقع جذابیت همین داستان مرا متقاعد کرد که از آن به‌عنوان محور پژوهش استفاده کنم. 

من اطلاعات جدیدی در مورد تاریخ و منشأ داستان عاشقانه، اضافه نکردم. شاید ارزش این پایان‌نامه به خود چارچوب ارزش ادبیات تطبیقی است. از طریق این چارچوب، پایان‌نامه به درهم‌تنیدگی «ویس و رامین» و داستان عاشقانه فارسی به‌طورکلی در تاروپود فرهنگ مشترکی اشاره می‌کند که از نظر منطقه‌ای، فقط به منطقه خاورمیانه یا فرهنگ‌های اسلامی هم منحصر نمی‌شود؛ بلکه با فرهنگ اروپا و هند هم تشابهات عجیب‌وغریبی دارد.

بحث من این است که تبادل مأخذ عنصری ‌است در این درهم‌تنیدگی، ولی علاوه بر آن در طرز تفکر، شیوه‌های داستان‌سرایی، تکنیک شخصیت‌پردازی، مفاهیم عشق و جوانمردی و افق انتظارات خواننده، همان تشابهات آشکار می‌شوند.

بنابراین پیامی‌که می‌خواستم به همکارانی که خارج از رشته خودمان تخصص دارند برسانم، این است که تاریخ عشق رمانتیک را ـ به‌عنوان مفهوم آرمانی یا به‌عنوان ژانر ادبی ـ بدون نظر به آثار فارسی‌زبان که نقش مهم و حتی محوری در این جریان بازی کرده‌اند، نمی‌توان دید.

 از کارهای اخیرم دراین‌زمینه کتاب جدیدی است که در سال ۱۴۰۴ منتشر شد به‌نام «عشق در چلیپا». این کتاب راه و روش پایان‌نامه را مشخص می‌کند؛ اینکه چرا این نوع ادبی در آغاز سده پنجم، اهمیت و شکوفایی یافت. دراین‌زمینه خیلی تأمل کرده‌ام در قول حکیم فردوسی که می‌فرماید: «تو این را دروغ و فسانه مدان/ به رنگ فسون و بهانه ندان/ از او هرچه اندر خورد با خرد/ دگر بر ره رمز و معنی برد».

به‌نظر من این قول، به نوآوری تکنیک‌های جدید که برای ساختن معانی مهم است، اشاره می‌کند؛ نه‌فقط از طریق روایات قصص الانبیا و... بلکه برخی از راه رمز. این یعنی، داستان ـ چه تاریخی چه تخیلی ـ نوعی طرز نگرش به دنیا باز می‌کند که ما می‌توانیم وارد آن شویم و از آن یاد بگیریم. فخرالدین اسعد گرگانی هم همین فکر را مطرح می‌کند.

درحقیقت «ویس و رامین» داستان واحدی نیست؛ بلکه عبارت است از چند داستان که هریک از نظر فاعل گوینده معنی‌دار است. این فکری است نزدیک به مفهوم چند‌صدایی که منتقد ادبی میخائیل باختین مطرح کرده‌ است و به زمینه فکری ابوعلی‌سینا نیز ـ که بر اهمیت تخیل در فرآیند معنی‌یابی یا معنی‌سازی توجه دارد ـ نزدیک است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
آخرین اخبار