جامعه و ابعاد اخلاقی پرونده سوپراستار
این پرونده، صرفنظر از نتیجه قضایی آن، فرصتی است برای اندیشیدن به این پرسش: ما بهعنوان یک جامعه، چگونه میخواهیم با آسیبپذیرترین اعضای خود -چه شاکی، چه متهم- رفتار کنیم؟
در روزهای گذشته، پرونده قضایی یک بازیگر و فوتبالیست سابق، به یکی از پرواکنشترین موضوعات در فضای رسانهای و اجتماعی ایران تبدیل شده است. این پرونده که حول محور اتهامی سنگین میچرخد، نهتنها سرنوشت دو فرد، که وجدان اخلاقی جامعه را نیز در ترازوی قضاوت گذاشته است. دلیل شدت واکنشها؛ بهمعنای نمادین، بار اخلاقی و تبعات روانی-اجتماعی که موضوع این پرونده دارد بازمیگردد.
ماجرا از شکایت یک هنرجوی بازیگری آغاز شد که ادعا کرد، با وعده همکاری هنری به منزل متهم رفته و در آنجا مورد تجاوز قرار گرفته است. به گفته شاکی، پزشکی قانونی بلافاصله پس از واقعه، وقوع «تجاوز و ضربوجرح» را تایید کرده است. متهم 29 مهرماه بازداشت و روانه زندان شد. پنجروز بعد، با قرار وثیقه آزاد و دو روز بعد از آن، از کشور خارج شد.
او با انتشار بیانیهای، تمام اتهامات را رد کرد و پرونده را ساختگی و کذب خواند. روزنامه «هممیهن» ششم آبانماه گفتوگویی با شاکی این پرونده منتشر کرد که منجر به مسدودشدن سایت این روزنامه شد. این پرونده، ابعاد اخلاقی پیچیدهای دارد که فراتر از رسیدگی قضایی، جامعه و رسانهها را به چالش میکشد.
یکی از تلخترین واکنشها در فضای مجازی و حتی برخی رسانهها، «قربانینکوهی» است. با انتشار خبر، واکنشهایی مانند «چرا به خانه او رفتی؟»، «حتماً دنبال پول بوده» یا «برای سوپراستار پاپوش دوختهاند» بهسرعت منتشر شد. این رویکرد، همدلی و حمایت از فردی را که جرأت بهخرجداده و شکایتکرده، به حاشیه میبرد و فضایی از ترس و سکوت برای سایر قربانیان بالقوه ایجاد میکند.
درسویدیگر، بازیگر مطرح با اتهامی بسیار سنگین روبهروست که در صورت اثبات شدن، حیثیت و زندگی حرفهای او را برای همیشه نابود میکند. براساس اصل مهم «برائت»، هر متهمی تا زمانیکه جرماش در دادگاه صالح به اثبات نرسد، بیگناه محسوب میشود. بااینوجود شهرت بازیگر باعث شد تا نام و اتهام او پیش از هر حکمی، بهطور گسترده در رسانهها منتشر شود. این موضوع، حق برخورداری از یک دادرسی عادلانه و بهدور از حاشیه را تحتتاثیر قرار میدهد. جامعه اخلاقی، جامعهای است که در عین همدلی با شاکی، بر رعایت حقوق متهم نیز تاکید میورزد و تشکیل «دادگاه خیابانی» و صدور حکم براساس شایعات را جایز نمیشمارد.
این پرونده، شکاف قدرت بین چهرهای سرشناس و یک تازهکار آرزومند را نشان میدهد. وقتی فردی از موقعیت اجتماعی و نفوذ خود برای ایجاد فرصت استفاده میکند، بار مسئولیت اخلاقی او سنگینتر میشود. ازسویدیگر، سیستم قضایی موظف است با کوچکترین خدشهای به روند رسیدگی به اتهام چهرههای مشهور مقابله کند. اگر ثابت شود فردی از اعتماد و موقعیت آسیبپذیر دیگری سوءاستفاده کرده، باید با او بهعنوان «درس عبرتی» برای دیگران برخورد شود. درمقابل، اگر ثابت شود که از شهرت و موقعیت کسی به ناحق سوءاستفاده شده، باید بههماناندازه برای اعادهحیثیت او تلاش کرد.
رسانهها دراینمیان موضوع آزار جنسی را ـ که غالباً در سکوت و پنهانکاری میماند ـ به بحثی عمومی تبدیل کردند. مسئولیت اخلاقی رسانهها، رعایت تعادل میان حق مردم برای دانستن و حقوق قانونی و حریم خصوصی شاکی و متهم است. آنها باید بهجای دامنزدن به جنجال، به روشنگری و ترویج فرهنگ شفافیت و عدالتخواهی کمک کنند. روزنامه «هممیهن» در این مسیر گام نهاد، اما بهنظر جریانی از نفوذ در ساختار قدرت و قضا، این شفافیت و عدالتخواهی را برنمیتابد.
پرونده یادشده، چه به حکم برائت بیانجامد و چه به محکومیت، یک تراژدی انسانی است. این ماجرا آیینهای است که جامعه ایرانی را با مسائل اخلاقی روبهرو میکند. در مواجهه با ادعای آزار جنسی، فارغ از کلیشههای جنسیتی، ابتدا باید با قربانی احتمالی همدلی کرد و اصل برائت را برای متهم، حتی اگر چهرهای مشهور باشد، محترم شمرد و حکم نهایی را به قاضی سپرد.
تأمل در این مسائل، نشاندهنده بلوغ اخلاقی جامعه است. جامعهای که در آن، نه قدرت و شهرت بتواند مانع اجرای عدالت شود و نه فضای مجازی و رسانهها، جایگزین دادگاه صالح گردد. اخلاق، جستوجویی جمعی برای یافتن راههای بهتر زیستن با یکدیگر است.
درنهایت این پرونده، صرفنظر از نتیجه قضایی آن، فرصتی است برای اندیشیدن به این پرسش: ما بهعنوان یک جامعه، چگونه میخواهیم با آسیبپذیرترین اعضای خود -چه شاکی، چه متهم- رفتار کنیم؟