خانیکی: رسانه هراسی در میان نخبگان باعث شده دانشگاه از جامعه فاصله بگیرد
استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی با انتقاد از «رسانهگریزی» در میان نهادهای دانشگاهی گفت: در ذهن بسیاری از دانشگاهیان، کسی که کمتر در رسانه دیده میشود، دانشمندتر است؛ در حالی که این نگاه اشتباه است، چرا که رسانه هراسی در میان نخبگان باعث شده دانشگاه از جامعه فاصله بگیرد، ضمن آنکه باید تاکید کرد که دوران تلویزیون به عنوان رسانه اصلی به پایان رسیده و اکنون شبکهها و رسانههای خلقشده توسط مردم جای آن را گرفتهاند.
به گزارش هممیهن آنلاین و به نقل از شفقنا، هادی خانیکی امروز در پنل تخصصی «ارتباطات، چالشهای اعتماد و روایتهای علم» چهاردهمین دوره هفته ترویج علم، تاکید کرد: انتقال خشک اطلاعات علمی به مردم، بحران بیاعتمادی به علم را رفع نمیکند و تنها رویکرد مشارکتی و تعاملی میتواند اعتماد عمومی را به علم بازگرداند.
خانیکی با اشاره به دو پارادایم اصلی در ارتباطات علم، گفت: پارادایم قدیمی که تا دو دهه پیش غالب بود، بر مدل کمبود دانش استوار بود؛ فرض بر این بود که مردم نمیدانند و باید اطلاعات از بالا به پایین به آنها منتقل شود. در این مدل مخاطب نقش فعالی ندارد و دانش تنها به عنوان کالایی منتقل میشود، در نتیجه علم تبدیل به نمایش ظاهری و گاه شبهعلم میشود.
وی پارادایم جدیدتر را «ارتباطات مشارکتی» معرفی کرد و توضیح داد: در این رویکرد، مردم صرفاً مصرفکننده دانش نیستند؛ آنها تجربه دارند و مالکیت تجربه خود را احساس میکنند. علم زمانی زنده میشود که در تعامل و گفتوگو شکل گیرد و پرسشها و تجربههای زیسته مخاطب جدی گرفته شود.
خانیکی با ذکر مثال تجربه «مدرسه در مزرعه»، بیان کرد: وقتی آموزش به صورت مشارکتی و از طریق تجربه عملی انجام شود، مردم به جای یادگیری صرفاً تئوری، خود در فرایند تصمیمگیری و اصلاح روشها مشارکت میکنند. این رویکرد باعث ایجاد اعتماد واقعی به علم میشود.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی با تاکید بر اینکه علم بخشی از زندگی انسان و فرایندهای اجتماعی است، نه مجموعهای از اطلاعات خشک و بیتجربه، اظهار کرد: اعتماد نیز محصول مشارکت و تجربههای مشترک است، نه تنها انتقال اطلاعات.
خانیکی با اشاره به بحران اعتماد به علم در ایران، گفت: ما وارد پارادایم جدیدی شدهایم، اما هنوز سازوکارها و مبانی پارادایم قدیمی بر آن سایه افکنده است. این انتقال، بحران ایجاد کرده، اما بحران نابودکننده نیست؛ میتوان با تمرکز بر ارتباط مشارکتی و گفتوگو، بیاعتمادی را کاهش داد و اعتماد عمومی به علم را تقویت کرد.
روایت و نهادها ستونهای اعتماد به علم در بحران اطلاعات هستند
استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، تاکید کرد که اعتماد به علم تنها با ارائه دادهها ایجاد نمیشود و سه میدان اطلاعات، نهادها و روایتها تعیینکننده اعتماد عمومی به علم هستند.
خانیکی با تقسیمبندی حوزه اعتماد به علم به سه میدان اصلی، توضیح داد: اولین میدان، اطلاعات و دادهها است که به دلیل حجم گسترده و درهمتنیده دادهها، جامعه با سرریز اطلاعات روبهروست و این فضا زمینهساز تولید اخبار جعلی و شبهعلم میشود. در دوران همهگیری کرونا، انتشار اطلاعات نادرست علمی و ظاهر علمی دادهها، نمونهای از اثرات منفی این سرریز اطلاعات بود.
وی با اشاره به میدان دوم، یعنی نهادها، گفت: اعتماد به علم تنها به صحت دادهها وابسته نیست، بلکه به اعتماد به نهادهای علمی و دانشگاهها نیز گره خورده است. وقتی نهادهای علمی اعتبار خود را از دست بدهند و تحت فشار تجاری، سیاسی یا اقتصادی قرار بگیرند، اعتماد عمومی به علم کاهش مییابد. نهادهای علمی باید مرجعیت و اعتبار خود را صادقانه حفظ کنند تا بتوانند اعتماد جامعه را جلب کنند.
خانیکی میدان سوم را روایتها دانست و توضیح داد: روایت علمی، قصه و تصویر انسانی است که هم تولیدکنندگان علم، هم توزیعکنندگان و هم مصرفکنندگان در آن مشارکت دارند. اگر روایت از انسان و تجربه انسانی فاصله بگیرد، اعتماد جامعه به علم تضعیف میشود. علم زمانی در جامعه مؤثر است که شفاف، قابل فهم و همراه با دعوت به مشارکت در فرایند علمی باشد.
خانیکی خاطر نشان کرد: علم میتواند پل باشد، نه دیوار. علم اقتدارگرایانه میگوید بپذیرید چون من متخصصم، اما علم گفتگویی میگوید بیایید با هم بفهمیم. این رویکرد مشارکتی مسیر ایجاد اعتماد به علم را هموار میکند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به ضرورت تغییر رویکرد در مواجهه با علم، اظهار کرد: دیوار علم اقتدارگرایانه میگوید «بپذیر چون من متخصصم»، اما علم گفتوگویی میگوید «بیایید با هم بفهمیم». این رویکردِ «بیایید با هم بفهمیم»، از اعتماد به علم، افزایش گفتوگو، شکلگیری فهم مشترک و در نهایت تقویت سرمایه اعتماد در جامعه سرچشمه میگیرد.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی با تأکید بر نقش نهادهای علمی در جلب اعتماد عمومی و حل مسائل جامعه، گفت: معمولاً زمانی که میخواهیم به حل مسئله بپردازیم، عرف این است که از دورترین نقطه شروع میکنیم و با فرافکنی، دیگران را مقصر میدانیم تا در نهایت خود را بیتقصیر نشان دهیم. اما رویکرد درست همان دیدگاهی است که از مولانا الهام میگیرد؛ یعنی اگر مسئولیت، نسبت مستقیمی با آگاهی و دانایی دارد، در حل مسئله باید نهادهایی که داناتر و آگاهترند پیشقدم شوند.
وی افزود: نمیتوان از دیگران انتظار داشت تا مشکلات جامعه را حل کنند، در حالیکه اسباب بزرگتری مانند دانشگاهها و مراکز پژوهشی مسئولیت مستقیم در این زمینه را دارند. جامعه و حتی حکومت، بدون اتکا به این نهادهای دانایی، نمیتواند مسائل خود را حل کند و ناچار است دوباره به آنها بازگردد.
خانیکی با اشاره به نقش تاریخی دانشگاه در اعتمادسازی اجتماعی، تصریح کرد: در دوران انقلاب، دانشگاه جایگاه ویژهای در میان مردم داشت. حتی افراد خارج از فضای دانشگاهی برای شنیدن سخنرانیها یا شرکت در نشستهای عمومی به دانشگاه میآمدند. کلاسهای عمومی نهتنها اجباری نبودند، بلکه بهدلیل جذابیت و مشارکتمحوری، با استقبال فراوان روبهرو میشدند. این نشان میدهد که اعتماد به دانشگاه و اهل علم، حاصل گفتوگو و مشارکت واقعی بود، نه اجبار و تبلیغ.
زبان علم را بیاموزیم
وی با تاکید بر اینکه جریان ارتباطی در جامعه، یکمرحلهای و یکصدا نیست، بلکه چندمرحلهای است و از طریق گروههای مرجع و نهادهای مورد اعتماد شکل میگیرد، خاطر نشان کرد: زمانی دانشگاه توانسته است نقش واقعی خود را ایفا کند که اندیشه و گفتار علمی آن، در سطح جامعه انعکاس یابد و به مرجع فکری تبدیل شود.
خانیکی با تأکید بر اهمیت زبان و بیان در ارتباطات علمی، اظهار کرد: استادان دانشگاه میتوانند بدون آنکه دانش خود را پوپولیستی یا سطحی کنند، از قدرت زبانی بهتر برای ارتباط با جامعه بهره بگیرند. بحث من در اینجا درباره «تکنیک ارتباط علم» نیست، اما باید توجه داشت که نحوه سخن گفتن به زبان جامعه اهمیت بالایی دارد. در جامعهای مانند ایران، شعر، هنر، ادبیات و فرهنگ جایگاه ویژهای در زبان ارتباطی مردم دارد و عشق و اندیشه در این سرزمین با شعر و فرهنگ گره خورده است و نمیتوان اندیشهای قدرتمند داشت که از زبان و شعر مستقل باشد.
این استاد حوزه ارتباطات، تاکید کرد: مسئولیت نهادهای علمی در جلب اعتماد عمومی بسیار سنگین است؛ زیرا دانشگاهها و مراکز پژوهشی نهتنها تولیدکننده دانشاند، بلکه باید در بازسازی اعتماد اجتماعی و گفتوگوی میان علم و جامعه نیز نقش فعال ایفا کنند.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با تأکید بر اهمیت نقش تجربه زیسته مخاطبان در فرآیند ارتباطات علمی و اجتماعی، گفت: نادیده گرفتن تجربههای نسلها، اقوام، جنسیتها یا فرهنگهای مختلف به معنای نفی شراکت در تولید معنا و دانش است و همین امر باعث گسست ارتباط میان جامعه و نهاد علم میشود. اگر ارتباطگران و نهادهای علمی به زیست و تجربههای واقعی مخاطبان توجه نکنند، از همان آغاز ارتباط را میبندند و در نتیجه گفتوگو میان نهاد علم و جامعه ناممکن میشود.
رسانه گریزی دانشمندان و فاصله گرفتن دانشگاه از جامعه
وی با بیان اینکه امروز زبان علمی باید زبانی عاطفی، شاعرانه و مبتنی بر تجربه باشد تا بتواند با جامعه ارتباط برقرار کند؛ زبان سنگین و رسمی کتابها دیگر برای بسیاری از مخاطبان جذاب نیست، گفت: رسانههای نوین مانند پادکستها و ویدئوهای کوتاه توانستهاند دانش را فشرده و قابل فهمتر کنند. این ابزارها میتوانند به انتقال مؤثرتر علم و تجربه کمک کنند، به شرطی که زبان و روایت در آنها انسانی و تجربی باشد.
خانیکی با انتقاد از «رسانهگریزی» در میان نهادهای دانشگاهی، گفت: در ذهن بسیاری از دانشگاهیان، کسی که کمتر در رسانه دیده میشود، دانشمندتر است؛ در حالی که این نگاه اشتباه است. رسانههراسی در میان نخبگان باعث شده دانشگاه از جامعه فاصله بگیرد.
خانیکی در بیان تجربهای شخصی از دانشگاه علامه طباطبایی، اظهار کرد: در یکی از فرمهای ارزیابی علمی، بخشی مربوط به «حضور در رسانهها» وجود داشت و من را در آن بخش صفر ارزیابی کرده بودند، در حالی که سالها در رسانهها و فضای وب فعالیت ارتباطی داشتهام. این نشان میدهد که هنوز در نگاه رسمی دانشگاه، رسانه مساوی تلویزیون است؛ در حالی که دوران تلویزیون به عنوان رسانه اصلی به پایان رسیده و اکنون شبکهها و رسانههای خلقشده توسط مردم جای آن را گرفتهاند. رسانهای شدن علم به معنای تلویزیونی شدن نیست، بلکه یعنی توانایی دانش برای گفتوگو با جامعه، شنیدن تجربههای مردم و بازتاب دادن آنها در زبان علمی.
استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به دیدگاه برخی از چهرههای برجسته علمی کشور، گفت: بسیاری از دانشمندان بزرگ ما، از جمله مرحوم دکتر شهیدی، مرحوم دکتر باستانی پاریزی، دکتر ابوالحسن نجفی و مرحوم دکتر معتمدین، با وجود جایگاه علمی ممتازشان، از پذیرش عنوان «چهره ماندگار» خودداری کردند. این تصمیم به معنای کاهش اعتبار علمی آنها نبود، بلکه نوعی نگاه اخلاقی و انتقادی نسبت به ساختارهای رسمی اعتباربخشی در علم بود.
وی تأکید کرد: در دانشگاه گاهی تصور میشود عمومی شدن علم و ارتباط آن با جامعه یعنی سطحی شدن علم یا ژورنالیستی شدن آن؛ در حالی که این برداشت اشتباه است. ژورنالیسم علمی به معنای قدرت سخن گفتن در جامعه و ترجمه مفاهیم علمی برای افکار عمومی است، نه سطحیسازی آن.
خانیکی افزود: مشکل اصلی ما انزوای دانشگاه در حوزه عمومی است؛ دانشگاه باید بتواند از طریق نهادهای واسط، بهویژه انجمنهای علمی، با جامعه گفتوگو کند. تمرکز بر بازسازی نقش دانشگاه در تعامل با جامعه، یکی از پیششرطهای اصلاح وضعیت علم در کشور است.
وی با اشاره به نتایج پژوهشی که اخیراً در مجله نیچر (Nature) منتشر شده است، گفت: در این مطالعه که با مشارکت بیش از ۷۱ هزار نفر از ۶۸ کشور انجام شده، ۸۳ درصد از پاسخدهندگان تأکید کردهاند که دانشمندان باید ارتباط مستقیمتری با جامعه برقرار کنند و نقشی فعالتر در سیاستگذاریها داشته باشند. این یافته نشان میدهد که جامعه جهانی نیز از نهاد علم انتظار دارد در تصمیمسازیها و سیاستگذاریهای کلان، حضور پررنگتری داشته باشد. دانشمند منزوی، حتی اگر دانا باشد، در جامعه بیاثر است؛ علم زمانی معنا پیدا میکند که بتواند در زندگی مردم جریان یابد و گفتوگوی میان علم و جامعه برقرار شود.