| کد مطلب: ۵۳۴۱۱

ماشالله شاکری سفیر پیشین ایران در پاکستان در گفت‌وگو با «هم‌‏میهن»:پاکستان اسیر ماری شد که خود پرورده بود

درگیری مرزی میان پاکستان و طالبان از ۱۷ مهر پس از اقدام نظامی پاکستان برای هدف قرار دادن نور علی محسود، یکی از رهبران تحریک طالبان پاکستان در پایتخت افغانستان به مدت نزدیک ۱۰ روز ادامه یافت.

ماشالله شاکری سفیر پیشین ایران در پاکستان در گفت‌وگو با «هم‌‏میهن»:پاکستان اسیر ماری شد که خود پرورده بود

درگیری مرزی میان پاکستان و طالبان از ۱۷ مهر پس از اقدام نظامی پاکستان برای هدف قرار دادن نور علی محسود، یکی از رهبران تحریک طالبان پاکستان در پایتخت افغانستان به مدت نزدیک ۱۰ روز ادامه یافت.  این درگیری‌ها در حالی آغاز شد که هم طالبان و هم دولت پاکستان طرف مقابل را به حمایت از تروریست در خاک خود متهم می‌کردند.

ماشالله شاکری، سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در پاکستان معتقد است که هرچند ممکن است دولتمردان کنونی پاکستان نسبت به برخی اقدامات گذشته در پرورش نیروهای افراطی در منطقه پشیمان باشند، اما واقعیت این است که هم طالبان افغانستان و به تبع آن تحریک طالبان پاکستان، محصول سیاست‌های گذشته اسلام‌آباد است.  شاکری معتقد است که تروریست یک مسئله ریشه‌دار در منطقه است و از طریق جنگ میان افغانستان و پاکستان نمی‌توان این مسئله را حل کرد، بلکه باید از طریق همکاری میان طرف‌های ذی‌نفع در منطقه با این پدیده مبارزه کرد.  در ادامه متن کامل گفت‌‌وگوی «هم‌میهن» را با ماشالله شاکری، سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در پاکستان مطالعه می‌کنید.

‌درگیری چندروزه میان پاکستان و طالبان چه دلالت‌های امنیتی و سیاسی برای ایران دارد؟

جمهوری اسلامی ایران نسبت به هرگونه درگیری، تنش و زد و خورد در نزدیکی مرزها و مناطق همجوار خودش به نفع مصالح ملی و امنیت ملی ایران نمی‌داند. افغانستان و پاکستان هر دو کشورهای همسایه، مسلمان و دارای مناسبات حسنه با ایران هستند. ایران این اتفاق را واقعه ناخوشایندی برای هر دو ملت پاکستان و افغانستان می‌داند و امیدواریم که عقلای حاکم بر اسلام‌آباد هر چه زودتر بر این تنش‌ها فائق بیایند و از خون‌ریزی بیشتر میان ملت‌های مسلمان جلوگیری شود.

‌هر دو طرف یکدیگر را به حمایت از تروریسم متهم می‌کنند و حتی سخنگویان ارشد امارت اسلامی افغانستان، علناً ادعا کردند که حملات تروریستی داعش در خاک ایران از درون پاکستان برنامه‌ریزی و اجرا شده‌است.  این اتهام‌زنی‌ها تا چه اندازه صحیح است؟

اینکه یک طرف ثالث در مورد احتمال وجود چالشی در رابطه دوجانبه ما و یک کشور دیگری اظهارنظر کند، چندان پسندیده نیست اما فارغ از این اظهارات، در دهه‌های گذشته سیاستمداران حاکم بر اسلام‌آباد در برخی دوره‌ها بنیان‌گذاری جریان‌های افراطی و رادیکال در منطقه بودند. بخش بزرگی از این جریان تندرو در مدرسه‌های مذهبی که در پاکستان دایر شده‌بود و محتوای آموزشی و مدیریت آنها تقریباً خارج از کنترل و نظارت دولت مرکزی پاکستان بود، شکل گرفت.

این مدارس طلبه‌هایی را تربیت کردند که در نهایت نام طالبان بر آنها نهاده شد. در اوسط دهه ۱۳۷۰ شمسی یا دهه ۱۹۹۰ میلادی، همین طالب‌ها بودند که توانستند در افغانستان بر کابل مسلط شوند و با حمایت مستقیم نظامیان پاکستان مخالفان خود را شکست دادند و در افغانستان به قدرت برسند. 

در آن دوران تنها سه کشور در جهان حاکمیت طالبان را بر افغانستان به رسمیت شناختند که یکی از آنها در کنار عربستان سعودی و امارات متحده عربی، پاکستان بود. بعد از واقعه حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در ایالات متحده آمریکا، واشنگتن مدعی شد که خاستگاه این جریان تروریستی در افغانستان است. این بار پاکستان به کمک ایالات متحده آمریکا آمد تا حکومت آن زمان طالبان را که با کمک خودش روی کار آمده‌بود، سرنگون کند. پرویز مشرف، نخست‌وزیر فقید پاکستان در کتاب خود با عنوان «خط آتش» به وضوح تاکید می‌کند که اسلام‌آباد با آمریکا همکاری کرد تا حکومت را که خود پاکستان روی کار آورده‌بود، سرنگون شود.

پاکستان در واقع یک بازی دوگانه‌ای را در منطقه انجام داد و ابتدا به روی کار آمدن این حکومت کمک کرد و پس از آن هم با کمک آمریکایی‌ها همین حکومت را سرنگون کردند.  کسی فراموش نمی‌کند که اسامه بن‌لادن، رهبر گروه ترویستی القاعده در شهر ابوت‌آباد در خاک پاکستان توسط نظامیان آمریکایی به قتل رسید. پاکستان در طول دهه‌های گذشته اقداماتی انجام داده‌است که از سوی تحلیل‌گران منصف قابل تایید و حمایت نیست.

همین جریان طالبان افغانستان که با کمک دولت و ارتش پاکستان شکل گرفت، بعد از اینکه قدرت خود را در افغانستان تثبیت کرد، جریانی را در خاک پاکستان با عنوان «تحریک طالبان پاکستان» ایجاد کرد. تحریک طالبان پاکستان (TTP) در واقع نوعی سنخیت و هم‌هویتی با طالبانی دارد که در کابل قدرت را در اختیار دارد. هرچند حکومت امارت اسلامی در کابل رابطه با این گروه را تکذیب می‌کند، اما شواهد زیادی وجود دارد که این جریان تندرو افراطی در خاک پاکستان، روابط نزدیکی با طالبان افغانستان دارد.

دو گروه طالبان افغانستان و پاکستان از لحاظ اعتقادات، مرام و مشی خیلی به هم نزدیک هستند و به همین دلیل پاکستان از ماری گزیده می‌‌شود که خودش روزگاری پرورش داده‌است. هیچ بعید نیست که دولتمردان پاکستان امروز نسبت به عملکرد نظامیان و سیاستمداران خودشان در دهه‌های گذشته متاسف و پشیمان باشند اما این واقعیت تاریخی را نمی‌توان انکار کرد که خود طالبان افغانستان در دامن دولت‌های پاکستان پرورش یافت و به قدرت رسید.

امروز دو طرف یکدیگر را به حمایت از تروریسم متهم می‌کنند اما واقعیت این است که مقصر هر کسی باشد، واقعیت منطقه این است که تروریسم در این منطقه لانه کرده‌است و مبارزه با آن نیازمند همکاری جمعی کشورهای منطقه است. بخشی از خاستگاه این تندروی‌ها و تروریسم ممکن است در منطقه پشتونستان باشد که گستره‌ای از خاک پاکستان و خاک افغانستان را در بر می‌گیرد.  افغانستان و پاکستان مرز بسیار بلند ۱۹۰۰ کیلومتری دارند که اجازه رفت‌وآمدهای غیرقانونی را در غیاب کنترل دولت‌ها تشدید می‌کند. امروز برخی از دولت‌هایی که روابط حسنه‌ای با پاکستان ندارند از فرصت فقدان کنترل در این منطقه استفاده می‌کنند و بر ناآرامی‌ها و اقدام‌های خشونت‌بار دامن می‌زنند.

درگیری مرزی میان پاکستان و افغانستان باعث مستهلک شدن ظرفیت‌های اجتماعی، اقتصادی و انسانی هر دو کشور می‌شود. هم اسلام‌آباد و هم کابل باید واقعیت‌های موجود را بپذیرند و عزم و اراده سیاسی برای حل این موضوع داشته‌باشند.  با پادرمیانی کشورهایی که نیت سالم و پاک دارند، ممکن است که بتوانند به این درگیری‌ها پایان دهند.

‌به نظر می‌رسد که بعد از جنگ ۴ روزه اخیر پاکستان و هند در سال جاری، تا حدودی رویکرد سیاست خارجی پاکستان تهاجمی‌تر و جسورانه‌تر شده‌است.  از جمله شاهد بودیم که در ماه‌های گذشته پاکستان پیمان دفاع متقابل با عربستان سعودی امضا کرد، از ایران در جنگ دوازده‌روزه حمایت کرد و وارد درگیری با طالبان شد.  فکر می‌کنید چرا سیاست‌های پاکستان نسبت به قبل از جنگ جسورانه‌تر شده‌است؟

نخستین مسئله در مورد جنگ اردیبهشت‌ماه سال جاری میان پاکستان و هند این است که پاکستان از موضع تدافعی وارد این جنگ شد و شروع‌کننده جنگ هندی‌ها بودند و پاکستان از خود دفاع کرد اما در چارچوب این جنگ ۴ روزه و دفاع از خاک پاکستان، ارتش پاکستان توانست با توفیق بیرون بیاید.  عوامل بیرونی، به‌ویژه حمایت چین از پاکستان در این موفقیت نقش داشت. پاکستان در این جنگ نشان داد که ظرفیت دفاعی و نظامی توانمندی در اختیار دارد.  این مسئله باعث شد که نوعی اعتمادبه‌نفس در نظامیان پاکستان ایجاد شود.

البته برخی مسائل مربوط به ماه‌های اخیر و پس از جنگ نیستند. برای مثال روابط نظامی و دفاعی پاکستان و عربستان سعودی مسئله جدیدی نیست. قصه همکاری‌های نظامی و دفاعی ریاض و اسلام‌آباد به دهه ۱۹۶۰ میلادی باز می‌گردد و بیش از ۶ دهه عمر دارد. این همکاری‌ها به تدریج شکل گرفته‌اند و امروزه اندکی علنی‌تر از گذشته ‌شده‌اند. بعد از حمله اسرائیل به دوحه، عربستان سعودی احساس خطر کرد و این همکاری‌های کم و بیش آشکار را کاملاً علنی کرد.

اساساً یکی از ابزارهای اعمال نفوذ سیاسی و دیپلماتیک و توسعه روابط پاکستان با جهان خارج، همین ظرفیت نظامی و قدرت دفاعی پاکستان است. کشورهایی که دارای توانمندی نظامی باشند از دیپلماسی نظامی برای توسعه روابط خارجی خود استفاده می‌کنند و پاکستان هم از این امر مستثنی نیست. پاکستان هم دارای قابلیت و هم دارای مقبولیت است و به همین دلیل می‌تواند از ابزار نظامی در دیپلماسی استفاده کند.

‌در ماه‌های گذشته شاهد بودیم که قدرت‌های مختلف منطقه و جهان تا حد زیادی در حال مشروعیت‌بخشی بیشتر به طالبان هستند، روسیه حکومت طالبان را به رسمیت شناخت، چین مناسبات گسترده‌ای با حکومت طالبان برقرار کرده‌است و در زمان آغاز درگیری‌های مرزی پاکستان و افغانستان، وزیر خارجه امارت اسلامی در سفر به هند بود.  فکر می‌کنید این مشروعیت‌بخشی به طالبان تا چه اندازه ممکن است باعث تشدید نگرانی‌ها در تهران و اسلام‌آباد شود که ملاحظاتی نسبت به طالبان دارند؟

اینجا باید بین تهران و اسلام‌آباد تفاوت گذاشت. طالبان تمام تلاش خود را به کار گرفته‌است تا حکومت خود را در افغانستان مشروعیت ببخشد. جمهوری اسلامی ایران به صورت بالفعل و دوفاکتو و نه به صورت رسمی، حاکمیت طالبان را بر کابل به رسمیت شناخته‌است. ایران در کابل سفیر دارد و سفارت افغانستان را به دیپلمات‌هایی که طالبان معرفی کرده‌است، تحویل داد. روسیه هم نخستین کشوری بود که طالبان را به رسمیت شناخت.

چین دارای نوعی دسترسی در لایه‌های مختلف اقتصادی افغانستان است و با طالبان روابط گرمی را برقرار کرده‌است. پکن احساس می‌کند که می‌تواند از وضعیت خاص افغانستان منافع سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیک مورد نظر خودش را ببرد. هند هم با نگاه دیگری از پویایی منفی خصومت بین اسلام‌آباد و کابل بهره‌برداری می‌کند و به همین دلیل هم بود که امیرخان متقی را به عنوان سرپرست وزارت خارجه افغانستان به خاک خود دعوت کرد. هند هم رابطه تاریخی با افغانستان دارد که قابل انکار نیست و هم سرمایه‌گذاری‌هایی در افغانستان انجام داده‌است. ساختمان پارلمان افغانستان، سد سلما و جاده زرنج-دلارام توسط هند در خاک افغانستان ساخته‌شده‌است.

هند بر اثر سرمایه‌گذاری‌هایی که در گذشته در افغانستان انجام داده‌است، نمی‌خواهد که این موقعیت را از دست بدهد.  طالبان از آنجا که دنبال مشروعیت بین‌المللی می‌گردد، از هر ظرفیت موجود در منطقه برای پیدا کردن مشروعیت استفاده می‌کند. طبیعی است که زمانی که دو ظرفیت همگرا پیش می‌آید، منافع آنها با هم همسو می‌‌شود و در جایی با هم توافق می‌کنند. این تحولات، ممکن است باعث نگرانی اسلام‌آباد شود که هم هند و هم طالبان را به عنوان دشمن خود ارزیابی می‌کند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار