میانجیگری باکو میان سوریه و اسرائیل
اخیراً، الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان با اعلام نقش میانجی کشورش میان رژیم اسرائیل و سوریه، تلاش نمود باکو را به یکی از بازیگران فعال منطقهای تبدیل نماید.

اخیراً، الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان با اعلام نقش میانجی کشورش میان رژیم اسرائیل و سوریه، تلاش نمود باکو را به یکی از بازیگران فعال منطقهای تبدیل نماید. علیاف در مصاحبهای تأکید کرد که هدف اصلی از این اقدام، تحکیم صلح و ثبات در خاورمیانه است، علاوه بر این، علیاف از آمادگی آذربایجان برای حمایت از بازسازی روابط ترکیه و رژیم اسرائیل سخن گفت و کمکهای بشردوستانه و انرژی کشورش به سوریه را تشریح کرد؛ ازجمله درباره انتقال گازی که بر اساس توافق چهارجانبه با ترکیه و قطر از دوم اوت به سوریه صادر شده و ممکن است در آینده افزایش یابد.
با این حال، تحلیلگران منطقهای نسبت به این میانجیگری با دیده تردید مینگرند و آن را در راستای منافع تلآویو و بهبود جایگاه ژئوپلیتیک باکو میدانند. تنها تجربهی میانجیگری آذربایجان یا اصولاً نقشآفرینی در این مقیاس، وساطت چند ماه قبل این کشور میان ترکیه و رژیم اسرائیل بود که به نتیجهی ملموسی هم نرسید. به احتمال قوی در ماجرای اخیر هم، ترکیه از آذربایجان خواسته که در این زمینه نقشآفرینی کند.
حکومت جدید دمشق زیر فشارهای خردکنندهی رژیم اسرائیل و عزم آن برای ممانعت از گسترش حاکمیت یکپارچه به تمام نقاط کشور قرار دارد. بخشی از ملاحظهی راهبردی رژیم اسرائیل در این زمینه مبتنی بر نقش پررنگ ترکیه در سوریهی پس از اسد است. حکومت الشرع به نوعی تحتالحمایهی آنکارا محسوب میشود و تلاشهای اخیر ترکیه جهت استقرار سیستمهای دفاع هوایی و حفاظت از آسمان سوریه ناکام ماند.
از این رو، آنکارا روابط نزدیک باکو با تلآویو و آنکارا را فرصتی میبیند تا با تنشزدایی میان دمشق و رژیم اسرائیل، سیاست این رژیم را تعدیل و فشارها را از روی الشرع بردارد. باکو پس از پیروزی در مناقشهی قرهباغ و دستاوردهای سیاسی و ارضی که بهدست آورد، اعتمادبهنفس مضاعفی پیدا کرده است. این تحول مصادف و در اصل همزمان با پررنگ شدن نقش آذربایجان در نقشهی انرژی جهان و مطرح شدن به عنوان یک قدرت گازی و نفتی جدید است. در آرایش جدید سیاسی و امنیتی منطقه، ظاهراً قرار است آذربایجان نیازهای نفتی و گازی سوریه را تامین نماید.
طبعاً این مسئله بدون موافقت رژیم اسرائیل و آمریکا ممکن نیست و بخشی از راهبرد دالانها و بههم پیوستن کشورها در چارچوب ساختارهای اقتصادی و امنیتی تازه است. طرح پیمان ابراهیم که اخیراً ترامپ سخن از پیوستن آذربایجان و کشورهای آسیای میانه به آن به میان آورد نیز در همین راستاست. اما چالشی که وجود دارد ارزیابی امنیتی و راهبردی متفاوت رژیم اسرائیل با آمریکا در این زمینه است. تلآویو میخواهد از فرصت بهدستآمده پس از عملیات هفت اکتبر برای شخم زدن اساسی خارج نزدیک خود و تخریب تمام تواناییهای دفاعی و بازدارندگی آنها استفاده کند.
در واقع سیاست خارجی جمهوری آذربایجان دو بال دارد؛ ترکیه و رژیم اسرائیل. هر دو کشور رقبای ژئوپلیتیکی ایران در منطقه هستند و دومی در عین حال دشمن راهبردی و درجه اول ایران محسوب میشود. هر بدهبستانی که باکو با رژیم اسرائیل انجام میدهد، علیالحساب به زیان ایران است. تحکیم بیشتر روابط نزدیک میان دو طرف نیز، تهدید امنیتی فوری علیه ایران ایجاد میکند. تشریک مساعی آنها در سوریه در شرایطی که دولتی ضدایرانی در آنجا بر سر کار است، به قطبی شدن بیشتر شکافهای سیاسی و امنیتی منطقه پس از هفت اکتبر منجر میشود.
رژیم اسرائیل هم با اهرم ایرانهراسی سعی میکند سیاست تجاوزکارانهی خود را با فراغ بیشتری ادامه دهد. طمعهای ژئوپلیتیک و هوس خریدن نفوذ و عمق استراتژیک و حتی تاریخ و گذشته بخشی از عادات حکومتهای رانتیر است. نقشآفرینی باکو نیز در چارچوب تقسیم کار منطقهای صورت میگیرد که دستور کار آن را آمریکا و ژاندارم اصلی آن در منطقه یعنی رژیم اسرائیل تدوین کردهاند. با این وجود، آذربایجان کشوری کوچک و بهنحوی محصور در خشکی است و ظرفیتهای محدود و معینی در داخل و خارج دارد.