| کد مطلب: ۴۸۲۰۶

زائری: وقتش رسیده برخی ائمه جمعه تغییر کنند

رایزن فرهنگی ایران در الجزایر گفت: الان وقتش است که مدیریت صداوسیما تغییر کند یا برخی ائمه جمعه تغییر کنند. حتى اگر خوب و موفق هم بودند بالاخره پنج سال و ده سال برای سمت های برخی از این افراد کافی است و باید زمینه گردش نخبگان وجود داشته باشد.

زائری: وقتش رسیده برخی ائمه جمعه تغییر کنند

به گزارش هم‌میهن آنلاین و به نقل از شفقنا، محمدرضا زائری، پژوهشگر دینی و رایزن فرهنگی ایران در الجزایر در خصوص شکل گیری انسجام ملی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، گفت: این حوادث در عین همه تلخی های عمیق و دردهای جانکاهی که داشت فرصتی هم برای پوست اندازی جامعه و نمایش همدلی ها و همبستگی ها شد و مخصوصا از جهت توجه به ارزش مهم وطن دوستی و عرق ملی به نظرم یک فرصت استثنایی و تاریخی در اختیار ما قرار داده است.

وی افزود: وقتی فردی در خیابان سطل آشغال آتش می زند و به بانک حمله می کند که چیزی برای از دست دادن ندارد اما اگر مغازه ای داشت، کسب و کاری داشت، آرامش و آسایش و خانواده ای داشت، به طور طبیعی دلش می خواهد این کشور آباد و سربلند باشد.

 زائری در خصوص بازگشت نخبگان به کشور، معتقد است: قطعا برای برنامه ریزی اصلاحی و تعریف روشن از چشم انداز آینده در پرتو حوادثی که رخ داده، باید از فکر و اندیشه نخبگان و اهل فکر و دانشگاهیان و اهل فضل و عالمان فرزانه و نخبه حوزه استفاده شود. حتى من معتقدم جا دارد الان کسانی مثل عطاء الله مهاجرانی که در این چند سال اخیر از خیلی انقلابی ها هم انقلابی تر عمل کرده است به کشور برگردند.

متن گفت و گوی شفقنا با حجت الاسلام والمسلمین زائری را می خوانید:

-بعد از جنگ دوازده روزه اسرائیل علیه ایران و تحولات اخیر، جامعه دچار تغییراتی شده است. اکنون پرسش این است که آیا حمله اخیر می‌تواند به فرصتی برای تحول در شیوه‌های حکمرانی داخلی ایران تبدیل شود؟

بله، به مصداق “عسى أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم” این حوادث در عین همه تلخی های عمیق و دردهای جانکاهی که داشت فرصتی هم برای پوست اندازی جامعه و نمایش همدلی ها و همبستگی ها شد و مخصوصا از جهت توجه به ارزش مهم وطن دوستی و عرق ملی به نظرم یک فرصت استثنایی و تاریخی در اختیار ما قرار داده است.

-فکر می کنید چه عاملی باعث شده که این فرصت تاریخی (به تعبیر شما)  حساس تر و با ارزش تر بشود؟

معتقدم هیچ کسی در ضرورت انسجام و اتحاد و یکپارچگی ملی در کشور تردید نمی کند. مخصوصا در وضعیت پرآسیب و سراسر تهدید منطقه که ما از بحران آب و منابع انرژی تا فشارهای تحریم اقتصادی و سیاسی درگیر هستیم. در عین حال تهدیدهای خارجی هم از مرزهای شمال غربی تا ناامنی مناطق جنوب شرقی ما را دربر گرفته و به تعبیر درست برخی دوستان، ما جنگ دوازده روزه نداشتیم بلکه وارد دفاع مقدس دوم شده ایم و هر لحظه ممکن است دشمن دوباره به ایران حمله کند و اتفاقا به این دلیل است که باید برای بازسازی ملی و بازنگری کلان دغدغه داشت.

به نظر شما نخستین قدم برای تقویت انسجام ملی چیست؟

برنامه می خواهد و عملیات. همان طور که دشمن تفرقه و تشنج و فتنه و تخریب را با شعار عملی نکرده است، بلکه سالها با دقت و جدیت مشغول کار بوده و همچنان هم هست. مرحوم علامه شرف الدین جمله ای دارند که می فرمایند: “لاینتشر الهدى الا من حیث انتشر الضلال” همان طور که ضلالت و گمراهی رخ داده، باید هدایت هم از همان مسیر محقق شود. نمی توانیم بدون کار و تلاش، فقط بنشینیم و شعار بدهیم و دعا کنیم و توقع داشته باشیم که جامعه فقط با دو تا سرود و بنر و بیلبورد در مقابل تهدید دشمن به یکپارچگی و انسجام و اتحاد برسد.

نباید از موضع انفعال عمل کرد. نباید وقتی مجبور می شویم به سراغ مردم برویم. خیلی احساس بدی است که مردم فکر کنند از آنها استفاده ابزاری شده است. طرف  را تا دیروز دستگیر می کرده ایم و حالا او را در تلویزیون نشان می دهیم. تلخی ماجرا اینجاست که همه هم می دانیم؛ تا یک کم اوضاع آرام شود دوباره همان آش است و همان کاسه!

اگر به صورت نمادین دو خیابان در تهران به نام عباس کیارستمی و محمدرضا شجریان نام گذاری شود چه اشکالی دارد؟ آیا اینها بخشی از سرمایه فرهنگی ما نیستند؟ آیا مردمی که به این افراد علاقه دارند در این شهر زندگی نمی کنند؟ چه قدر همین کار ساده می تواند مردم را دلگرم کند و به آنها این احساس را منتقل کند که شما هم حقی و سهمی دارید!؟

وقتی طرف احساس کرد که سهمی در این جامعه ندارد جذب دشمن می شود و به عنوان نیروی نفوذی و جاسوس به خیانت و توطئه می پردازد. چرا هنوز بعد از این همه سال اجازه تاسیس تلویزیون خصوصی داده نمی شود؟ اگر کسی در این کشور زندگی و کسب و کار و منافع و مصالحی داشته باشد راضی نخواهد شد که این کشور آسیب ببیند. کسی در خیابان سطل آشغال آتش می زند و به بانک حمله می کند که چیزی برای از دست دادن ندارد اما اگر مغازه ای داشت، کسب و کاری داشت، آرامش و آسایش و خانواده ای داشت، به طور طبیعی دلش می خواهد این کشور آباد و سربلند باشد. ما تجربه مصادره اموال بعد از انقلاب را داریم و دیدیم که چه شد! اگر همان افراد را نگه می داشتیم و مدیریت می کردیم آیا امثال خیامی و خسروشاهی نمی توانستند خودشان در چارچوب اهداف این نظام سهمی داشته باشند؟

حتى برخی کارهای نمادین مثل یک پروژه تلویزیونی برای کورش کبیر انجام شود، چه اشکالی دارد؟ سالها ما از ضرورت توجه به این حوزه حرف زدیم و متهم شدیم و ناسزا شنیدیم. خدا را شکر حالا که همه قبول کرده اند من مطلب “پسر پسر پسر پسرم”را سال ١٤٠٠ نوشتم که هنوز برخی از دوستان ما حرفی از ایران و خاک ایران نمی زدند. تنها دلگرمی ما اصل موضع رهبری و بزرگان نظام و کشور بود که می دانستیم همین رویکرد و باور را دارند.

-اولویت‌های اصلی کشور برای بازسازی ملی ـ چه در حوزه زیرساختی و چه نهادی ـ کدام‌اند؟

بدون شک باید نخست در حوزه فرهنگی، اجتماعی، مسیری را که تاکنون طی کرده ایم مرور کنیم. برای هر اصلاحی باید نخست به خطاها اعتراف کنیم و در بازبینی مسیر برای آینده فکر کنیم. در روایتی مشهور است که اگر کسی محاسبه نفس نداشته باشد از شیعیان ما نیست یعنی هر شب فکر کند که در این بیست و چهار ساعت گذشته چه کرده؟ ما که معصوم نیستیم؛ باید برگردیم ببینیم کجاها را درست عمل کرده ایم و کجاها را خطا کرده ایم و برای اصلاح برنامه ریزی کنیم.

-نهادهای مردمی چه سهمی در این مرحله دارند؟

اتفاقا اصل ماجرا در متن همین بخش غیر دولتی رخ می دهد. مردم باید سهم و نقش خود را به صورت ملموس و محسوس در اداره جامعه ببینند. یکی از اساسی ترین ضرورت ها در اداره جامعه احساس تعلق و مشارکت مردم است. وندالیسم کی اتفاق می افتد؟ وقتی که طرف احساس تعلق و دلبستگی به کوچه و محله و شهر و خیابان ندارد کلیدش را روی در و دیوار می کشد و با چاقو صندلی اتوبوس را پاره می کند.

-نقش بخش خصوصی، دانشگاه‌ها و نهادهای علمی در این مرحله را چگونه می‌توان تقویت کرد؟

برای تعریف روشن از چشم انداز آینده و برنامه ریزی که در آن روایت نورانی هست نیازمند حضور فعال نخبگان هستیم. امیر مؤمنان در وصف دردناکی که از جامعه جاهلی دارند می گویند: در آن جامعه دانشمندان و فرهیختگان زبان شان بسته بود و افراد نادان تکریم می شدند. مشابه همین تعبیر را در آن روایت دیگر دارند که چهار چیز نشانه فروپاشی است. یکی به کار گماردن افراد نا اهل و یکی هم کنار زدن افراد شایسته.

قطعا برای برنامه ریزی اصلاحی و تعریف روشن از چشم انداز آینده در پرتو حوادثی که رخ داده باید از فکر و اندیشه نخبگان و اهل فکر و دانشگاهیان و اهل فضل و عالمان فرزانه و نخبه حوزه استفاده شود. حتى من معتقدم جا دارد الان کسانی مثل عطاء الله مهاجرانی که در این چند سال اخیر از خیلی انقلابی ها هم انقلابی تر عمل کرده است به کشور برگردند.

-چگونه می شود اعتماد و اطمینان مردم را جلب کرد برای این که همراهی و همکاری کامل داشته باشند؟

صداقت با مردم و شفافیت شرط اصلی ایجاد اعتماد است. ضرورت دارد به فسادهای کلان و تخلف های وحشتناک این سالها که متاسفانه پرده پوشی شده بدون تعارف و به طور جدی رسیدگی شود.

در عین حال باید مردم ببینند که خواسته هایشان مورد توجه است نه این که به خواست آنها بی اعتنایی می شود. باز به تعبیر همان روایت و حدیث “یستدل على ادبار الدول بأربع” باید افراد ناتوان و نااهل کنار بروند.

الان وقتش است که مدیریت صداوسیما تغییر کند یا برخی ائمه جمعه تغییر کنند. حتى اگر خوب و موفق هم بودند بالاخره پنج سال و ده سال برای سمت های برخی از این افراد کافی است و باید زمینه گردش نخبگان وجود داشته باشد. مشکل ما این است که متاسفانه حاضر نیستیم برای حصول اهداف بزرگ هزینه بدهیم. مثلا مریضی داریم که به سرطان مبتلاست. توقع داریم با قرص سرماخوردگی خوب بشود! این جامعه الان دچار مشکل است و جراحی می خواهد، جراحی هم خونریزی و درد دارد. متاسفانه نمی پذیریم و همین هم مشکل درست می کند. اصرار داریم آقای فلان را حفظ کنیم و به خاطر حفظ او از اعتبار نظام و دین و انقلاب و کشور و مردم و رهبر و همه چیز هزینه می کنیم ولی حاضر نمی شویم جایش را یکی دیگر بگیرد!

-برخی مدعی هستند که به اسم گردش نخبگان فرصت برای حضور افراد ناصالح در سمت ها و پست های کلیدی فراهم خواهد شد. نظر شما در این زمینه چیست؟ 

من منکر لزوم دقت و حساسیت در این زمینه نیستم. هیچ عاقلی نمی گوید درها را بی حساب و کتاب باز بگذارید و هر که خواست بیاید اما از طرف دیگر هم برعکس من معتقدم که برخی از ظاهرگرایی های بی اساس همیشه کار دست ما داده است. از برخی تندروی ها به اسم گزینش تا برخی سخت گیری ها شورای نگهبان که اتفاقا خیلی وقت ها نتیجه نداده یا نتیجه معکوس داده. یعنی کشور و نظام، چوب بدنامی آن را خورده و در عین حال فردی تایید صلاحیت شده که بعدا گفته اند جاسوس و نفوذی است! یک جوری خود این بحث جاسوس و نفوذی را هم لوث کرده اند.

من عقیده دارم که اتفاقا باید برای بررسی و بازشناسی جدی نفوذی ها در بالاترین سطوح به طور جدی اقدام شود. از کسانی که کل حاکمیت را سالها به دغدغه حجاب مشغول کردند تا کسانی که با بساط فیلترشکن ها کار و کاسبی راه انداختند و این وسط معلوم نشد که چگونه نفوذی های اصلی کارشان را کردند و سرداران ما و دانشمندان هسته ای ما را آن طور به شهادت رساندند. من معتقدم باید با آن که واقعا نفوذی است به شدیدترین نحو ممکن برخورد کرد و مجازاتش کرد، اما شهروند عادی که مثلا به خاطر مسایل حاشیه ای و پیش پاافتاده با هم مشکل داریم باید اختلاف ها را کنار بگذاریم و راه همدلی را پیش بگیریم و از خطای آنها بگذریم.

روبر مرل در کتاب قلعه مالویل جمله جالبی دارد. وقتی یکی از شخصیت های داستان که از دشمنان این انسان های در معرض خطر بوده به جامعه آنها وارد می شود و می خواهد از جنس خودشان باشد و در بدنه این جامعه هضم شود و برخی مخالفت می کنند، شخصیت اصلی رمان می گوید: او با وجود اشتباهاتش از خود ماست! جامعه پس از درآمدن از بوته آزمایش ها بازسازی می شود، استحکام می یابد و قوت می گیرد!

منظور او این است که اتفاقا این حوادث باعث می شود کسانی که تا دیروز به خاطر مسایلی از شما خشمگین بودند یا شما از آنها دلخور بودید، حالا اصلا موقعیت طوری شده که همه در یک فضای جدید بازسازی و نوگرایی خواهید یافت.

-چگونه می شود همین فضا را ایجاد کرد؟

باید باور کنیم که راهی جز گفتگو نیست. ما انسانیم و باید با هم حرف بزنیم و در ساحت زندگی مشترک و امر اجتماعی به تفاهم برسیم. تنها با تبادل افکار است که راه باز می شود. خدا در قرآن می فرماید «من شاور الرجال شارکها فی عقولها». باید سهم و مشارکت همه مردم را از طیف های مختلف پذیرفت و برای آن فضا ایجاد کرد. برنامه های گفتگو محور در سطح عالی از صدا وسیما تا دانشگاه ها باید ترویج بشود. آن وقت خواهیم دید که چه قدر از فشارهای روانی مردم هم کاسته خواهد شد. اصلا همین که مردم احساس کنند صدایشان شنیده شده نصف درد و غصه شان برطرف می شود. همین که احساس کنند کسی آنها را به حساب آورده نصف بارشان سبک می شود.

 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار