| کد مطلب: ۴۷۶۸۲

استعمار همیشه شر است/استعمار و توتالیتاریسم تجلیات مدرن بیماری روم باستان هستند که ایدئولوژی‌‏های بنیادی غرب را آلوده کرده‌اند

کتاب «در باب استعمار» نوشته سیمون وی، اخیراً با ترجمه بهزاد حسین‌زاده به بازار عرضه شده است. این کتاب مجموعه‌ای از مقالات و نامه‌هایی است که وی طی سال‌های ۱۹۳۱ تا ۱۹۴۳ درباره وضعیت استعماری فرانسه نوشته و ۶۰ سال پس از مرگ‌اش، در سال ۲۰۰۳ منتشر شد.

استعمار همیشه شر است/استعمار و توتالیتاریسم تجلیات مدرن بیماری روم باستان هستند که ایدئولوژی‌‏های بنیادی غرب را آلوده کرده‌اند

کتاب «در باب استعمار» نوشته سیمون وی، اخیراً با ترجمه بهزاد حسین‌زاده به بازار عرضه شده است. این کتاب مجموعه‌ای از مقالات و نامه‌هایی است که وی طی سال‌های ۱۹۳۱ تا ۱۹۴۳ درباره وضعیت استعماری فرانسه نوشته و ۶۰ سال پس از مرگ‌اش، در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. وی در این کتاب با رویکردی پدیدارشناسانه این ایده را با خوانندگان خود در میان می‌گذارد که استعمار نه‌فقط مستعمره‌ها را نابود نمی‌کند، بلکه استعمارگران را نیز از انسانیت تهی می‌سازد و آن‌ها را در مسابقه‌ای بی‌انتها برای قدرت و تسلط گرفتار می‌کند.

این نقد بنیادین سیمون‌وی بیش از اینکه موضع‌گیری‌ای سیاسی باشد، تجلی عملی و کاربردی عمیق‌ترین مفاهیم نظام فکری و فلسفی‌اش است. او پس از مشاهده خشونت استعماری فرانسه در واقعه «ین‌بای» در سال ۱۹۳۱، چشمان تیزبین خود را بر واقعیت استعمار دوخت و کتاب «در باب استعمار» نیز چکیده‌ همه مشاهداتی است که وی در طول چنددهه به‌دست آورده بود. چارچوب نظریه‌ متفاوت سیمون ‌وی درباره استعمار این است: «استعمار ریشه اصلی بسیاری از بیماری‌های تمدن مدرن است.» وی زمانی که در قید حیات بود، همواره تاکید می‌کرد استعمار مبرم‌ترین مسئله بشر است و به لحاظ تاریخی، مهم‌ترین پدیده.

تجربه پدیدارشناسانه تحلیل استعمار

نقد سیمون ‌وی از استعمار بر پایه‌ای از مفاهیم فلسفی عمیق و به‌هم‌پیوسته بنا شده که در لایه‌ای از اخلاق‌گرایی پیچیده شده است. او در طول دوران کوتاه زندگانی‌اش (۴۴ سال) به‌صورت ناشناس در کارخانه‌ها کارگری کرد و در جنگ داخلی اسپانیا نیز حضور یافت تا به‌قول خودش از نزدیک شاهد شیء‌شدگی انسان و تحمل تحقیر در برابر الزامات تولید باشد.

همین تجربه پدیدارشناسانه‌ای از ستم و تغییر وجودی انسانی به موجودی ماشین‌گونه، پایه‌های نظام فکری او را چنان مستحکم کرد که بعدها از آن در مقیاس بزرگ‌تر برای تحلیل توتالیتاریسم و فاشیسم نیز استفاده کرد. تاآنجاکه آلبر کامو، از او به‌عنوان «شورشی» شایسته ستایش یاد کرد و هانا آرنت نیز به تمجید تحلیل بی‌طرفانه او از کار پرداخت.

در مرکز تحلیل سیمون‌ وی، دو مفهوم تعیین‌کننده‌اند؛ «نیرو» و «ریشه‌کن‌شدگی». او مفهوم نیرو را از افسانه‌های یونانی وام می‌گیرد. نیرو از نظر سیمون وی، چیزی است که هرکسی که تحت‌تأثیر آن قرار گیرد، به چیز دیگری تبدیل می‌شود. حتی انسان را نیز به یک شء بی‌جان تبدیل می‌کند. از نظر وی، استعمار دقیقاً همین فرآیند را در مقیاس جمعی و به‌صورتی نامحدود به‌کار می‌گیرد؛ یعنی ابتدا مردمان مستعمره را برده، سپس به گوشت دم توپ تبدیل می‌کند.

وضعیتی که انسان از جایگاه خود به‌عنوان یک فاعل اخلاقی به ابژه یا آن‌طور که وی نوشته، به «جسد» تبدیل می‌شود. مقاله «مراکش، یا درسی در غارت» نمونه‌ای قوی از این تحلیل است. سیمون وی در این مقاله با بازتعریف دزدی این ایده را مطرح می‌کند که جنایت واقعی استعمار، صرفاً سرقت زمین یا منابع نیست، بلکه انحطاط اخلاقی در وجود خودِ استعمارگر است؛ یعنی استعمارگر با عمل دزدی، همان‌ دم که خلأ خود را پُر می‌کند، انسانیت دیگری را از بین می‌برد. 

از وجهی دیگر، این نقد جز اینکه تاریخی باشد، الهیاتی هم محسوب می‌شود. سیمون وی این استدلال بحث‌برانگیز را مطرح می‌کند که پیشرفت که در غرب ایدئولوژی غالب است، ریشه در تبانی مسیحیت و امپراتوری روم در قرن چهارم دارد. او الگوی رومی گسترش وحشیانه و توسعه سرزمینی و تمدنی را در مقابل الگوی یونانی قرار می‌دهد که گرایش به خوداندیشی و تعادل دارد. از نظر وی، استعمار و توتالیتاریسم از وجهی درست تجلیات مدرن بیماری روم باستان هستند که ایدئولوژی‌های بنیادی غرب را آلوده کرده‌اند. او تاریخ سقوط اخلاقی غرب و به‌تبع‌آن جهان را ذیل همین مفهوم صورت‌بندی می‌کند.

فلاکت‌زدگی معنوی مستعمره‌ها

وی بر این باور بود که تمام سیستم‌ها، از سرمایه‌داری در کارخانه تا فاشیسم و استعمار، تجلیات «ریشه‌کن‌شدگی» هستند؛ وضعیتی که وی آن را بیماری حاد تمدن‌های استعماری می‌دانست. توضیح اینکه ریشه‌کن‌شدگی، وضعیتی است که احساس اعجاب در برابر پیشرفت‌های تکنیکی غرب اذهان را چنان به اسارت درمی‌آورد که ملت‌های دربند، هویت، ارتباطات انسانی، تجارت و سنن هزاران ساله خود و در یک کلام تاریخ خود را به پای مظاهر تمدنی و نظام فکری غرب قربانی می‌کنند؛ نوعی فلاکت‌زدگی معنوی که به‌‌باور سیمون وی، مسئولیت اخلاقی‌اش بر دوش استعمارگران است. وی معتقد است که این ریشه‌کن‌شدگی، همان‌طور که در میان بردگان عبری در گذشته، سپس در میان مردمان فلسطین رخ داده، همانند بیماری مسری با خاصیت انتقال نسلی، خشونت‌های جدید را تغذیه می‌کند. 

از نظر وی، رهایی واقعی مستعمرات نه با اعطای حقوق شهروندی، بلکه با ایجاد یک چارچوب اخلاقی مبتنی بر الزامات دوجانبه به‌دست می‌آید. این رویکرد، او را از بسیاری از لیبرال‌های معاصرش متمایز می‌کند که بر اعطای حقوق به‌عنوان راه‌حل نهایی تأکید داشتند.

دو فصل آخر در باب استعمار، درخشان‌ترین بخش‌های کتاب هستند و سیمون وی با بلیغ‌ترین بیان و نغزترین درون‌مایه، اندیشه‌هایش را مطرح می‌کند. به‌خصوص در فصل منتخبی از نیاز به ریشه‌ها، ایده‌های خود درباره ریشه‌کنی، تعهد و تاریخ را با هم ترکیب می‌کند. استدلال سیمون وی این است که اگر فرانسه به اقدامات استعماری خود ادامه دهد قادر نخواهد بود، به‌عنوان یک ملت ریشه بگیرد. کلام آخر سیمون ‌وی این است که استعمار همیشه شر است، چراکه همیشه با غلبه نظامی و نابودی فرهنگ‌های اصیل به کام خود می‌رسد. 

درباره انسانیت‌زدایی از فلسطینی‌ها

اندیشه سیمون وی در سال‌های اخیر در حوزه‌های مختلفی مانند نظریه پسااستعماری، فمینیسم و نظریه انتقادی، دوباره موردتوجه قرار گرفته‌اند. دیدگاه‌های او به‌عنوان یکی از پیشگامان نظریه پسااستعماری مدرن پذیرفته‌ شد، به‌ویژه در کانون تلاش‌های فکری پژوهشگرانی قرار گرفته که سعی‌ در تبارشناسی انسانیت‌زدایی ارتش اسرائیل از فلسطینیان دارند.

این نظام فکری و در کانون آن مفهوم ریشه‌کن‌شدگی با تحقیقات فعلی درباره ترومای بین‌نسلی نیز همخوانی دارد. اینکه ایدئولوژی استعمار، افراد را به‌گونه‌ای شرطی می‌کند که خشونت استعماری را عادی‌سازی و مشروعیت می‌بخشند. خواندن این کتاب و تحلیل‌های وی از ارتباط میان خشونت استعماری و توتالیتاریسم، به‌عنوان یک نقد ریشه‌ای و بنیادین از قدرت مدرن به علاقمندان به این مباحث توصیه می‌شود.

در باب استعمار

نویسنده: سیمون وی

مترجم: بهزاد حسین‌زاده

انتشارات: نشر نیلوفر

قیمت: 255 هزار تومان

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
آخرین اخبار