آنکارا ـ واشنگتن در خاورمیانه پسااسد/ترکیه و آمریکا چطور از ناهماهنگی راهبردی به مدیریت دغدغههای مشترک میرسند
ازسرگیری جنگ در سوریه ممکن است منجر به موج دیگری از مهاجرت به ترکیه و فراتر از آن شود، محرک مداخله عمیقتر از سوی اسرائیل باشد، تلاشهای ایران برای نفوذ در تحولات را احیا کند و برخلاف کلیت منافع مشترک در سوریه متحد باشد.

آدام واینستین/معاون برنامه خاورمیانه در اندیشکده کوئینسی
استیون سایمن/مقام شورای امنیت ملی در دوره کلینتون و اوباما
امروزه رابطه ایالات متحده و ترکیه رابطهای پرتنش است، با اختلافات و ناهمراستایی راهبردی. این وضعیت بهخصوص در بستر جنگ داخلی سوریه برقرار بوده اما مدتها پیش از آن هم وجود داشته است. ایالات متحده و ترکیه، گرچه در ناتو متحد یکدیگرند، به لحاظ تاریخی، دارای ارزشهای مشترکی نبودهاند که مدیریت تراکنشگرایی ذاتی اتحادهای اینچنینی را آسانتر کند؛ به همین خاطر، هر گاه منافع راهبردی یکی از دو طرف یا سیاستهای داخلیشان، نسبت به دیگری دچار واگرایی شده، تنشها بینشان بالا گرفته. جنگ داخلی سوریه نیز، بهخصوص پس از ظهور خلافت داعش در سال ۲۰۱۴، این اختلاف را به وضوح نشان داد.
ترکیه در ابتدا حامی مأموریت شکست داعش در سوریه بود اما وقتی آمریکا با یگانهای مدافع خلق یا همان یپگ به رهبری کردها شریک شد، ترکیه نسبت به کارزار نظامی آمریکا ناامیدی و بدبینی پیدا کرد. برای ترکیه، یپگ دنباله حزب کارگران کردستان یا همان پکک است؛ گروهی شبهنظامی که ترکیه از اوایل دهه ۱۹۸۰ با آنها درگیر نبرد بوده و آنها را تهدیدی وجودی برای خود میبیند. این ناهمراستایی بین اهداف اصلی در سوریه، پویهشناسی ناسازگاری بین آمریکا و ترکیه ایجاد کرد.
دسامبر ۲۰۲۴، هیئت تحریر شام یا اچتیاس، گروه اسلامگرای سنی که روابط نزدیکی با ترکیه دارد، کارزار نظامی موفقی اجرا کرد که به سقوط رژیم اسد منجر شد. حکمرانی هیئت تحریرالشام البته متزلزل است، اما آمریکا و ترکیه دغدغهای مشترک در سوریه دارند که همانا درگیری داخلی دوباره در سوریه باشد.
ازسرگیری جنگ در سوریه ممکن است منجر به موج دیگری از مهاجرت به ترکیه و فراتر از آن شود، محرک مداخله عمیقتر از سوی اسرائیل باشد، تلاشهای ایران برای نفوذ در تحولات را احیا کند و برخلاف کلیت منافع مشترک در سوریه متحد باشد. در این میان، رئیسجمهور دونالد ترامپ میل خود را به خروج نیروهای آمریکا از سوریه ابراز کرده. او همچنین ابراز تمایل کرده اجازه نفوذ بیشتر ترکیه در شمال سوریه را بدهد.
چالش دیگر در روابط دو طرف، به مسئله اسرائیل برمیگردد. روابط ترکیه با اسرائیل در دوران رئیسجمهور رجب طیب اردوغان، همواره پرتنش بوده است؛ اما پیش از جنگ غزه، این رابطه روبهگرمی میرفت. اردوغان ادبیات تندی نسبت به اسرائیل داشت و روابط اقتصادی را هم تا حدی متوقف کرده بود اما علیرغم اینها، بعد از سقوط رژیم بشار اسد، دو طرف در سوریه به تعامل با یکدیگر ادامه دادهاند.
این ناشی از موضع عملگرای ترکیه است که بیشتر راهبردی است تا ایدئولوژیک؛ بهعلاوه، از نظرگاه امنیتی سنتی ایالات متحده، نفوذ ترکیه همچنان به نفوذ ایران ترجیح دارد. ترکیه علاقه دوبارهای نشان داده که در سراسر خاورمیانه جای پایی محکم بسازد، بهخصوص در سوریه و عراق. به نظر میرسد، به مدیریت تنشها با اسرائیل نیز مایل است. دولت ترامپ هم در ظاهر آماده است به لحاظ نظامی از شمال سوریه عقب بکشد و امنیت این منطقه را به شرکایش در منطقه بسپارد. روابط با دولت جدید دمشق را نیز زیر نظر دارد. در چنین شرایطی، ظرفیت بهبود روابط ایالات متحده و ترکیه وجود دارد.
عوامل دیگری هم به کاهش تنشها بین آمریکا و ترکیه یاری رساندهاند. مرگ فتحالله گولن از این جمله بود. گولن، متحد سابق اردوغان بود که به رقیبش تبدیل شده بود. او مقصر کودتای سال ۲۰۱۶ ترکیه خوانده شد. با توجه به اینکه او دوران تبعید خودخواستهاش را در ایالات پنسیلوانیای آمریکا میگذراند، بسیاری نیز در ترکیه بر این باور بودند که نهادهای اطلاعاتی آمریکا از او حفاظت میکنند. سناتور باب منندز، از پیشگامان انتقاد از ترکیه نیز از کنگره آمریکا رفت. حس تفاهم شخصی خوبی هم بین دو رئیسجمهور، ترامپ و اردوغان برقرار است. در عین حال برای برپایی روابط بهتر، لازم است واشنگتن درک کند که سوریه و شمال عراق، مسائل حیاتی در منافع ملی ترکیه هستند و اهمیتشان برای آنکارا بسیار مهمتر است تا اهمیت شراکت با کردها برای واشنگتن.
ناهمراستایی راهبردی آمریکا و ترکیه
رابطه آمریکا و ترکیه، با بیاعتمادی متقابل و فقدان هدف مشترک همراه است و نیز، داخل ترکیه، با انزجار عمومی. این رابطه تا حد زیادی تراکنشی است و این سؤالات متعددی ایجاد میکند: آیا این الگو دوامپذیر است؟ اگر آمریکا از سوریه خارج شود چه خواهد شد؟ واشنگتن چطور میتواند به آنکارا اطمینان دهد که از تهدید کردها نسبت به ترکیه حمایت نمیکند؟ فروش تسلیحات و شراکت در ناتو کجای ماجرا قرار میگیرد؟ آیا میشود این رابطه را از نو ساخت؟ این سؤالات بازتاب پیچیدگیهای پیش رو در روابط این دو طرف و در خاورمیانهاند.
ایالات متحده اغلب نسبت به درک شرکا و حریفان از دغدغههای امنیت ملی خودشان غافل است. این نقطه کور بهویژه پس از مداخلات ایالات متحده در دوران پس از یازده سپتامبر برجسته شد و به روابط با ترکیه هم آسیب زده است. واشنگتن نتوانست بهتمامی دریابد که پکک برای آنکارا چقدر جدی است. واشنگتن «نیروهای دموکراتیک سوریه» یا همان قسد، یپگ و پکک را متصل به هم میدید و با این کار، بدبینیها را در ترکیه تعمیق و نظریههای توطئه را تغذیه کرد. از نظر آنکارا، واشنگتن در دفاع از شراکتش با دشمنان قدیمی ترکیه، این کشور را هدف بازی و فریب قرار داده بود.
مقامات ترکیه میاندیشیدند، اگر آنطور که واشنگتن در گفتوگوهای رسمی ادعا میکند، این گروهها واقعاً جدا از هم هستند، آمریکا میبایست به ترکیه کمک میکرد پکک را شکست دهد. در عین حال، ترکیه هم اهمیت گروههایی مثل داعش را در شکلدهی به دغدغههای امنیتی آمریکا دست کم میگیرد. از آن سو، سوریه در منافع ملی ترکیه جایگاه حیاتی دارد، درحالیکه برای آمریکا چنین نیست.
تا پیش از سقوط اسد، واگرایی در اهداف، همپوشانیهایی در حوزههای نفوذ دو طرف ایجاد میکرد و مانع از همکاری واقعیشان در منطقه میشد؛ اما با تغییر رژیم در سوریه، پذیرابودن ترامپ به افزایش نفوذ ترکیه و دغدغههای مشترک نسبت به داعش، راه را برای هماهنگی بیشتر میگشاید. ترکیه احتمالاً حامی ادامه حضور نظامی آمریکا در عراق باشد، گرچه از خروج ایالات متحده از شمال سوریه استقبال میکند.
دلیلش این است که ترکیه حضور سوریه را در تقویت ظرفیتهای عراق و محدودکردن نفوذ ایران کلیدی میبیند. ترکیه بهنوبه خود در پروژه ۱۷ میلیارد دلاری توسعه جادهای از بندر فاو در جنوب عراق، به مرز ترکیه، سرمایهگذاری کرده است. این مسیر، برخلاف خواست تهران، عملاً ایران را دور میزند. آنکارا این پروژه را نهفقط ابتکاری اقتصادی بلکه تلاشی راهبردی میبیند، برای تقویت توانایی عراق جهت مقاومت در برابر نفوذ ایران.
دغدغه قدیمی آمریکا درباره اختلافات با ترکیه، مربوط به خطر تشدید افقی تنشها از سوی آنکاراست؛ با نشت تقابلها از حوزههای کردها، ناتو، سوریه و اتحادیه اروپا؛ اما مرور سابقه پنج سال اخیر نشان میدهد، هر دو به نفع خود میبینند که نگذارند اختلافات در یک عرصه، مزاحم تعامل در عرصهای دیگر شود؛ چنان که تنشها در سوریه و عراق روابط در ناتو را کاملاً دچار اخلال نکرده. استثنای این موضوع در سال ۲۰۱۹ بود که هجوم ترکیه به سوریه و تهدید وتو در ناتو منجر به سرریز اختلافات شد. به جز این، دو طرف اغلب توانایی مداوم خود را در این زمینه نشان دادهاند که در موضوعی عمیقاً اختلاف داشته باشند و در دیگری، به همکاری یا مدیریت روابط بپردازند.
تأثیر غزه بر روابط ترکیه و اسرائیل
ترکیه اولین کشور اسلامی بود که در ۱۹۴۹، اسرائیل را به رسمیت شناخت. تا دههها هم دو طرف رابطهای بیسروصدا اما دارای اهمیت راهبردی را حفظ کردند. در دهه ۱۹۹۰، روابط عمیقتر هم شدند: اسرائیل در درگیری ترکیه با پکک، به آنکارا سلاح و اطلاعات داد، در شرایطی که آمریکا فروش تسلیحات به ترکیه را متوقف کرده بود. بازداشت عبدالله اوجالان در سال ۱۹۹۹ اما روابط را سرد کرد، چون ترکیه دیگر حمایت اسرائیل را حیاتی نمیدید. در دهه ۲۰۰۰ هم این روند ادامه یافت، بهخصوص با ازبینرفتن نفوذ ارتش در سیاستهای ترکیه و نیز ماجرای کشتی ماوی مرمره که در نهایت به قطع رابطه هم منجر شد.
در سال ۲۰۱۶، روابط باز ادامه یافتند. تجارت دوجانبه به ۷ میلیارد دلار هم رسید اما در ماه مه ۲۰۲۴، ترکیه آن را متوقف و ادامهاش را منوط به آتشبس در غزه کرد. درست چند هفته قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اردوغان با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل برای اولین بار دیدار کرده بود تا بر سر همکاریهای نفتی گفتوگو کنند. بعد از آغاز جنگ، ترکیه ابتدا تلاش کرد بین روابط حامیانهاش با حماس و حفظ روابط با آمریکا و اسرائیل تعادل برقرار کند و میانه را بگیرد اما با ادامه جنگ غزه، ترکیه به موضعی ضداسرائیلی چرخید، سفیرش را فراخواند، پروازهای خطوط هوایی ترکی به فرودگاههای اسرائیل متوقف شدند و ادبیات تندی نیز علیه اقدامات اسرائیل اتخاذ شد که تنها مواضع ایران از آن شدیدتر بود.
تقسیم سوریه بین آنکارا و تلآویو
تندی کلام و توقف روابط اما در موضوع سوریه به کار نمیآید. نه اسرائیل و نه ترکیه نمیتوانند بدون تعامل با یکدیگر کارشان را پیش ببرند. موضوع برای هر دو مهم است و اختلافات ظرفیت تشدید سریع تنش را دارند. هر دو طرف از نقشآفرینی جمهوری آذربایجان به عنوان واسطه سود میبرند. ترکیه در جنگ ژوئن ۲۰۲۵ بین اسرائیل و ایران هم دخالتی نکرد جز اینکه خواستار همبستگی در سازمان همکاری اسلامی شود و حملات اسرائیل را به عنوان تروریسم دولتی محکوم کند. شواهدی هم نیست که ترکیه به آنچه ادعا میشد، حمایت باکو از اسرائیل در این جنگ است، واکنش منفی نشان داده باشد.
ترکیه و ایران منافع اساسی مشترکی، بهخصوص در بخش انرژی دارند. ترکیه مشترک مهمی برای نفت ایران است و نیز گاز ترکمن که باید از ایران منتقل شود. هر دو در مسئله کردها دغدغه دارند و نسبت به اسرائیل، خصومت، گرچه ترکیه مراقب است از خط قرمزی رد نشود که او را در تقابل مستقیم با اسرائیل قرار دهد. از طرف دیگر، ایران و ترکیه در قفقاز و در شمال عراق و به شکل کلیتر در خاورمیانه، رقابت و نفوذ دارند. از این لحاظ، ضربات اسرائیل به ایران و بیرونماندن تهران از سوریه، احتمالاً خوشایند ترکیه است.
وضعیت سوریه برای ترکیه و اسرائیل فرصت است اما به نظر میرسد، مزایا برای آنکارا بیشتر است. سوریه برای اسرائیل، بیشتر دردسری است که باید مدیریت شود. از طرفی ممکن است دولت شکننده احمدالشرع دوباره با نیروی تندرو دیگری جایگزین شود یا حتی نفوذ ایران احیا شود. از طرف دیگر ممکن است خود او با سابقه داعش و القاعده، پس از تجمیع قدرت، دوباره به رویکردهای پیشین بازگردد. اسرائیل روزبهروز بیشتر نگران این است که محور شیعی ایران جای خود را به محور خطرناکتر سنی با حمایت ترکیه داده باشد.
گزارش کمیته ناگل، کمیته دولتی اسرائیلی در سال ۲۰۲۴ در این زمینه، این نگرانیها را نشان میدهد. رابطه محکم سوریه جدید با ترکیه هم میتواند ایجاد این تهدید سوریترکی را تسریع کند. برخی بر این نظرند که این گزارش، نشانه این است که اسرائیل در حال بررسی تقابل با ترکیه است، گرچه در خود اسرائیل این تفسیر اغراقآمیز خوانده شده. فعلاً اما حوزههای نفوذ دو طرف در سوریه تا حد زیادی از هم جداست و این فعلاً درگیری مستقیم را اجتنابپذیر میکند، لااقل در کوتاهمدت.
ترکیه و حاکمان جدید سوریه
اگر سوریه برای روسیه اهمیت راهبردی دارد، برای آمریکا و اروپا مشکلی است که باید مدیریت شود و برای اسرائیل و عراق دردسر است، برای ترکیه همه اینهاست. از اینها مهمتر، سوریه به تاریخ امپراتوری عثمانی گره خورده است و نمادی قدرتمند در تخیل ملی ترکی است، بهخصوص برای اردوغان؛ در عین حال، هیئت تحریرالشام اغلب به غلط صرفاً نیروی نیابتی ترکیه تفسیر میشود.
حضور نظامی ترکیه در ممانعت از نابودی پایگاه هیئت تحریرالشام در ادلب توسط رژیم اسد و شرکای روساش، اهمیت داشت؛ اما شریک ارجح ترکیه در سوریه، در واقع رقیب هیئت تحریرالشام بود، یعنی «ارتش ملی سوریه» یا اساناِی. این گروه، ائتلافی از گروههای شورشی بود که حمایت مستقیم ترکیه را داشت و هم برای مقابله با رژیم اسد از آن استفاده میشد و هم، مهمتر از آن، برای مقابله با قسد. این گروه نقش فعالتری در عملیات نظامی ترکیه ایفا میکرد و این شامل همکاری در عملیات تهاجمی مشترک هم میشد.
برعکس، دلیل رشد هیئت تحریرالشام تا حدی همین بود که نیروی نیابتی نبود و به جای آن، اولویت را به تجمیع قدرت، حکمرانی محلی و حرفهایسازی نظامی خود داده بود؛ اما پس از آن که هیئت تحریرالشام به قدرت رسید، ترکیه به عنوان مهمترین شریک خارجی دولت جدید سوریه ظاهر شد. وزیر خارجه و رئیس دستگاه امنیتی ترکیه هم از اولین مقامات خارجی بودند که در دوران جدید به دمشق سفر کردند.
اردوغان انگیزههای سیاسی آشکاری دارد که وقایع سوریه را از دریچه نئوعثمانی ببیند. او گاهی بابت قمارش در این زمینه، هزینههای سنگینی داده است، از احساسات فزاینده ضدسوری در سیاست داخلی سوریه که از موج مهاجران حاصل شد، تا آسیب به روابط با دول حاشیه خلیج[فارس] و فشار به روابط با واشنگتن؛ با این حال به نظر میرسد این قمار نتیجه داده است.
در عین حال، اگر ترکیه در سوریه بیش از حد قاطع باشد، در معرض این خطر قرار میگیرد هم با ملیگرایی سوری و هم با نگرانیهای اسرائیلی مواجه شود. فعلاً به نظر میرسد آنکارا به همین راضی است که بانفوذترین همسایه سوریه بماند، بیآنکه سوریه را به کشوری تحتالحمایه تبدیل کند. به نظر میرسد بزرگترین تهدید برای نقش آینده ترکیه در سوریه، از خود الشرع و هیئت تحریرالشام ناشی شود. آیا الشرع میتواند دستههای افراطیتر را زیر چتر خود مهار کند و آیا اصلاً میخواهد چنین کند؟ دولت او در ماه مارس ناظر بر قتل عام ۱۵۰۰ علوی بود. خشونتها از آن زمان متوقف شدهاند اما تنشها همچنان باقی هستند. آیا ممکن است قیامی منفرد از میان علویان، گروهی با حمایت ایران یا بازیخرابکنهایی سنی، دوباره آتش درگیری را شعلهور کنند؟
دولت جدید ضمناً باید دروزیها، کردها، علویها و مسیحیها را قانع کند که در آینده سوریه سهم دارند. آیا الشرع میتواند به لحاظ سیاسی دوام بیاورد؟ یا اصلاً به لحاظ جسمی؟ آیا دولت او میتواند شتاب حاصل از یکپارچگی دوباره حکمرانی در مناطق و رفع تحریمها را به سمت بازیابی اقتصادی هدایت کند؟ توانایی دوام دولت جدید سوریه به محاسبات همه بازیگران منطقه شکل خواهد داد؟ این سؤالات فعلاً هنوز بیجواب هستند. دولت الشرع تا اینجای کار از این بهره برده که به میزان گستردهای، سقوط اسد احساس راحتشدن از دست او را ایجاد کردهاست اما این سرخوشی فروکش خواهد کرد. اگر دولت جدید نتواند کار را تحویل دهد، ممکن است این هم با مقاومت مواجه شود.
یافتن زمینههای مشترک بین ترکیه و آمریکا
ایالات متحده و ترکیه هر دو در ثبات سوریه منفعت دارند. دولتی ضعیف و خشونتافکن، قطعاً تهدیدی برای امنیت ترکیه خواهد بود. افزایش نفوذ داعش در این کشور همین حالا هم این را نشان میدهد. چنین وضعیتی، سرمایهگذاریهای آمریکا در عراق را هم تهدید میکند، سرمایهگذاریهایی که تازه دارند نتیجه میدهند. بهعلاوه، سوریهای درگیر خشونت و بیثباتی، ممکن است به درگیری دیپلماتیک و حتی نظامی بین اسرائیل و ترکیه هم منجر شود. ایالات متحده و ترکیه هر دو علاقه دارند مسئله کردها در سوریه را حل کنند.
اهداف ترکیه در طول زمان واضح و ثابت بودهاند، در راستای سرکوب تلاشهای کردها برای خودمختاری در سوریه. تصمیم یکجانبه پکک برای خلع سلاح خود و مذاکرات سوریکردی با دولت انتقالی دمشق ممکن است اضطراب ترکیه را در این زمینه تسکین داده باشد؛ گرچه هنوز معلوم نیست این مذاکرات تا چه حد برای ترکیه اطمینانبخش از کار درآید، چون توافقات، عدم تقارن قدرت بین دمشق و قسد را به نفع کردها نشان میدهد، اما در عین حال، خود این اتفاق نشانهای است که کردها، رابطه با دولت سوریه را به رسمیت میشناسند.
فعلاً، اسرائیل از موضع کنونیاش در لبنان و سوریه راضی است. عمق راهبردی اسرائیل، خارج از این صحنه، ناچیز بود اما با هزینهای نسبتاً پایین، این عمق راهبردی تقویت شده است. اسرائیل در مثلث قلمرویی که رأساش در جنوب دمشق است و قاعدهاش بین جبلالشیخ و دریاچه جَلیل، قدرت را در اختیار دارند. توانایی این را هم دارد که در دفاع از شهرهای دروزی در منطقه سویدا سوریه، مداخله کند.
به این ترتیب ارتش اسرائیل موضع مناسبی دارد که هم مانع گروههای مهاجم سنی شود و هم به اقدام احتمالی ایران و سلاحرساندنش به ناراضیان علوی واکنش نشان دهد. فعلاً به نظر میرسد ترکیه هیچ علاقهای به سویدا ندارد و احتمالاً از حوزه نفوذ فعلی اسرائیل در سوریه احساس تهدید هم نمیکند. به لحاظ میدانی، توجه ترکیه به منطقه حائل بین مرز سوریه، اتوبان ام۴ در شمال غرب سوریه و حلب باشد؛ از این رو، ترکیه آماده است درباره منافع دو طرف با اسرائیل به گفتوگو بنشیند. با این حال، اگر وقایع غزه یا افزایش دامنه نفوذ و دغدغه هر یک از دو طرف در سوریه، اصطکاک بین دو طرف افزایش یابد، ممکن است ایالات متحده لازم ببیند بین دو رقیب میانجیگری کند. تمایل و توانایی واشنگتن به انجام مؤثر این کار، زمینه اشتراک دیگری ایجاد خواهد کرد.
مسیر واشنگتن به آنکارا
در مجموع باید گفت، ایالات متحده و ترکیه، گرچه در ناتو متحدند، فاقد روابط فرهنگی، تاریخی یا مردم با مردم هستند. رابطه بین این دو را ملاحظات راهبردی و تراکنشی شکل داده است. در این عرصه، موانع عمده برای همکاری از سر راه کنار رفتهاند. مرگ فتحالله گولن در اکتبر ۲۰۲۴، ادامه خروج ایالات متحده از شمال شرق سوریه و تعهد انحلال پکک، طبق ارزیابیهای خود ترکیه، تهدیدهای مهمی را در عرصه امنیت ملی از پیش روی آنکارا برداشته است. این تغییر با خروج برخی از اعضای پرسروصدای منتقد ترکیه از کنگره آمریکا همراه شده است؛ اما سقوط رژیم اسد، پیامدهای مبهمی برای منافع ترکیه دارد.
منافع ایالات متحده در روابطش با ترکیه در خاورمیانه مشخص است، حتی اگر حیاتی نباشد. از نظرگاه راهبردی حفظ رابطهای کارآمد با ترکیه برای ایالات متحده اساسی است تا بتواند بین ادامه حمایتش از شرکای کُرد و نگرانیهای ترکیه نسبت به آرزوی استقلال کُردها، تعادل برقرار کند. رابطه دوجانبه محکم به واشنگتن اجازه میدهد، نگرانیهای ترکیه را مدیریت کند، تنشها را پایین بیاورد، ادغام کُردها در سوریه متحد را پیش براند و در عراق هم نظام فدرالی را جلو ببرد که کارآیی داشته باشد. پیشگیری از موج تازه مهاجران سوریه به ترکیه هم مهم است، چون چنین اتفاقی، نهتنها خود ترکیه، بلکه متحدان اروپایی را هم در معرض خطر از بین رفتن ثبات قرار میدهد.
همچنین پیشگیری از درگیری علنی بین ترکیه و اسرائیل در سوریه نیز همچنان از دغدغههای کلیدی آمریکاست. تنشهای روبهتشدید که ظرفیت خشونت را هم دارند، بین متحدان رسمی و غیررسمی آمریکا، مزاحمت خطرناکی برای دیگر چالشهای دیپلماتیک واشنگتن ایجاد خواهد کرد؛ وضعیتی که درگیریهای گستردهتر و تجزیه سوریه را هم در دیدرس قرار داده است. برای پیشبرد بیشتر اهداف خود در این زمینه، آمریکا باید: متوجه باشد که رهبران ترکیه، شمال عراق و سوریه را مسئلهای حیاتی برای امنیت ملی کشورشان میبینند، بهوضوح خطوط قرمز خود را برای طرف مقابل مشخص کند و به حوزههای همکاری، از قبیل مقابله با داعش در عراق و سوریه پسااسد اولویت دهد.