| کد مطلب: ۴۲۸۷۶

آفتاب بمب است و خاموشی

در عصری که فرود آمدن بمب‌ها بر سر غیرنظامیان قطعیتی بیشتر از هر امکان دیگری دارد، دیگر مهم نیست که چه کسی پیش‌نویس اول یا آخر را می‌نویسد و روایت می‌کند.

آفتاب بمب است و خاموشی

درباره تغییر ماهیت و جنس رسانه‌ای در این روزها که غزه دوباره به تک‌صحنه جنایت‌های اسرائیل بدل شده و زندگانی رنج‌بار اهالی این باریکه و کوچانده شدن و مردن ساده و بی‌دلیل مردمان آن را می‌بینیم، به این فکر می‌کنم اگر افکار عمومی و وجدان‌های بیدار این بخش از جهان که خاورمیانه می‌خوانندش، هیچ کار سزاوار و شایانی نتوانند انجام دهند، حداقلش این است که خودشان را شاهدان خوش‌شانس نسل‌کشی‌ نوع بشر می‌‌پندارند.

اقبالی که البته ناخواستنی است و هیچ چیزی جز افسوس و دریغ ندارد. اینکه به چشم خودمان غم‌بارترین روزگار مردمی را می‌بینیم که دیگر هیچ ندارند جز جان‌شان و بمب‌هایی که بر سرشان ریخته می‌شود، تعب دارد و غم. بمب‌ها مثل آفتاب‌ آسمان غزه‌ همیشه بالای سرند. یکی در شرق طلوع می‌‌کند و در غرب همان یک‌گله جا غروب می‌کند، اما آن یکی فقط بر سر ریخته می‌شود و غروب جان می‌گیرد و عزا می‌آورد و اندوه روی اندوه. ما شاهدان زیستن اجباری زیر آفتاب بمب هستیم و درحال به نظاره می‌نشینیم که یک دولت تا بن دندان مسلح و بی‌هیچ واهمه‌ و بیم و باک جان‌ می‌گیرد؛ جان‌هایی که نه چون دارند و نه مقدار و نه چگونگی و نه حال و نه وضعیت. فقط فراوانی بی‌پناهی‌اند و بی‌چارگی و گرسنگی و مردن. در این جبهه انسان‌کشی، اول میدان نبرد، کشتن است و ویران‌سازی و آباد را ناآباد کردن و نظام وحشت راه انداختن و جبهه دوم، نبرد روایی ارتباطات، رسانه و ادراک و سکوت و فریاد است.

همه جهان در جملگی عالم می‌داند متجاوز در این جنگ کیست و قربانیان چه کسانی و پیروزی از آن کیست و زهر شکست را باید در کام که و برای چه باید ریخت. عجیب‌تر از همه اینها اما حقیقت شدن «بی‌حقیقتی» در جهان رسانه‌ است. سلاحی قدرتمند و خون‌بار و خوف‌‌آور که در قابی قاعده‌مند، دقیق و فکرشده، انفجار روایت‌ها را خفه کرده و در خود فرو برده است. این دیگر گفتن و نوشتن از جنگ‌ یک دولت علیه ملتی جوردیده و ستم‌چشیده و محکوم در وطن‌‌ نیست که با هزار ترس از اثر و بازتاب سرزنش‌بار و محکومیت‌ساز آن به جهان مخابره شود، بلکه چیزی تازه است.

اگر تا همین دو دهه پیش اسرائیل به هر بهانه‌ای به‌ازای جان هر یک جانی که می‌گرفت یا خانه‌ای را آواره می‌ساخت، هزار قصه می‌نوشت و آسمان ‌ریسمان به هم می‌بافت که چرا و چه شده و اتفاق چگونه رخ داده، امروزه استراتژی‌های ارتباطی پیچیده‌‌تری به کار می‌رود. استراتژی‌هایی که هیچ نمی‌گوید و فقط سکوت است و خاموشی. اگر در گذشته وعده می‌دادند که همه چیز را بررسی می‌کنند و گزارش می‌دهند، امروز دیگر رسانه‌ها و افکار عمومی را هم به هیچ می‌گیرند. این نه یک سناریو، که لنگرگاهی عملی برای ارتکاب به جنایت‌ است. جنایت‌هایی که در قاب رسانه‌ها نمی‌آید، اما در کادر قلب‌ها روایت‌ می‌شوند.

امروز اما ما در عصر سِر شدن و لمس شدن رسانه‌ای هستیم؛ عصر تغییر متاعی به نام رسانه که در آن دیگر نه سرگشتگی در برابر کشته شدن چند ده هزار انسان را می‌بینیم و نه سراسیمگی شرم و ترس را در چهره سیاستمداران و جنگ‌افروزان. آنچه هست نمایش تصویری از «جنگ پاک»، جنگ توجیه‌پذیر، دقیق و انسانی است که پروپاگاندای آشکار و ناشیانه با وقاحت تمام ترویج می‌دهد و به خورد مخاطب می‌دهد. این ظریف‌ترین معماری رسانه‌ای از یک نسل‌‌کشی در روز روشن است. اینکه رسانه در میدان نبرد فیزیکی که هیچ، در میدان روایت هم سردرگم است و نظاره بودن بر تاریخ و تحولات آن را وا نهاده‌، سراسر ملال و ملالت است.

مصرف‌کننده رسانه مدرن، چه بداند و چه نداند، در این جنگ هیچ کجا نیست و ماشین کشتار هم بی‌آنکه کسی عزم و جرأت کند متوقفش سازد، کار خودش را انجام می‌دهد. فضای امروز رسانه‌ای به‌کل عوض شده و درک رخدادهای آن سواد رسانه‌ای دیگری می‌طلبد. توانایی ساختارشکنی قاب‌ها، زیر سؤال بردن و جست‌وجوی صداهایی که خاموش شده‌اند و درک این نکته که هر داستانی درباره جنگ از یک تور هدایت‌شده‌ بازتاب می‌یابد. ما همه به‌طور پیش‌فرض متقاعد شده‌ایم که سرنوشت انسان‌هایی در جایی از این کره خاکی جور دیگری رقم می‌خورد.

در عصری که فرود آمدن بمب‌ها بر سر غیرنظامیان قطعیتی بیشتر از هر امکان دیگری دارد، دیگر مهم نیست که چه کسی پیش‌نویس اول یا آخر را می‌نویسد و روایت می‌کند. رسانه آمده تا روایت کند و همه هم قلم‌دردست می‌نویسند، اما نسخه نهایی جنایت هرگز نوشته نمی‌شود؛ روایت‌های جنگ ساخته می‌شوند تا افکار جهانی را درگیر سازند و قلب‌هایشان را متاثر، اما حالا فقط سکوت است و خاموشی در برابر جنایتی که هر روز ما در این منطقه از جهان می‌بینیم. این حضور غایب رسانه‌ای در زمانه‌ای که هیچ چیز در آن عجیب نیست، شگفت‌آور است و غریب.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار