باید دل ایرانیان را گرم کرد/درباره مواجهه جامعه ایران با حمله خارجی و ضرورتهای پیش رو
آنچه نباید، شد و وارد جنگ شدیم و وطن، آماج حملات جنایتکارترین دولت قرن قرار گرفت و بسیاری از سلولهای ایران به خون غلتیدند. اکنون آتشبسی شکننده شکل گرفته که امید است پایدار بماند.

آنچه نباید، شد و وارد جنگ شدیم و وطن، آماج حملات جنایتکارترین دولت قرن قرار گرفت و بسیاری از سلولهای ایران به خون غلتیدند. اکنون آتشبسی شکننده شکل گرفته که امید است پایدار بماند. جدای از تلاش برای حفظ آن، باید به مسائل دیگری هم اندیشید. من بهعنوان کسی که درد وطنم به تنم میپیچد و نیز بهعنوان کسی که به مدد جرمشناسی، کمی علتشناسی خواندهام و همچنین بهعنوان کسی که خاک از کفش مدافعان ایران، پاک میکنم؛ مطالبی دارم و امیدوارم به «ما قال» توجه گردد.
درست است که انسجامی اجتماعی در مقابله با متجاوزان شکل گرفت؛ اما نباید دور از نظر داشت که تعداد قابلتوجهی عامل بیگانه در این حملات، دست داشتند و عدهای وطننشناس هم با مهاجم همدلی و حتی او را تشویق کردند. اینکه باید از لحاظ حقوقی به وضع مقدمین علیه ایران رسید، یک سوی ماجراست و سوی دیگر آن است که علتشناسی شود که چرا کار به اینجا رسید. از ورود بیرصد مهاجران که بگذریم، بیتردید برخوردها با مردم، خدشه جدی به آزادیهای اجتماعی و محدودیتهای فراوان سیاسی باعث شدکه عدهای دچار خلط مفهوم وطن و حاکم شوند و تغییر وضع موجود را به هر قیمتی بخواهند.
اینجاست که حکومت، قبل از زدن جوالدوز به آنان، باید سوزنی به خود بزند و به جای بهکار گرفتن مجازاتهای سخت، باید نقش خود را در این وضعیت بپذیرد و تأمل کند که استصواب سیاسی و اجتماعی و فرهنگی چه بر سر جامعه میآورد. باید ببینند این رفتارها، چه خونی بر دل جامعه نشانده و فقر ناشی از سیاستهای داخلی و خارجی چه آلامی را بر ملت تحمیل کرده است.
این از وظایف حکام است که بکوشند تا در کشور، خائن تولید نشود و درغیراینصورت، باید به رفتارهای خود نظر افکنند و نقش خویش را بپذیرند. گرچه همدلان با متجاوزان در اقلیت بودند؛ اما این میزان از اقلیت، نباید دوباره کار را به تجاهل بکشاند. در یک جامعه بزرگ و متکثر، همه ظرفیت یکسانی ندارند و همه نمیتوانند قلمرو و حیثیت تاریخی را از حاکمان تشخیص دهند.
در این وادی، هر شخص و گروهی که بیشتر مورد ظلم قرار گرفته باشد، بیشتر در معرض این خلط است. پس باید نگریست که قضاوتهای عقیدتی، سیاسی، قومیتی و جنسیتی چه گروههایی را بیشتر متاثر ساخته و این تاثیر چه نقشی در رویکرد آنان به این جنگ داشته است. باید شجاعانه خطاها را پذیرفت. مگر مردم به خاطر شنیدن کاستهای معین و شهرام مجازات نمیشدند؟ مگر چند تار موی عیان موجب جسارت به حریم بانوان نمیشد و مگرهای بسیاری که خود حاکمان به آنها اعلمند.
خائنان به عبارتی میتوانند دو دسته باشند: خائنان کلاسیک و خائنان روزآمد. دسته اول به دشمن اطلاعات میدهند و برای او پهپاد هوا میکنند اما دستهی دوم شرایط را به گونهای میچینند که اولویتها دگرگون شوند و حاکمان به اموری بپردازند که آنان را از مسائل اساسی باز دارد. نگاهی به تحریکات و اقدامات برخی افراد در چند ماه منتهی به جنگ، گواه آن است که توان اطلاعاتی، پلیسی و قضایی ما صرف اموری شد که وقت و توان اندیشیدن در مورد اولویتها را از مسئولان ستاند، دشمنِ بیشتر داخلی تراشید و بر انسجام اجتماعی لطمه زد. عدهای از مسئولان هم، سادهلوحانه و بدون توجه به اقتضائات اجتماعی و با تمسک به جزمیت ایدئولوژیک، در این دام افتادند و عنان بازی را به نفوذیهای حرفهای سپردند و برخی از آنان، اکنون حتی جرأت عذرخواهی ندارند.
آنچه بسیار محتمل به نظر میرسد، این است که این انسجام، دیرپا نیست مگر آنکه در سیاستهای کلی داخلی و خارجی، رویکرد دیگری اتخاذ گردد. روشهای فعلی، جامعه را هر روز ازهمگسیختهتر میکند و بر شکاف اجتماعی میافزاید. این شکاف، در تاریخ ما آزموده شده و نمونه اجلای آن، تن دادن به حمله اعراب در زمان ساسانیان است. مردمی که از رفتارهای روحانیان و سپاهیان ساسانی به تنگ آمده بودند، سفره برای اعراب گشودند. واقعیت این است که امروز مردم ما از بسیاری از رفتارها به تنگ آمدهاند و بارها آن را فریاد کردهاند. برخی صبور و میهنپرستند و برخی را دیگر کاسه صبر لبریز شده و دل به بیگانهای جنایتکار بستهاند.
این، خطرناک است! این، بسیار خطرناک است و مبادا که ازین پس هم تقابل با مردم یا غفلت نسبت به خواستههای آنان، ادامه یابد که گاهی، دیگر راه بازگشتی نیست و تن خستهی ایران ممکن است عضوی دیگر را از دست دهد. اما حالا که به لطف توان موشکیمان جلوی بزرگترین جنایتکاران قرن ایستادهایم و دنیا توانایی خودکفای ایران را در جنگ تحسین کرده و ما هم با دلی زخمی اما با سری پرغرور، آتشبس را به اسرائیل غاصب تحمیل کردهایم، چه باید کرد؟
طبیعتاً جلب اعتماد عمومی، روندی زمانبر است اما در کوتاهمدت هم میتوان اقدامات مهمی را انجام داد:
برخورد با عاملان در ایجاد فاصله با مردم، حداقل با کنار نهادن آنان از مصادر تصمیمگیری. کسانی که در برداشت نسبت به احکام و برخورد با مردم، تندروی داشتهاند کنار گذاشته شوند تا نسیم اعتدال در کشور بوزد.
در راستای همان کلیت مذکور در بند اول، مقررات ناظر به حجاب اجباری که از ابتدای انقلاب، موجب شکاف فراوان بین حاکمان و مردم و حتی بین مردم شده، حذف شود. ایرانیان قبل از انقلاب هم عفیف بودند و عرف هم، خود توانایی برقراری نظم پوششی را خواهد داشت. این مسئله، سبب احساس ظلم زیادی توسط بخش قابل توجهی از جامعه و بهویژه نسل جدید شده و میتواند هر روز چالش بیشتری بیافریند. نگاه به شرایط فعلی حجاب در این روزها نشان میدهد که بدون مداخلهی حکومت، پوشش، مسیر خود را مییابد و البته، ناهنجاریهای عرفی توسط مردم طرد خواهد شد و برای گردشگران غیرمسلمان هم دافعهای وجود نخواهد داشت.
طبق شنیدههای معتبر، بسیاری از قطعات پهپادها و مواد انفجاری از طریق قاچاق مرزی و توسط کولبری وارد شدهاند. این همان طریقی است که اکثر مشروبات الکلی غیردستساز به کشور وارد میشود. حال اگر برای این مساله قاچاق مشروبات الکلی برنامهای منظور شود که کمتر مجال قاچاق آنها ایجاد شود و چون جامعه نسبت به این نوع از قاچاق حساس نیست و آن را امر خطرناکی نمیداند، اجناس قاچاق خطرناک همجثه با ظروف محتوی مشروبات الکلی، دقیقتر بررسی و بهتر کشف میشوند.
فایده گزینش در کشور تاکنون گسترش سیستماتیک ریا و ایجاد نفرت بین مردم نسبت به مسئولین بوده است. گزینش، باید محدود به معیارهای عینیِ قضایی و مهارتی شود و معیارهای ذهنی که عامل ایجاد انزجار و توسعهی شکاف اجتماعی و سر کار آمدن ناکارآمدان است برچیده شود.
نظارت استصوابی شکل دیگری از گزینش در سطحی بالاتر است که کشور را از تواناییهای افراد صاحب صلاحیت بسیاری دور کرده است. این نوع نظارت، هر روز دایره خودیها را تنگتر میکند و دشمنان بیشتری میآفریند و نیازمند حذف فوری جهت وفاق اجتماعی واقعی بین مردم و مسولان است.
بسیاری از ایرانیان توانمند تنها به دلیل نداشتن آزادیهای اجتماعی یا با اندک تفاوت سلیقهی سیاسی و عقیدتی، از ایران مهاجرت کردهاند. اکنون وقت آن است که با فراخوان آنان و عفو کسانی که مرتکب اقدام مسلحانه یا تحریک به آن یا جاسوسی نشدهاند، زمینه بازگشت این سرمایههای معنوی و مادی را فراهم کرد. از این سرمایهها در زندانهای داخل هم وجود دارند که لازم است فوراً آزاد شوند.
لازم است مقررات دشمنسازی همچون مواد بیضابطه مربوط به تبلیغ علیه نظام، افسادفیالارض و مانند آنها حذف شوند تا زمینهی سوءاستفاده از مقررات کیفری به حداقل برسد.
این هفت مورد، اقداماتی فوری است که عده بسیاری را جذب میکند و موجب رویش وفاق حداکثری میشود. البته، همه یا دستکم برخی از این موارد بارها توسط دلسوزان میهن، گفته شده؛ اما جز حذف خود آنان نتیجهای در برنداشته است. لیکن حالا که دشمنان برای ویرانی و تجزیه این خاک پر گهر دندان تیز کردهاند و حالا که به اشتباهها و ضعفها وقوف بیشتری پیدا شده، باید جدیتر به این مسائل اندیشید. باید کاری کرد که ایران برای همه ایرانیان باشد و ایران فضایی باشد برای پر زدن همه ایرانیان نه قفسی که در آن برخی قفسبان و دیگران پرنده قفسی باشند. باید دل همه ایرانیان را به ایران گرم کرد که این خود دوستان زیادی در دنیا هم فراهم میآورد و راه شکلگیری امت، از دل این ملتسازی خواهد گذشت؛ چندانکه برخی کشورهای غربی کعبه آمال دیگر کشورها و مردمشان مطلوب و محبوب دیگر ملتها شدند.