| کد مطلب: ۴۱۹۴۴

سراب تجزیه ایران/تبلیغ خطرناک ایده تجزیه ایران، اروپا و آمریکا را به گل خواهد نشاند

سیاست خارجی واشنگتن تمایل خطرناکی به تجزیه کشورهایی دارد که آنها را دشمن خود می‌داند.

سراب تجزیه ایران/تبلیغ خطرناک ایده تجزیه ایران، اروپا و آمریکا را به گل خواهد نشاند

الدار ممدوف تحلیلگر ارشد اندیشکده کوئینسی: سیاست خارجی واشنگتن تمایل خطرناکی به تجزیه کشورهایی دارد که آنها را دشمن خود می‌داند. اکنون، اندیشکده‌های نومحافظه‌کار مانند بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها (FDD) مستقر در واشنگتن و همفکران آنها در پارلمان اروپا آشکارا در حال ترویج بالکانیزه کردن ایران هستند. یک استراتژی بی‌پروا که خاورمیانه را بیشتر بی‌ثبات می‌کند، بحران‌های فاجعه‌بار انسانی را ایجاد می‌کند و مقاومت شدیدی را از سوی ایرانیان و شرکای ایالات متحده برمی‌انگیزد.

درحالی‌که اسرائیل و ایران در اواسط ژوئن ضرباتی را رد و بدل می‌کردند، برندا شفر از FDD استدلال کرد که ترکیب چند قومیتی ایران یک آسیب‌پذیری است که باید مورد سوءاستفاده قرار گیرد. شفر در رسانه‌های جریان اصلی ایالات متحده، مدافع صریح جمهوری آذربایجان بوده است، و همواره از افشای روابط خود با شرکت نفت دولتی آذربایجان، SOCAR، خودداری کرده است.

سال‌هاست که او برای تجزیه ایران بر اساس گسل‌های قومی، شبیه به فروپاشی یوگسلاوی سابق، تلاش کرده است. او بخش عمده‌ای از این تلاش را بر ترویج جدایی آذربایجان ایران، جایی که آذری‌ها بزرگترین گروه غیرفارس ایران را تشکیل می‌دهند، متمرکز کرده است. دیدگاه‌های شفر با سرمقاله اخیر جروزالم‌پست همسو است که در بحبوحه سرخوشی از حملات اولیه اسرائیل در جنگ این ماه علیه ایران، از ترامپ خواست تا آشکارا از ایده تجزیه ایران دفاع کند. به‌طور خاص، این سرمقاله خواستار «ائتلافی در خاورمیانه برای تجزیه ایران» و «تضمین‌های امنیتی به مناطق اقلیت سنی، کرد و بلوچ که مایل به جدایی هستند» شد.

همین رسانه رسماً از اسرائیل و ایالات متحده خواسته است تا از جدایی آنچه «آذربایجان جنوبی» (به معنای مناطق با اکثریت آذری در شمال غربی ایران) می‌نامد، از ایران حمایت کنند. در همین حال، سخنگوی امور خارجه یک گروه لیبرال میانه‌رو در پارلمان اروپا جلسه‌ای را در مورد «آینده ایران» تشکیل داد، ظاهراً برای بحث در مورد چشم‌اندازهای یک شورش «موفق» علیه جمهوری اسلامی. این واقعیت که تنها دو سخنران ایرانی این مراسم از جدایی‌طلبان قومی از مناطق آذربایجان و اهواز ایران بودند، دستور کار این جلسه را روشن کرد.

از زمانی که پارلمان اروپا در سال ۲۰۲۲ به طور یکجانبه تمام روابط خود را با نهادهای رسمی ایران قطع کرد، این کشور به زمین بازی گروه‌های مختلف اپوزیسیون رادیکال تبعیدی، مانند سلطنت‌طلبان، فرقه مجاهدین خلق و جدایی‌طلبان قومی تبدیل شده است.

 با این حال، ایران یک کشور شکننده و چند تکه در آستانه فروپاشی نیست. این کشور یک ملت ۹۰ میلیونی با حس عمیقی از هویت تاریخی و فرهنگی است. درحالی‌که طرفداران بالکانیزاسیون دوست دارند بر تنوع قومی ایران - آذری‌ها، کردها، بلوچ‌ها، اعراب - تمرکز کنند، اما پیوسته نیروی متحدکننده ناسیونالیسم ایرانی را دست‌کم می‌گیرند. همانطور که شروین ملک‌زاده اخیراً در لس‌آنجلس تایمز خاطرنشان کرده، «یک اجماع قوی بین محققان وجود دارد که سیاست در ایران با ایده ایران به عنوان مردمی با تاریخ پیوسته و ناگسستنی آغاز می‌شود؛ ملتی که از گذشته‌ای بسیار دور سر بر می‌آورد.

ملی‌گرایی عرصه سیاسی گسترده‌ای را فراهم می‌کند که در آن گروه‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف در ایران برای قدرت و اقتدار، چه سلطنت‌طلب، چه اسلام‌گرا یا چپ‌گرا، رقابت می‌کنند.» دهه‌ها فشار خارجی، از تحریم‌ها گرفته تا عملیات مخفی و جنگ، تنها این انسجام را تقویت کرده است. این ایده که تحریک احساسات جدایی‌طلبانه باعث فروپاشی ایران خواهد شد، یک خیال‌پردازی خطرناک است. خیالی که عمداً نادیده می‌گیرد که چگونه طرح‌های طراحی‌شده، عمدتاً توسط نومحافظه‌کاران طرفدار اسرائیل، در عراق و سوریه نتیجه معکوس داده و هرج و مرج را به دنبال داشته است.

چنین استراتژی‌ای همچنین جهل عمیق طرفداران این ایده را از واقعیت‌های میدانی آشکار می‌کند. شفر، قهرمان الحاق‌گرایی آذربایجان، تا آنجا پیش رفته است که از حملات هوایی اسرائیل به تبریز، که قلب فرهنگی و اقتصادی آذربایجان ایران است، حمایت می‌کند. این رویکرد نه‌تنها از نظر اخلاقی عجیب و غریب است؛ بلکه مبتنی بر سوءتفاهم عمیقی از داینامیک‌های داخلی ایران است.

شفر و امثال او انتظار دارند که فشار خارجی بر تهران منجر به قیام آذری‌ها (و سایر اقلیت‌ها) علیه تهران شود. در عوض، مانند بقیه ایران، حمله اخیر اسرائیل باعث ایجاد اتحاد زیر پرچم شد، زیرا آذربایجانی‌های ایران عمیقاً در بافت ملی ادغام شده‌اند: هم بالاترین مقامات کشور - آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر معظم و هم مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور - از قومیت آذری هستند.

یک ماه پیش، در خیابان‌های تبریز، شهری غرق در تاریخ و هویت ایرانی، قدم می‌زدم. تبریز به دور از هرگونه جدایی‌طلبی، گواهی زنده بر وحدت پایدار ایران است. موزه آذربایجان با افتخار آثار باستانی هزاره‌های تمدن ایرانی را به نمایش می‌گذارد، درحالی‌که خانه مشروطه نقش محوری تبریز را در انقلاب مشروطه ایران در سال ۱۹۰۶ گرامی می‌دارد؛ جنبشی که ناسیونالیسم مدرن ایرانی را شکل داد و همچنان الهام‌بخش نیروهای دموکراتیک و جامعه مدنی در سراسر کشور است. این ایده که تبریز - یا هر شهر بزرگ با اکثریت آذری در ایران - به دستور واشنگتن یا تل‌آویو دست به شورش بزند، یک خیال واهی است.

آذربایجانی‌های ایران در ایران رشد کرده‌اند. اکثر فعالان منتقد آذری در ایران خواسته‌های خود را در قالب حقوق فرهنگی مطرح می‌کنند، نه استقلال‌طلبی.مسلماً، نارضایتی‌های محلی ممکن است در مناطق کردنشین و بلوچ، به‌ویژه در مناطق دورافتاده، فقیر و سنی‌نشین، بیشتر باشد. اما حتی در اینجا نیز هیچ مدرکی دال بر حمایت قوی مردم از جدایی‌طلبی وجود ندارد. علاوه بر این، تلاش برای بهره‌برداری از هرگونه نارضایتی ممکن است ایالات متحده را در مسیر برخورد با متحدان و شرکای خود در منطقه قرار دهد.

ترکیه، متحد کلیدی ناتو، با توجه به دهه‌ها مبارزه خود با حزب کارگران کردستان (PKK)، هرگز حمایت ایالات متحده از جدایی‌طلبی کردها در ایران را تحمل نخواهد کرد. پژاک (حزب حیات آزاد کردستان) وابسته به PKK در ایران، از حملات اسرائیل به ایران استقبال کرده است. به همین ترتیب، پاکستان که از قبل با شورش بلوچ‌های خود روبه‌رو بوده است، دخالت غرب در بلوچستان ایران را تهدیدی مستقیم برای تمامیت ارضی خود خواهد دید. بیگانه کردن این متحدان با دنبال کردن یک بازی تغییر رژیم ناکارآمد، یک سوءرفتار در سیاست خارجی خواهد بود.

روسیه و چین مدت‌هاست استدلال می‌کنند که واشنگتن به دنبال تجزیه دشمنان خود - از یوگسلاوی گرفته تا عراق - است. هرگونه تلاش برای بالکانیزه کردن ایران، بدترین سوءظن‌های چین و روسیه را تأیید می‌کند، سرکوب داخلی علیه اقلیت‌ها را تشدید می‌کند و تلاش‌های چین و روسیه را برای ایجاد یک ائتلاف ضد غربی تسریع می‌کند. هند، به عنوان کشوری که مشتاقانه به عنوان متحد واشنگتن از آن استقبال می‌شود، به طور مشابه چنین سیاست‌هایی را رد خواهد کرد زیرا پروژه‌های استراتژیک تجاری و لجستیکی دهلی‌نو، مانند توسعه بندر چابهار در ایران، نقطه ورود هند به افغانستان و آسیای مرکزی که پاکستان را دور می‌زند، تضعیف می‌کند.

اگر واشنگتن و حامیان اروپایی آن برای تجزیه ایران تلاش کنند، عواقب آن به شدت در اروپا نیز احساس خواهد شد. یک ایران بی‌ثبات، بحران مهاجرتی را به وجود خواهد آورد که موج پناهندگان سوری در سال ۲۰۱۵ در برابرش هیچ خواهد بود. همچنین ممکن است زمینه مساعدی برای فعالیت گروه‌های تروریستی - از جمله داعش - ایجاد کند. یکی از شاخه‌های داعش به نام داعش‌خراسان، پیش از این در ایران فعال بوده است و در بمب‌گذاری‌های انتحاری سال گذشته در کرمان نقش داشته است.

اگر ایران اقدام به مسدود کردن تنگه هرمز کند، شوک‌های اجتناب‌ناپذیر انرژی را نیز به آن اضافه کنید و اروپا با فاجعه‌ای خودساخته روبه‌رو خواهد شد. معماران این رویکرد - تندروهای FDD و همتایان اروپایی و اسرائیلی آنها - با آتش بازی می‌کنند. تلاش‌ها برای تجزیه ایران به طرز چشمگیری نتیجه معکوس خواهد داد و هرج و مرجی را به راه خواهد انداخت که بسیار فراتر از مرزهای آن گسترش خواهد یافت. غرب به جای غرق شدن در خیال‌پردازی‌های تجزیه‌طلبانه، باید تعامل عمل‌گرایانه را دنبال کند. در غیر این‌صورت با یک جنگ بی‌پایان دیگر مواجه خواهد شد؛ جنگی که نه آمریکا و نه اروپا توان تحمل آن را ندارند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار