صداوسیمای شاعرمسلک/ضرورت نوسازی یک نهاد ملی
شما را به خدا، حالا که (ولو موقتاً) از این جنگ به سلامتی عبور کردهایم، یک فکر اساسی برای این صداوسیما بکنید.

شما را به خدا، حالا که (ولو موقتاً) از این جنگ به سلامتی عبور کردهایم، یک فکر اساسی برای این صداوسیما بکنید. چندوقت پیش یکی از کاربران شبکههای اجتماعی در صفحهاش نوشته بود؛ در این شرایط نمیدانیم از اسرائیل و آمریکا باید عصبانیتر باشیم یا از صداوسیمای خودمان که هیچ خبری را درست و کامل بهمان مخابره نمیکند! یادتان که نرفته، شرایط عجیبی بود؛
از طرفی، کشور درگیر جنگ بزرگی بود و به دلیل حساسیتهایی که مسئله درز و افشای اطلاعات بسیار بسیار در آن حائز اهمیت است، شبکه اینترنت دچار محدودیتهایی شده بود و از طرف دیگر، شاهد این بودیم که صحنهگردانی اصلی عرصه خبر و تحلیل را کس دیگری میکند و صداوسیما تنها به میزان کمی برنامههایی که دارد پخش میشود، توجه دارد؛ «فلانقدر دقیقه برنامه تولید کردهام، پس هستم!»
چندشب پیش در برنامههای شبکههای مختلف صداوسیما که با محوریت جنگ پیشآمده تولید و پخش میشدند دقیق شدم. فصل مشترک تمام این برنامهها، از برنامههای شبکه خبر که رسالت خبررسانی را بر دوش دارد تا برنامههای گفتوگومحور و... این بود که تمرکزشان در این روزها - و شاید در اکثر مواقع - بر «توصیف» است، نه «رویداد». صداوسیما، حتی در برنامههای شبکه خبر، و حتی با حضور کارشناسان مطلعی که اساساً دعوت شدهاند تا به مخاطب «اطلاعات» بدهند و «آگاهی» و «دانش» او را بیشتر کنند، بهجای صحبت از یک رویداد و ارائه اطلاعاتی از چندوچون آن، صرفاً همان رویداد را - بدون شرح، بسط و ارائه جزئیات - وصف میکند.
در چنین شرایطی که مردم، خودشان گزارشگرانی میدانی شدهاند و با روشن کردن دوربین گوشی موبایلشان - چه درست چه غلط - فیلم و عکسهایی از محلهای حادثهدیده منتشر میکنند، بازی کردن با الفاظ و لفاظیکردنهای اغراقآمیز چه کمکی به چه کسی خواهد کرد؟ خوانش سطرهای منظوم و منثور حماسی توسط آقای مجری برنامهای که قرار است دانش بیننده را در حوزه سیاست خارجی ارتقاء دهد، اولش شاید حماسی و زیبا به نظر بیاید اما بعد از 10دقیقه - مخصوصاً وقتی علاوه شود به صدای انفجارهایی که از پنجره خانه آن بیننده به گوش میرسد - فقط اعصاب آدم را به هم میریزد. صداوسیما حتی در آزمون آگاهیبخشی به منظور آمادگی مردم جامعه در مواقع حساس و اضطراری نیز نمره قبولی نگرفت، چراکه حتی کارشناسی که برای این منظور به برنامهای صبحگاهی آمدند هم درگیر شعار دادن و توصیف وضع موجود شده بودند.
انگار که این ساختار یک فرم آماده دارد که هرکس واردش میشود - ولو بهعنوان مهمانی برای یک آیتم 10دقیقهای - همان حس و حال را اخذ میکند و همانطوری میشود که این ساختار میخواهد. من نمیگویم که کسی، از پشت دوربین، به مهمان و مجری و کارشناس میگوید چه بگو و چه نگو. میگویم حتی اگر چنین نقشی هم در برنامهای وجود نداشته باشد، کارشناس پزشکی برنامه میداند که از 10 دقیقه فرصتی که برای حرف زدن - بخوانید ارائه اطلاعات، بخوانید آگاهیبخشی - دارد، پنج دقیقهاش را باید مشت محکمی به دهان هرکسی که دستاش به دهان او میرسد، بزند!
در شرایطی که مردم در همان یکربع، نیمساعتی که اینترنت گوشی موبایلشان و بهتبعآن فیلترشکنشان وصل میشود، سراغ کانالهای تلگرامیای میروند که خودشان هم میدانند از کجا اداره میشوند، عبارتهایی وصفی را از متون کهن فارسی درآوردن و قطار کردن تعابیر مختلف از یک خبر واحد (که بعد از نیمساعت «سوخته» محسوب میشود) چه دردی دوا میکند؟ آن مردمی که حرفشان را زدم، به صراحت میگویند صداوسیما روی اخبار مربوط به داخل کشور و خسارتهای ناشی از حملات دشمن مانور نمیدهد، تازه اطلاعات مربوط به حملات خودمان به خاک اسرائیل را نیز صریح، شفاف و کامل بیان نمیکند.
تنها شمایی کلی از آنچه رخ داده را یکبار میگوید و از آنوقت تا 24 ساعت بعد، هرچه هست بیان همان خبر اول با کلمات تازه و لفاظیکردنهای مجریانِ اتفاقاً بیتسلط بر ظرافتهای توصیف در زبان فارسی است! من هم مثل همه این مردم، حواسم خیلی خوب به افشای اطلاعات و محدودیتهای شرایط جنگی هست، اما خبری که سه، چهار ساعت قبل روی همه کانالهای تلگرام و صفحات اینستاگرام - و حتی خبرگزاریهای رسمی داخلی - رفته دیگر چه ارزش خبریای دارد که گوینده شبکه خبر همان را هم نصفهونیمه بیان میکند؟
این جنگ خیلی چیزها یاد ما داد. هیچکدام ما آدمهای سیزده روز قبل نیستیم. یک نکته عبرتآموز هم این است: یک جستوجوی ساده در میزان رشد دنبالکنندگان کانالهای تلگرام و صفحات اینستاگرامی که در این 12روز روی مقوله «خبر» - و نه حتی تحلیل - متمرکز شدهاند کافی است که صداوسیما دستفرمانش را به کل تغییر دهد. اگر گوش شنوایی باشد، البته!