| کد مطلب: ۴۱۰۹۴

قهوه‌جوش یا پدافند /روز هشتم جنگ

شهرام شب‌پره هم به مردم ایران پیام داده و از مردم خواسته که حواس‌شان به همدیگر باشد، به هم کمک کنند و... ما مردم عجیبی هستیم. شناخت‌مان کار هر کسی نیست.

قهوه‌جوش یا پدافند /روز هشتم جنگ

آب دریا شور است. تشنه باشی و بنوشی، تشنه‌تر می‌شوی. این روزها حکایت مردم و کانال‌های خبری و شبکه‌های تلویزیونی مصداق دقیق تشنه‌ رسیده به دریا شده است.

هر کانال، هر صفحه، هر پست، هر شبکه‌ای که محتوای قابل ملاحظه‌ و غیرقابل ملاحظه دارد را سفت و محکم دنبال می‌کنند. مشخص است که این میزان از تشنگی به خاطر وضعیت پیچیده‌ای است که گرفتار آمدند.

از آن‌طرف اینترنت جهانی را قطع کرده‌اند. ظاهراً دلایل امنیتی دارد. حتی توی تلویزیون گفته‌اند که واتس‌اپ و اینستاگرام را از روی گوشی‌هایتان حذف کنید. با این حال عده‌ای به خواندن خبر و دیدنش هم اکتفا نمی‌کنند و جهت «فکت چک» دست به تلفن می‌شوند تا از زبان شاهدان عینی به صحت و سقم اخبار پی ببرند.

شهر خلوت است. گشت‌های شهری جدی‌تر، محکم‌تر و حتی سخت‌تر از شب‌ها و روزهای پیش در سطح شهر و وسط اتوبان‌ها به هر چیز و هر کس مشکوکی واکنش نشان می‌دهند. تاکسی‌های اینترنتی احتمالاً به دلیل اینکه خیلی از راننده‌هایشان تهران را به مقصد شهرهای پدری‌شان ترک کرده‌اند اولاً سخت پیدا می‌شود و وقتی هم پیدا شد به شکل غیرمنصفانه‌ای گران است.

وضعیت حمل و نقل عمومی و بی‌آرتی هم تعریفی ندارد و تقریباً هر سی چهل دقیقه یکبار اتوبوس به ایستگاه‌ها می‌رسد. شنیدن صدای پدافند تقریباً به امری عادی تبدیل شده است و بفهمی نفهمی همین که پدافند می‌زند یک جورهایی باعث دلگرمی‌ است. از آن‌طرف وقتی صدا نمی‌آید قهوه‌جوش خانه و یخ‌ساز یخچال و در کابینت و بولبورینگ کولر جبران می‌کنند.

حقیقتاً یک وضعیتی است که اگر به روزهای عادی برگردیم می‌شود درباره هر لحظه‌اش کتاب‌ها نوشت. دیشب در خیابان مطهری خانواده‌ای پشت ماشین هشتگ «من-تهرانم-می‌مانم» زده بود و بالایش نوشته بود «کمک به ناتوان، سالمند، خرید، جابجایی در تهران» بیشتر مردم با هم مهربان شده‌اند و می‌شود پشت چشم‌هایشان به غیر از هول، لبخند مهربانی هم دید.

رفیقی دارم که از صبح به صد خانواده‌ای که دسترسی به اینترنت ندارند زنگ زده، صدای پدر و مادرها را ضبط کرده و برای فرزندان‌شان فرستاده. چیزی که عجیب بود اما کار رفیقم نبود بلکه پیام پدر و مادرها بود. برای آنکه مبادا توی دل بچه‌هاشان آب تکان بخورد وضعیت تهران را چنان گل و بلبل وصف می‌کردند که از پس شنیدن وٌیس‌ها احساس آرامش عجیبی به جانت می‌نشست.

دونالد ترامپ حرف‌هایی شبیه به شخصیت «بوشویک» در لوک خوش‌شانس زده و در جواب خبرنگاری که از او پرسیده «بعضی از طرفدارانت نگران هستند که آمریکا دوباره در جنگ خارجی گیر بیفته» گفته: «طرفدارهای من از هر وقت دیگری بیشتر عاشق من هستند».

اول یادداشت نوشتم شهر خلوت است اما، نمازجمعه تهران با جمعیت انبوهی برگزار شد. شخصاً ماشین ریویی دیدم که هشت، ده نفر داخلش بودند و یک مرد بچه نورسیده‌ای را در آغوش گرفته بود و در صندق عقب نشسته بود. دیدن این صحنه مرا یاد عکس عباس عطار در انقلاب ۵۷ انداخت. همه این‌ها یک طرف همین لحظه آخری که دارم یادداشت را تمام می‌کنم شهرام شب‌پره هم به مردم ایران پیام داده و از مردم خواسته که حواس‌شان به همدیگر باشد، به هم کمک کنند و... ما مردم عجیبی هستیم. شناخت‌مان کار هر کسی نیست. 

جمعه، روز هشتم جنگ. تهران.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
آخرین اخبار