اروپا، ایران و جسد «نظم قاعدهمحور»
وقتی جنگندههای اسرائیل به ایران حمله کردند، حاکمیت ایران را در تهاجمی آشکار نقض کردند، دستهدسته غیرنظامیان ایرانی و نیز فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای را به قتل رساندند و ایران را به حملات تلافیجویانهای به همان شکل بیرویه دعوت کردند، رهبران اروپا این حمله را محکوم نکردند.

الدار ممدوف کارشناس سیاست خارجی: وقتی جنگندههای اسرائیل به ایران حمله کردند، حاکمیت ایران را در تهاجمی آشکار نقض کردند، دستهدسته غیرنظامیان ایرانی و نیز فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای را به قتل رساندند و ایران را به حملات تلافیجویانهای به همان شکل بیرویه دعوت کردند، رهبران اروپا این حمله را محکوم نکردند. برخلاف قاعده معقول، از حمله حمایت کردند و ایران را بابت اینکه به خاکش حمله شده بود، محکوم کردند. امانوئل مکرون «برنامه هستهای مداوم» ایران را محکوم کرد و دوباره بر «حق اسرائیل برای دفاع از خود و تضمین امنیتش» تأکید کرد.
اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا به نظر از روی همان متن میخواند، «دوباره بر حق اسرائیل برای دفاع از خود تأکید» کرد و آن را با کلیشههای کلی درباره نیاز به خودداری و کاهش تنش تزئین کرد. وزیر خارجه آلمان یک قدم فراتر رفت و واقعاً ایران را بابت «حملهای بیرویه به قلمرو اسرائیلی» «قویاً محکوم» کرد، قبل از آنکه اصلاً تهران موشکهایش را در واکنش به حمله اسرائیل به قلمروش، شلیک کرده باشد. کاملاً هم از اقدامات اسرائیل حمایت کرد. این لفاظی اورولی، فقط از ناکارآمدی یا جهالت برنمیآید. این نقطه اوج سالها سوءعمل دیپلماتیک در اروپاست که به ایجاد این بحران کمک و معلوم کرده که از «نظم قاعدهمحور» فقط جسدی باقی مانده است. استاندارد دوگانه اروپایی، اعتبارش را کشته است.
موضع اروپا در قبال اوکراین، با شفافیت سیاسی به چارت سازمان ملل ارجاع داد؛ اما وقتی اسرائیل بدون هیچ مستمسک قانونی برای دفاع از خود، به ایران حمله کرد، اروپا عملاً تهاجم را فضیلت نمایاند و آن را تأیید کرد. فروپاشی اخلاقی و دیپلماتیک اروپا از دیدها پنهان نمانده است. دو چهره موجه بینالمللی، آن را محکوم کردند: محمد البرادعی، رئیس سابق آژانس، دوره فشردهای تحقیرآمیز در قوانین بینالملل برای وزیر خارجه آلمان برگزار و یادآوری کرد که چنین حملاتی تحت کنوانسیون ژنو که آلمان عضوش است، ممنوع است.
فرانچسکا آلبانیز، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور قلمروهای فلسطینی، در واکنش به موضع مکرون گفت: «در روزی که اسرائیل، بدون تحریک، به ایران حمله کرده، رئیسجمهور یک قدرت بزرگ اروپایی، سرانجام اذعان کرد که در خاورمیانه، فقط و فقط اسرائیل حق دفاع از خود دارد.» پیام مشخص است، در مواردی مثل محکومیت حمله روسیه، اروپا در حال پایبندی به قواعد جهانی نیست، بلکه هویتی قبیلهگرایانه را عملی میکند: «قواعد» فقط برای دشمناناند، نه دوستان. این برای تظاهرات اروپا به موضع اخلاقی، مهلک است.
جنوب جهانی بهخوبی متوجه این مسئله شده؛ اما بسیاری از شهروندان اروپا هم این را دیدهاند. این بحران در فضایی رخ داده که ناکامیهای دنبالهدار اروپایی در قبال دیپلماسی با ایران آن را مهیا کرده است و حالا این تظاهر اروپاییها بیشتر هم دور از واقعیت بهنظر میرسد. هر کدام از این ناکامیها مؤید این نگاه تهران بودهاند که مذاکره با اروپا بیفایده است. آنها حالا نهتنها ضعیف و ناتوان در تعهدات، بلکه فعالانه مخرب امنیت ایران و ثبات منطقه دیده میشوند. نزول حیرتانگیز اروپا به جایگاه بیاهمیتی دیپلماتیک در موضع وزیر خارجه ایران بهوضوح مشخص شد، وقتی عباس عراقچی، درخواست دیوید لمی، همتای بریتانیاییاش را قاطعانه رد کرد.
در واقع بهسختی میتوان تصور کرد که چرا تهران باید به این درخواستها گوش کند وقتی طرف مقابلش را فعالانه در تبانی با مهاجم میبیند. پیامد احتمالی این خودتخریبی اروپا، نابودی تهمانده اعتمادی است که در تهران و در جنوب جهانی داشت. این مسئله عملاً گسترش تسلیحاتی را تضمین میکند، از آنجا که به ایران و حالا نهفقط به تندروهای ایران، انگیزهای قوی میدهد که بهدنبال تسلیحات هستهای بروند؛ چیزی که با گفتوگوی جدی و با حسننیت اروپا با تهران میشد از آن اجتناب کرد. خروج ایران از انپیتی حالا دیگر فقط احتمالی نظری نیست.
این همه احتمال آسیب به منافع اروپا را هم بیشتر میکند. جنگ در خاورمیانه یعنی مهاجرت مهارنشده، تشدید خطر تروریسم در خاک اروپا یا علیه منافع اروپا و نیز شوک در حوزه انرژی. در غیاب تصحیح مسیری فوری و البته بعید، مثلاً با مسئولدانستن اسرائیل، نزول اروپا شتاب خواهد گرفت. وقتی بروکسل، متحدان را از قواعدی که بر رقبا تحمیل شده مستثنی میکند، صلح را حفظ نمیکند، نامه خودکشی ژئوپلیتیک خودش را امضا میکند.