روشنفکران علیه اسرائیل و اپوزیسیون مزدور
در روزهای اخیر برخی از شخصیتهای مطرح دانشگاهی و روشنفکری ایران به موضعگیری در قبال تجاوز اسرائیل به ایران پرداختهاند و هر یک از منظری کوشیدهاند به زوایای آن بپردازند.

در روزهای اخیر برخی از شخصیتهای مطرح دانشگاهی و روشنفکری ایران به موضعگیری در قبال تجاوز اسرائیل به ایران پرداختهاند و هر یک از منظری کوشیدهاند به زوایای آن بپردازند. یکی از نخستین این افراد چهره مطرح روشنفکری دینی در ایران معاصر، عبدالکریم سروش بود که در صفحه شخصی خود نوشت: «شرم بر کسانی باد که این روزها بهعنوان ایرانی از تجاوز و تهاجم به وطن ابراز خوشحالی و شادمانی میکنند.
اشرار جنایتکار امروز کمر به حذف ایران بستهاند اما میبینیم گروهی مزدورصفت که بهظاهر ایرانیاند اما در باطن اسرائیلیاند و بیگانهپرست شدهاند! دشمن بزرگ مردم ایران را تشویق میکنند. تجاوز، جنایت و نسلکشی اسرائیل در ایران را محکوم میکنیم. رئیسجمهور آمریکا ریاکارانه تزویر میکند و از قصابان غزه حمایت میکند.»
بعد از او محسن میلانی، استادتمام علوم سیاسی در دانشگاه فلوریدای جنوبی که از چهرههای معتبر جهانی در حوزههای ایرانشناسی و مطالعات انقلاب اسلامی، با انتشار توئیتی به انتقاد از آن گروهِ اپوزیسیون جمهوری اسلامی پرداخت که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود و براندازی جمهوری اسلامی، به هیچ اصولی اعتقاد ندارند. او در این باره در توئیتر چنین نوشت: «در این چندروز جنگ علیه ایران، یک حقیقت تلخ روشن شد؛ بخشی از اپوزیسیون پولبگیر که به نیروی نیابتی دولتهای خارجی تبدیل شدهاند، چنان مست سودای سرنگونی جمهوری اسلامی و رؤیای قدرتاند که ویرانی کامل ایران را نیز بهای قابل قبول و حتی لازم میدانند. وطنفروشی که شاخ و دم ندارد.»
دیروز نیز موسی غنینژاد، استاد برجسته اقتصاد و یکی از مهمترین شخصیتهای جریان فکری لیبرالی در ایران در یادداشتی با عنوان «حمله نظامی اسرائیل و برخی نکات مهم» اشاراتی روشنگر درباره این حمله و اهداف شوم پشت آن ابراز داشت. او نخست این حمله را بهشدت محکوم کرد، آن را خلاف موازین بینالمللی دانست و از لزوم ایستادگی ملت ایران در برابر آن سخن گفت: «حمله نظامی بامداد ۲۳خردادماه اسرائیل به ایران، با هر حسابی در چارچوب روابط بینالملل، تجاوزی آشکار به حاکمیت ملی ایران و اقدامی بهغایت وحشیانه و غیرانسانی است. از اینرو ملت بزرگ ایران برای حفظ حاکمیت خود باید با تمام قوا ایستادگی و هوشمندانه با آن مقابله کند.»
غنینژاد در ادامه از «سکوت یا گفتارهای مبهم و کلی اکثریت قریب به اتفاق کشورهای مدعی دموکراسی لیبرال و حقوقبشر» نسبت به «این تجاوز آشکار و نقض قوانین بینالمللی» انتقاد کرد و نوشت: «دولت اسرائیل بهعنوان متجاوز و آغازکننده جنگ، مسئول همه خسارتهای جانی و مالی واردشده به دو طرف این جنگ است.»
او در ادامه از لزوم اصلاح سیاستهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران «فارغ از شعارهای جهانوطنانه خیالپردازانه» نوشته و در پایان نیز به نقد معدود «روشنفکرانی» پرداخته که «گویی در توهم رهایی ایران به دست متجاوزان خارجی هستند». او در این زمینه نوشته است: «این سخنان هرچند معدود و محدود باشد، جای تحیر و تأسف عمیق دارد و بسیار خطرناک است.
در جنگل روابط بینالملل تصور سگی که پاچه ارباب خود را گاز میگیرد، بهعنوان منجی خود، خیانت نباشد، از سادهلوحی ابلهانه حکایت دارد.» از نظر غنینژاد این نکته نیز که برخی رهایی یهودیان به دست کوروش را نموداری از اتحاد سیاسی دو کشور ایران و اسرائیل از گذشتههای دور میدانند، خطاست زیرا «دولت یهود یا اسرائیل پدیداری متعلق به نیمه دوم سده بیستم میلادی است و تا پیش از آن هیچگاه از لحاظ واقعیات تاریخی عینیت خارجی نداشته است. شبیهسازیهایی از این دست که گویا ایران و اسرائیل منافع ملی مشترکی دارند، بخشی از پروپاگاندای توخالی اسرائیلی است تا نیات پلید تجزیه و تضعیف ایران را از انظار عمومی بپوشانند.»