جنگ؛ بستر انضمامی شدن مفاهیم سیاسی
ایران اگر بنا باشد که در مقام یک واقعیّت سیاسی از معنایی برخوردار بشود، باید بهعنوان یک دولت واقعی در نظر گرفته بشود؛ یعنی بهعنوان رابطهای میان مردم واقعی موجود، جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک نظام سیاسی واقعاً موجود و سرحدّاتی رسمی و موجود که قانون مردم از طریق نظام سیاسی خودشان در آن جریان پیدا کرده است. جدایی میان هرکدام از عناصر ایرانِ واقعاً موجود تنها ایران را به خطر خواهد انداخت.

چیزهای زیادی هستند که ما در ایران باید درباره آنها صحبت کنیم. در میان همه این موضوعات دولت و موضوعاتی که به آن وابسته هستند از اولویت ویژهای برخوردارند. چیزی که از آن صحبت میکنم فراتر از گفتوگوهای مرسوم در حالت عادی است: گفتوگو درباره وضعیت استثنا اصیلتر و بنیادیتر است؛ چراکه تا پیش از قرارگرفتن در چنین وضعیتی معمولاً گرفتار لفاظیهای معمول میان اهل بلاغت بوده و به شعبدههایی کلامی درباره مفاهیمی ازهمگسیخته مشغول هستیم.
در وضعیت استثنا، یعنی در موقعیتی که آنچه پیشتر میدانستیم توسط یک پدیده واقعی به چالش کشیده شده و بهسرعت بیاعتبار میشود باید دوباره به مفاهیم اساسی، یعنی به آنچه معمولاً درست انگاشته میشده است بازگردیم؛ تا جایی که به موقعیّت ما در ایران مربوط میشود دولت هنوز در کانون اصلی این دسته از مفاهیم قرار دارد.
برای اینکه شاهدی برای بحث درباره ضرورت پرداختن به این موضوع به دست داده باشم این مسئله را متذکر میشوم که در سالهای اخیر هر بار پدیده سیاسی، اجتماعی و امنیتی قابلتوجهی با موضوع ایران رخداده است بحث درباره دولت، رژیم سیاسی، کشور، میهن و مفاهیم پیوسته با آن در مرکز گفتوگوهای عمومی درباره پدیده موردنظر قرار گرفته است.
این موضوعی است که فراوانی آن را میتوان با مراجعهکردن به محتوای تولید شده توسط کاربران فارسیزبان در شبکههای مجازی مورد ارزیابی قرارداد. همچنین تمرکز تبلیغات سیاسی از طرف دشمنان خارجی یا معارضان داخلی جمهوری اسلامی ایران بر این دسته از مفاهیم را میشود بهعنوان تأییدی بر اهمیّت بحث درباره مفاهیم بنیادین سیاست در وضع استثنا در نظر گرفت. به همین بهانه من تلاش خواهم کرد تا در نوشته حاضر بهطور اجمالی مسائل مربوط به حمله رژیم صهیونیستی به سرحدات جمهوری اسلامی ایران را به اعتبار مفهوم دولت، یعنی به اعتبار بنیادیترین مفهومی که در سیاست با آن سروکار داریم، موردبررسی قرار دهم.
پرسشهای همیشه؛ ایران، دولت یا رژیم
«این جنگ ایران نیست؛ بلکه جنگ رژیم است». احتمالاً این جمله را زیاد شنیده باشید. یا از طرف دستگاه تبلیغاتی دشمنی که در میدان واقعی علیه منافع واقعی و شهروندان غیرنظامی ایران دست به اقداماتی جنایتکارانه زدهاند؛ یا از طرف دستگاه تبلیغاتی طرفداران نواده رضاشاه پهلوی که سودای سلطنت بر ایران را در سر دارد. این جملهای است که هربار در پدیدههای سیاسی، اجتماعی و امنیتی مختلف در سالهای اخیر تکرار شده است. مبنای آن فرضکردن یکجور شکاف اساسی میان چیزی بهنام مردم و رژیم سیاسی حاکم بر کشورهای آنهاست.
این گزاره و گزارههایی مانند این به دو روش متفاوت عمل میکنند: مردم و ایران را بهنامی تهی و مفهومی انتزاعی تبدیل کرده، آن را از واقعیّت انضمامی جاری در سیاست جدا نموده و تحقق آنها را به جایی در آینده حواله میکنند. اینی همان مکانیسمی است که عملیات فروغ جاویدان را بر اساس آن توضیح میدادند. در ایدئولوژی نیروبخش به آن عملیات «خلق» مفهومی انتزاعی بود که برای به حکومت رسانیدنش، در جایی در آینده، میشد مردم واقعی ایران را به گلوله بست.
همینطور ایران ایده یا نامی انتزاعی بود که میشد در دفاع از آن با دشمن بعثی که در میدان واقعی سیاست وارد جنگی وجودشناختی با ایران شده بود، همکاری کرد و علیه منافع و تمامیّت ایران وارد اقدامی نظامی شد. همه اینها تنها وقتی ممکن میشود که از پیش دولت به مفهومی مبهم و چیزی پوشالی تبدیل شده باشد. برای اینکه بتوانیم از آسیبهای ناشی از این سرگیجه مفهومی رها شویم، باید قبل از هر چیز به مفهوم دولت بازگردیم.
دولت قبل و بیش از هر چیز یک رابطه واقعی است. رابطهای واقعی میان مردم، سرزمین و حاکمیّت. در میان همه عناصر تشکیلدهنده رابطهای که به آن دولت میگوییم مفهوم حاکمیّت از همه بغرنجتر است. حاکمیّت قبل از هر چیز بر خود آیینی ابتناء دارد. وقتی میگوییم مردم از حقِّ حاکمیّت برخوردار است منظورمان این است که مردم بهطور انحصاری از حقِّ تصمیمگیری درباره مسائل خودش فرض شده است. ازآنجاییکه مردم مفهومی متکثر و در سیّال است برای محقق کردن حقِّ حاکمیّت خود به تأسیس رژیم یا نظامهای سیاسی دست میزند. ازاینقرار نظامهای سیاسی نهادهایی هستند که حاکمیّتِ خود را بهنحوی انضمامی اعمال کند.
رابطه میان مردم و نظامهای سیاسی همیشه مسالمتآمیز نبوده و نخواهد بود. این به این خاطر است که مردم مفهومی متکثر و در طول زمان در حال تغییرکردن است. درحالیکه نظامهای سیاسی ساختهای مادّیِ نهادمندی هستند که معمولاً در مقابل تغییر مقاومت میکنند. بااینوجود رابطه میان مردم، حاکمیّت و نظامهای سیاسی تأسیس شده توسط آنها رابطهای وجودشناختی است. یعنی مردم و نظامهای سیاسی با ریشه مردمی، وقتی صحبت از حاکمیّت باشد، از هم جدا نیستند.
مردم، دولت و مسئله حاکمیّت
باید این نکته را در نظر داشته باشیم که رژیم سیاسی، به اعتبار قوای سهگانهاش، مردم منتشر در سرتاسر حدود جغرافیایی دولت است: وقتی که از طریق قوّه مقننه دست به قانونگذاری میزند، یا زمانی که از طریق قوّهقضائیه اجرای عدالت و نظم اجتماعی را دنبال میکند و هنگامی که از طریق قوّه مجریه به اجرا در آمدن قانون در سرتاسر کشور را تضمین مینماید.
ازاینجهت و تا وقتی که یک رژیم یا نظام سیاسی به شکل مشروعی در یک محدوده سرزمینی مستقر باشد تلاش برای جداکردن آن از مردم؛ مانند تلاشی برای ازکارانداختن وجوه سیاسی وجودشناختی آن مردم است. به همین خاطر است که دشمن خارجی درحالیکه منافع اقتصادی، نظامی، علمی و منابع انسانی یک مردم را بمباران میکند سعی میکند تا قبل از هر چیز رابطه میان مردم و نظام سیاسی آنها را در جنگی روانی مورد حمله قرار دهد. پس نظام یا رژیم سیاسی مردم است وقتی که بهعنوان یک هستی سیاسی تصمیم میگیرد به نحوی انضمامی در جهان پیرامون خود دست به اقدام بزند؛ یعنی مردم است ازاینجهت که مفهوم انتزاعی حاکمیّت را در انضمامیات زندگی هرروزه در واقعیّت زندگی روزمرّه به نمایش در میآورد.
حرف پایانی
چیزی که انتظار دارم در پایان این نوشته کوتاه معلوم شده باشد این است که ایران اگر بنا باشد که در مقام یک واقعیّت سیاسی از معنایی برخوردار بشود، باید بهعنوان یک دولت واقعی در نظر گرفته بشود؛ یعنی بهعنوان رابطهای میان مردم واقعی موجود، جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک نظام سیاسی واقعاً موجود و سرحدّاتی رسمی و موجود که قانون مردم از طریق نظام سیاسی خودشان در آن جریان پیدا کرده است. جدایی میان هرکدام از عناصر ایرانِ واقعاً موجود تنها ایران را به خطر خواهد انداخت.
منظورم این است که هر بار یکی از وجوه این رابطه از دیگران جدا شده باشد، ایران در مقام یک دولت با خطری وجودشناختی مواجه میشود. ایران چیزی نیست که در آینده محقق میشود، همینطور چیزی جامانده درگذشته نیست، بلکه رابطهای پایدار، متکثر و در جریان است. برای دفاعکردن از این نام باید بیش از هر چیز نگران این رابطه و واقعیّت حاکم بر آن باشیم.