| کد مطلب: ۳۹۱۱۱

نهضت ادامه دارد...بازخوانی نقش و نقد نهضت آزادی در شصت و چهارمین سالگرد تاسیس آن

نهضت آزادی ایران شصت و چهارساله شد؛ حزب سیاسی‌ای که اعضای آن در مرامنامه خود را «مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی» نام نهادند و با هدف تشکیل گروهی مذهبی- سیاسی فعالیت خود را آغاز کردند.

نهضت ادامه دارد...بازخوانی نقش و نقد نهضت آزادی در شصت و چهارمین سالگرد تاسیس آن

نهضت آزادی ایران شصت و چهارساله شد؛ حزب سیاسی‌ای که اعضای آن در مرامنامه خود را «مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی» نام نهادند و با هدف تشکیل گروهی مذهبی- سیاسی فعالیت خود را آغاز کردند. این مجموعه طی ۶۴ سال گذشته فراز و نشیب‌های فراوانی داشته و با وجود آنکه در آن زمان تاکید داشتند که مسلمان هستند و نمی‌خواهند اصول عقایدشان را از سیاست جدا کنند اما امروزه تکثر نظرات در این زمینه در میان اعضای نهضت به چشم می‌خورد.

نهضت آزادی این روزها با انتقادهایی در زمینه ناکارآمدی حزبی روبه‌رو است و اعضای آن به مناسبت سالگرد تشکیل نهضت آزادی و تحلیل شرایطی که این نهضت امروزه با آن روبه‌رو است در کلاب‌هاوس «گفت‌وگوهای ملی» گردهم آمدند و به ایراد سخنانی پرداختند. در ادامه این گزارش بخش‌هایی از صحبت‌های اعضای نهضت و فعالان سیاسی از جمله محمدحسین بنی‌اسدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران، فاطمه گوارایی، فعال سیاسی ملی-مذهبی، محمد توسلی، دبیرکل پیشین نهضت آزادی، ابوالفضل بازرگان، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی، احمد سلامتیان، فعال سیاسی و مجید شیعه‌علی، عضو نهضت آزادی آمده است که در ادامه می‌خوانید.

انگیزه تشکیل، عملکرد و برنامه‌های آینده

در ابتدای این نشست محمدحسین بنی‌اسدی، دبیرکل نهضت آزادی سیر تاریخی از انگیزه‌های تشکیل نهضت آزادی، عملکرد تاریخی و برنامه‌های آینده آن ارائه داد. محمدحسین بنی‌اسدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران گفت: چرا هرساله برنامه سالگرد تاسیس نهضت آزادی برگزار می‌شود؟ این سوال مهمی است چراکه در این برنامه علاوه بر قدردانی از پایه‌گذاران نهضت آزادی، توجه به نقش احزاب در ایجاد دموکراسی نیز بسیار مهم است که قصد داریم در این مراسم‌ها به آن‌ها توجه کنیم. دموکراسی برپایه وجود احزاب است که معنا می‌یابد و این حقیقت که در کشور ما احزاب و جامعه مدنی ضعیف است و نیازمند تقویت است.

بنابراین بررسی و نقد عملکرد نهضت آزادی و انتقال تجربه‌های ۶۴ساله آن برای هر فردی که در طلب آزادی باشد مفید است. نهضت آزادی حزبی است که در بحران‌ها و فشارهای مختلف به بقای خود ادامه داده است و صراط مستقیمی که پایه‌گذاران آن بنا نهادند را دنبال می‌کند. هدف ما این است که با برگزاری این مراسم تقویت جامعه مدنی را تشویق و ترویج کنیم و پیوند و همکاری بین آن‌ها را تقویت کنیم. البته که احزاب نقشی بیش از تقویت دموکراسی دارند و می‌توانند بر فعالیت‌های سیاسی و عملکرد حکومت‌ها نظارت کنند و هم نسبت به انحراف‌ها اعتراض کنند و نقاط ضعف را مشخص کنند و راهگشا باشند. مهمتر از همه باید عملکرد نهضت آزادی را نیز نقد کرد.

انگیزه تاسیس نهضت آزادی قدرت نبود، بلکه یک انگیزه ایمانی و آموزه‌های اخلاقی اسلام و با هدف خدمت و اصلاح جامعه بود. ریشه‌های نهضت آزادی قبل از سال ۱۳۲۰ آغاز می‌شود. در خاطرات مهندس بازرگان ذکر شده است که قبل از رفتن به فرانسه برای ادامه تحصیل در فکر چنین موضوعی بوده است. بعد از بازگشت به ایران و با توجه به تجربه زندگی در دوران رضاشاه و مشاهده وضعیت جامعه ایران و فساد سیاسی و اجتماعی، این انگیزه‌ای شد که از همان سال‌های ۱۳۲۰ به اتفاق مرحوم طالقانی و دکتر سحابی یک نهضت روشنفکری دینی را در ایران آغاز کنند که آن را جنبش نوین اسلامی می‌نامیدند.

آموزش‌ها تا بعد از کودتای ۱۳۲۸ ادامه پیدا کرد و جوانانی که به آگاهی مجهز شده بودند، در سال ۱۳۳۹ جبهه ملی دوم را تشکیل دادند و افراد اصلی جبهه ملی دوم کادرهایی بودند که در نهضت ملی تجربه کسب کرده بودند اما به تدرج و با اختلافاتی که در جبهه ملی ایجاد شد مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی تصمیم می‌گیرند حزبی را مبتنی بر تفکر و اندیشه اسلامی تشکیل دهند. در سال ۱۳۴۰ تاسیس نهضت آزادی ایران در منزل آقای صادق فیروزآبادی در شهر ری اعلام شد. انگیزه تاسیس همان ارزش‌های ایمانی و اخلاقی اسلام اما هدف، اصلاح فساد اجتماعی و یا سیاسی بود که در جامعه گسترش یافته بود.

هدف عمده دیگر حقوق و آزادی‌های اساسی برای ملت ایران بود. مهندس بازرگان در نطقی که در منزل فیروزآبادی می‌کند می‌گوید ما مسلمان و ایرانی و تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم. به این معنی که انگیزه خود را از ایمان و آموزه‌های دین اسلام می‌گیریم، ایرانی هستیم و خود را در برابر مردم مدیون می‌دانیم و قانون اساسی را نیز از این لحاظ که حقوق اساسی و مردم ایران را تضمین می‌کرد مبنای کار ما است و مصدق نیز از این جهت که به خواسته‌ها و آزادی ملت توجه داشت و در مقابل استبداد و استعمار ایستاد، مورد توجه ماست.

بیست ماه از فعالیت نهضت نگذشته بود که موضوع انقلاب سفید مطرح شد. نهضت آزادی در این مرحله بیانیه‌ای صادر می‌کند در مخالفت با انقلاب سفید شاه و استدلال آن‌ها نیز این بود که این انقلاب اصالت ندارد بلکه تحت فشار و ابتکار آمریکا آغاز شده و هدف آن ادامه حکومت شاه و استبداد است. نتیجه این اعتراض منجر به دستگیری سران نهضت می‌شود.

نهضت آزادی از همان سال غیرقانونی اعلام می‌شود و تا آستانه انقلاب فعالیت آن متوقف می‌شود. در سال 1356 به‌طور غیرعلنی و در سال 1357 با انتشار اولین بیانیه تحت این عنوان که «شاه باید برود» فعالیت خود را آغاز می‌کند و در فرایند پیروزی انقلاب نقش موثری ایفا می‌کند. پس از پیروزی انقلاب نیز مسئولیت تشکیل و اداره دولت را برعهده می‌گیرد.

نهضت آزادی پس از پیروزی انقلاب و استعفای دولت موقت آماج حملات و انتقادات و دستگیری‌های بسیار زیادی شد، چراکه همانطور که قبل از انقلاب مخالف نظام استبدادی بود، پس از انقلاب نیز با مشاهده آنچه در حال وقوع بود به‌ویژه پس از اشغال سفارت آمریکا مصمم به استعفا شد اما هچنان در نقش منتقد و مدافع حقوق مردم به فعالیت خود ادامه داد.

حاصل فعالیت‌های نهضت آزادی و انتقادهایی که داشت منجر به اولین دستگیری‌ها (مهندس توسلی، مهندس صباغیان، مهندس بازرگان و خسرو منصوریان) در سال 1367 در پاسخ به اعتراضات نهضت به ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر شد. در سال 1369 نیز دستگیری گسترده‌ای صورت گرفت و بیش از ۲۰ نفر از اعضای نهضت دستگیر شدند. در سال 1380 نیز اعضای ملی مذهبی به صورت گسترده دستگیر شدند.

در سال 1388 نیز تعداد زیادی از اعضای نهضت را به زندان‌های طولانی محکوم کردند و این دستگیری‌ها و احکام هنوز هم ادامه دارد و در سال گذشته و سال جاری نیز دوستانی را داریم که محکومیت‌های قابل توجهی را دارند. در طی این ۶۴ سال مدت کمی بوده است که نهضت آزادی بدون دغدغه، مزاحمت و فشارهای سیاسی توانسته باشد به فعالیت‌های خود ادامه دهد. اما با وجود همه این محدودیت‌ها به فعالیت خود ادامه داده و می‌تواند الگوی مقاومت باشد. نهضت آزادی در تمام این سال‌ها نظارت مستمر داشته و انحراف‌ها را نقد کرده و مواضعی را اتخاذ کرده است.

برنامه آینده نهضت آزادی از سال 1398 به بعد تحت عنوان «اصلاحات جامعه‌محور» ادامه پیدا کرد. بدین معنا که نهضت به جای آنکه اصلاحات را از طریق حکومت دنبال کند، از طریق توانمند ساختن جامعه مدنی، احزاب سیاسی و جنبش‌های اجتماعی و در چارچوب ظرفیت‌های قانون اساسی دنبال می‌کند. نهضت آزادی از ابتدا هدف توانمندکردن جامعه را داشته است؛ آنچه امروز اضافه می‌شود این است که به طور خاص در جهت تقویت احزاب سیاسی، ایجاد پیوند قوی‌تر بین آن‌ها، پشتیبانی از مواضع احزاب همسو، همفکری و همکاری با آن‌ها در راستای گفتمان‌هایی است که فکر می‌کنیم باید در جامعه ایران رواج پیدا کند.

در این راستا با احزاب مختلف برنامه‌هایی برگزار می‌کند و علاوه بر اینها موضوع خاص تقویت نقش زنان در فعالیت‌های اجتماعی و حزبی همچنین موضوع گسست نسلی را در دستور کار دارد که بتواند با مشارکت نسل جوان برای آینده برنامه‌ریزی کند. به طور کلی هدف و برنامه نهضت ایجاد وفاق بین احزاب، بین مردم و همکاری با احزاب برای پاسخگو کردن حکومت است چراکه زمانی که احزاب و جامعه مدنی ایران قوی باشند شاید بتوان مطالبات را برای دموکراسی و آزادی و تحقق حقوق اساسی دنبال کرد.

نقدهایی به نهضت آزادی

در بخش دیگری از این نشست، فاطمه گوارایی در سخنانی به بیان نقدهایی ریشه‌ای از عملکرد نهضت آزادی ایران پرداخت.

فاطمه گوارایی، فعال سیاسی-مذهبی گفت: از گام مثبت نهضت آزادی در نقد عملکرد و کارنامه‌اش تشکر می‌کنم و این اقدام باید توسط همه جریان‌ها و احزاب انجام شود و نقد و ارزیابی نقش واقعی به خود بگیرد و اگر در جمع‌بندی‌ها این نقدها وارد دانسته شد به تغییر عملکرد آن جریان سیاسی منجر شود. نهضت آزادی در دو سال اخیر گام بعدی را برداشته است و کارنامه نهضت ارزیابی شده است.

ارزیابی و نقد نهضت آزادی پیوند ناگسستنی با اندیشه‌های مهندس بازرگان دارد. یک تفاوت کیفی و عظیم میان نهضت در زمان حیات مهندس بازرگان و نهضت بعد از درگذشت ایشان وجود دارد که به نقش بی‌بدیل ایشان بازمی‌گردد. دستگاه سیاسی و فکری نهضت آزادی بدون تردید متاثر از ساختار اندیشه بازرگان فقید و نوع تاثیرات آن بر کنش سیاسی و استراتژیک نهضت بوده است.

معتقدم وجوهی از مهندس بازرگان بعد از وفات ایشان در نهضت غایب است. بازرگان یک شخصیت خلاق، آفریننده و گشاینده بن‌بست‌ها بود. شاید بتوان گفت تبیین دیالکتیک، پویا و رادیکال بازرگان از جهان و تلاش وی برای تحول و چگونگی تغییر به فراموشی سپرده شده است و دیگر بعد از بازرگان شاهد این خلاقیت و این نوع گشودگی و ابتکار عمل در حوزه نظر نیستیم. متاسفانه این آفت و آسیبی است که تمام جریان‌های سیاسی بعد از اینکه چهره‌های اصیل بنیانگذار خود را از دست می‎دهند، دچارش می‎شوند و مجموعه آن‌ها قادر نیست که بتواند با تمامی توالی‌ها و امکاناتی که دارند حتی بخشی از نقشی را که آن چهره بنیانگذار داشته به خوبی ایفا کنند.

این شاید بزرگترین وجه غایب نهضت است و همین نیز علت پدیده‌های دیگری مثل ناتوانی در ارائه یک تفسیر جدید برای تبیین وضعیت امروز، ناتوانی در ارائه راهبرد و استراتژی که برای خروج از بن‌بستِ وضعیت موجود است شده است. بازرگان در زمانه خود درکی بسیار نیرومند از روح و روان دوران جدید داشت که موجب خلق نتایج شگفت‌انگیز می‎شد. در همان زمان، یعنی شش دهه قبل عمیقاً بازرگان به زندگی اهمیت می‌داد و به ضرورت درگیری با آن، تجدیدنظر در دستگاه فکری و تکامل آن، به علت مواجهه با مسائل جدید کاملاً معتقد بود. این چیزی است که نه‌تنها نهضت آزادی بلکه کل دستگاه روشنفکری دینی نتوانسته است «هست» خود را به «باید» پیوند بزند و تنها نظاره‌گر وضعیت موجود باقی مانده است.

بازرگان از قدرت فهم واقعیت و تاسیس و خلق آنچه که لازم یک دوران بود، برخوردار بود و یک کاراکتر پیش‌برنده داشت. تا زمانی که بازرگان در قید حیات بود، نهضت آزادی یک حزب پیشران و رادیکال محسوب می‌شد چه در وجه حمایت‌گری از جوانان نهضت، چه ایستادگی در برابر استبداد و یا مواردی که پس از پیروزی انقلاب درباره  جنگ، تسخیر سفارت، نقد ملی کردن بی‌رویه و بدون برنامه صنایع، چپ‌روی‌های غیرمنطقی ابتدای انقلاب رخ داد.

حتی بازرگان در آخرین نظریه خود در تبیین جدید نسبت دین با سیاست تحت عنوان «خدا و آخرت هدف آخر بعثت انبیا» اقدامی رادیکال داشت که تنها از موسس و بنیانگذار برمی‌آید. بعد از دوران بازرگان نهضت دیگر هیچ‌وقت نتوانسته از جایگاهی که در گذشته در اپوزیسیون فکری و سیاسی ایران بهره‌مند بوده برخوردار شود. نهضت از جایگاه پیشران تحولات اجتماعی به دوران ادامه‌دهندگی حتی در جاهایی دنباله‌روی از رویدادها دچار شده و از نقش خلاقانه و کاتالیزوری خود فاصله گرفته است.

به نظر می‌رسد نهضت در تحلیل دورانی نیز دچار مشکل شده است و نتوانسته به درک واقع‌بینانه از شرایط متناسب با زمان دست پیدا کند. به عنوان مثال در بحث مذهب، در جامعه کنونی ایران و چگونگی مواجهه با آن و ترسیم یک رویکرد و اتخاذ یک استراتژی دورانی که مسئله‌ای جدی است، نهضت همچون خود ما که بخش اعظم ما مذهبی هستند، نتوانسته تبیین لازم را برای شرایط کنونی ارائه دهد. یعنی بازخوانی متناسب از دوران و پدیده و مسئله دین و نسبت آن با امر اجتماعی، امر سیاسی و امر فرهنگی و یا ارتباط خلاقانه با جامعه و تاثیرپذیری جا مانده است.

نهضت خود را اسیر یک فرم و شیوه خاص سیاسی کرده است و نوعی از منطق اصلاح‌طلبی که در جاهایی به رفرمیست بیشتر نزدیک است تا اصلاحات و اصلاحاتِ مدل بازرگان را در پیش گرفته است. بازرگان اتفاقاً ساختارهای اساسی حکومت را مورد نقد قرار داده بود که ۳۰ سال قبل بسیار بدیع و پیشروانه بود اما امروز در جامعه ایران رایج و متداول شده است و نهضت نتوانسته است از گروه‌های محذوف جامعه ایران، به‌طور مشخص زنان دفاع کند.

یکی از مهمترین مسائل در نهضت با توجه به اینکه خود را یک حزب مستمر متعلق به پیش از انقلاب معرفی می‌کند، اما فاقد طرح بدیل در حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است، درحالی‌که باید در برابر طرح‌های کلان حکومت، نظرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ارائه دهد و مشخص نیست که نسبت نهضت آزادی با هرکدام از اینها چیست.

آیا مذهب در شرایط کنونی برای نهضت آزادی همچنان یک مقوله مدیریتی است یا یک مقوله سیاسی و فرهنگی برای عمل و اقدام است؟ حتی اگر هم باشد باید به صراحت و با تبیین امروزی آن را اعلام کند. مشخصات اسلام مدنی که گفته می‌شود در نهضت آزادی مشخص نیست و مرزهای آن با اسلام سیاسی و غیره مبهم و به‌هم‌ریخته است. به نظر می‌رسد رویکرد نهضت آزادی یک رویکرد کلاسیک است و کمتر تلاشی درباره آنچه که در جامعه می‌گذرد انجام می‌شود. برای نمونه نوع مواجهه نهضت آزادی با حرکت زن، زندگی، آزادی خلاقانه نبود و زمانی که نوع مواجهه با این حرکت که برآیندی از جنبش‌های دو دهه گذشته در ایران بود دچار اشکال باشد نشان می‌دهد که دستگاه تحلیلی ما دچار نقصان است.

رویکرد جنبش نسبت به این جنبش نقد و نفی بود تا نقد و حمایت و این موضوعی است که باید به آن توجه شود. البته باید به نکات مثبت نهضت آزادی نیز اشاره کنم؛ نهضت از پیشینه تاریخی، فکری و سیاسی بسیار مثبت برخوردار است و پیشگام بوده است. پیشینه ایستادگی در برابر استبداد را دارد و با توجه به این ویژگی‌های مثبتی که دارد، ضرورت بازنگری جامع و جمع‌بندی واقعی از تجارب در آن احساس می‌شود. نگاه نهضت آزادی باید معطوف به آینده باشد و با این پیشنیه عمیق باید یک بازنگری جدی در نهضت آزادی انجام شود.

فرزندان انقلاب مشروطه، پیشگامان نهضت آزادی

محمد توسلی، دبیرکل پیشین نهضت آزادی پس از فاطمه گوارایی در سخنان خود به دفاع از عملکرد نهضت آزادی پرداخت و به بخش‌هایی از انتقادهای گوارایی پاسخ داد. 

محمد توسلی، دبیر کل پیشین نهضت آزادی گفت: پیشگامان نهضت آزادی ایران از فرزندان انقلاب مشروطه هستند و تجربه دو دهه استبداد دوران رضاخان را دارند و از فرصت‌ها استفاده کردند و با آموزه‌های قرآن و تاریخ ایران نیز آشنا بودند و با توجه به مجموعه دانش خود و احساس مسئولیتی که داشتند، مشخصاً بعد از شهریور 1320 دو محور اصلی را در برنامه خود مورد توجه قرار دادند که مانع توسعه ایران بوده است.

انقلاب مشروطه پس از ۱۴ سال به کودتا منجر شد و حتی در نهضت ملی ایران با تحولاتی که بود بعد از ۲۸ ماه منجر به کودتای سال 1332 شد و اینها زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی در جامعه ما است. پیشگامان این دو عامل، یعنی استبداد سیاسی و استبداد دینی را مدنظر قرار دادند؛ با اولویت کار فرهنگی و اجتماعی و در دهه ۲۰ برای این فرایند تلاش کردند. آنچه که در مرام‌نامه نهضت آزادی آمده است، می‌خواهم یادآوری کنم که اگر گفتند ما مسلمان هستیم، کدام اسلام را می‌گویند؟ اسلام شریعت؟ یا اسلامی که همین امروز می‌گویند و مطرح هست؟ خیر! منظور ما اسلام رحمانی و انسانی است که محور اصلی رسالت آن آزادی است.

به همین مناسبت پیشگامانِ بنیانگذاری نهضت آزادی ایران حزب تشکیل ندادند. ساختار حزبی است اما نهضت در واقع جنبش برای آزادی ایران است. وقتی در جامعه‌ای استبداد وجود دارد، تا زمانی که آزادی وجود نداشته باشد، امکان ندارد که دموکراسی و توسعه وجود داشته باشد. بنابراین پیشگامان نهضت به تمام این موارد توجه داشتند و نام نهضت و جنبش را برای آزادی گذاشتند و تمام تلاش‌های شصت و اندی‌ساله آن‌ها در همین راستا بوده است.

مجموعه تلاش‌های فرهنگی و اجتماعی که همراه با جنبش اجتماعی ایران انجام شده است، در نهایت در بهمن 1357 گام اول آن طی شد که از استبداد سلطنتی در ایران عبور می‌کنیم. برخی ایراد می‌گیرند که مهندس بازرگان و نهضت آزادی نقش اصلی را در انقلاب 1357 داشتند و امروز باید پاسخگوی پیامدهای انقلاب که جامعه ما امروز گرفتار است باشند، باید توضیح داد که اتفاقاً در انقلاب 1357 نقش اصلی را محمدرضا شاه پهلوی داشت و همه اقرار می‌کنند که عملکرد خود شاه زمینه انقلاب را فراهم کرده است و مستندات آن به صورت تاریخی موجود است و به‌ویژه برای نسل جوان که چنین نقدهایی دارند لازم است که مستندات تاریخ بازگو شود.

نقش آقای[امام]خمینی و روحانیت را نیز باید در نظر گرفت. جامعه ما یک جامعه مذهبی است و این قابل انکار نیست. من صرفاً یادآوری می‌کنم افراد محدودی به جز مهندس بازرگان که اواخر دوران پهلوی تمام این مسائل را تشخیص داده بودند و کاملاً پیش بینی می‌کردند. باید بپذیریم که جامعه مذهبی ما نیز زمینه‌ها و این توانمندی را ایجاد می‌کند که چنین اتفاقی رخ دهد. در شرایطی که جامعه روشنفکر ما هرگز قادر نبودند چنین انقلابی را انجام دهند. آقای[امام]خمینی هم با هوشمندی و درایتی که داشتند با همان مبانی فقهی خود در نوفل لوشاتو مطالبات تاریخی ملت ایران را مطرح کردند؛ مبنی بر اینکه به دنبال آزادی و جمهوریت برای همه هستیم.

ملت ایران اگر با این اکثریت قاطع در انقلاب مشارکت می‌کند برای این بود که به دنبال مطالبات انقلاب مشروطه بودند که دکتر مصدق هم در نهضت ملی ایران دنبال می‌کرد و جامعه ما نیز در کنار آقای[امام]خمینی قرار می‌گیرند و چنین تحولی انجام می‌شود. اما مهندس بازرگان و یاران ایشان به‌ویژه کسانی که جایگاه مدیریتی داشتند می‌دانستند که ما از گام اول عبور کردیم اما گام دوم بسیار پیچیده‌تر است. برای یادآوری اشاره می‌کنم علاوه بر دولت موقت و چالش‌هایی که وجود داشت اما مهندس بازرگان هیچ‌وقت قهر نمی‌کند و در مجلس اول و قبل از رخداد شصت حضور پیدا می‌کنند.

وی از بعد از آن در بین سال‌های 1360 تا سال 1373 تعداد ۲۰۰ اثر منتشر کرده‌اند. در سال 1362 کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» واقعیت انقلاب را باز کرد. ما بعد از انقلاب با رخدادهای سال 1360 مواجه شدیم و باید به این نکات توجه کرد. نقشی که مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران دارد نقش آگاهی‌بخشی است. ۲۰۰ اثر مهندس بازرگان یک محور بیشتر ندارد و آن مشکل اصلاحات دینی است که بعد از انقلاب در جامعه ما باید از این ابتلا عبور می‌کرد.

نهضت آزادی ایران و بنیانگذاران آن با آگاهی در کنار جنبش اجتماعی ایران قرار گرفتند و هدف‌شان آگاهی‌بخشی بوده است. تایید می‌کنم که شخصیت مهندس بازرگان بعد از درگذشت ایشان ادامه پیدا نکرد اما در مجموع مهندس بازرگان، طالقانی و سحابی از دهه ۲۰ به دنبال تربیت فرهنگی و اجتماعی بودند. آنچه که امروز با آن روبه‌رو هستیم، فرایندی است که متناسب با امکانات و در همان چارچوب دنبال می‌شود و اینکه فکر کنیم نهضت آزادی یک حزب قدیمی است و باید یک حزب جدید تشکیل دهیم قابل تأمل است و باید بررسی کنیم و مهم است ما بتوانیم رسالتی که پایه‌گذاران نهضت داشتند را انجام دهیم.

بخش زیادی از جامعه ما (بیش از ۸۰ درصد) در اثر فرایند آگاهی‌بخشی که در این سال‌ها انجام شده به ریشه مشکلات آگاهی پیدا کردند و این یک سرمایه اجتماعی است. محدودیت‌هایی که ایجاد شده اجازه نداده است نهادهای مدنی توسعه پیدا کنند و احزاب به معنای واقعی در جامعه ما شکل بگیرد. تجربه تاریخی در جامعه نشان داده که تا دموکراسی نباشد حزب وجود ندارد. بنابراین جامعه ما تا زمانی که دموکراتیک نشود حزب به معنای واقعی مفهوم ندارد اما گروه‌های موجود باید نقش خود را ایفا کنند تا فرایند گذار به دموکراسی طی شود.

برنامه‌ای که نهضت آزادی ایران به‌ویژه بعد از سال 1396 بر آن تاکید کرده است همین مسئله «وفاق ملی» مبنی بر اینکه بپذیریم جامعه ایران متکثر است و باید براساس مطالبات مشترک ملی کنار هم قرار بگیریم تا امکان گذار به دموکراسی و عبور از شرایط کنونی ممکن شود. شرایط کنونی جامعه ما در حال طی کردن این فرایند است. من می‌پذیرم که باید جدایی نهاد دین از حکومت رخ دهد و در حکومت قانون حاکم باشد.

تلاش نهضت برای گذار از استبداد به دموکراسی

ابوالفضل بازرگان، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی نیز ضمن ارائه توضیحاتی درباره عملکرد مهندس بازرگان دفاعیاتی درباره عملکرد نهضت آزادی ارائه کرد: شخص مهندس بازرگان در تاریخ معاصر ایران یک استنثنا بوده است و این مسئله تنها منحصر به کشورمان هم نمی‌شود و در جهان نیز کسانی که در دهه‌های گذشته در دنیا چهره بوده‌اند، بعد از آن وجود شخصیت‌های چهره در کشورها تداوم پیدا نکرد. فارغ از خوب و بد یا موثر بودن؛ امثال چرچیل، روزولت، گاندی، ماندلا، نهرو و خیلی کسان دیگر بودند که وقتی با رهبران فعلی مقایسه می‌کنید، می‌بینید که شرایط خیلی فرق کرده است و شاید زمینه‌های تکرار آن چهره‌ها وجود ندارد. بنابراین از این نظر بازرگان نیز یک استثنا بود که شاید به راحتی قابل تکرار نبوده است.

از یک طرف خود مرحوم بازرگان باوجود اثرگذاری به مسئله شخصیت خیلی بها نمی‌داد و همواره سعی می‌کرد این نقش در بین بقیه نیز به اشتراک گذاشته شود و نهادسازی‌هایی که انجام داد به همین قصد بود. مهندس بازرگان مرتباً می‌گفت که با یک گل بهار نمی‌شود و نهضت نباید فکر کند به تنهایی می‌تواند کاری انجام دهد و همواره سعی می‌کرد دیگران را نیز همراه کند و با کمک جمعی دیگر احزاب به نتیجه برسد. ایشان بر مسئله نهادسازی و مشارکت دیگران بسیار اصرار داشتند. امروزه شرایط کاملاً متفاوت شده است.

در گذشته اگر افرادمرجع انگشت‌شمار بودند، چون اندیشه‌ها هم خیلی متفاوت نبود و برای انتخاب صاحب اندیشه، رقابت آنچنانی وجود نداشت اما امروزه اندیشه‌های متعددی وجود دارد و هر کدام از اینها بخشی از جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهند. از طرفی مکتب‌های فکری متعددی نیز تاسیس شده است و جامعه نیز به گونه‌ای شده است که گسست نسلی به وجود آمده است و تفاوت‌های بسیاری بین خواسته‌های نسل جدید و نسل‌های قبلی وجود دارد. طی این شرایط هیچ حزبی نمی‌تواند آنچنان اثرگذار باشد که حرکت‌های قوی به وجود بیاورد و به همین علت نهضت آزادی نیز براساس همان تذکر مهندس بازرگان ممکن است با ظرفیت‌های نه‌چندان مشابه ایشان این کار را انجام دهد.

ترویج این وفاق در جامعه به کوشش بسیاری نیاز دارد به این معنا که نهادهای جدید مدنی از جمله احزاب به وجود بیایند و احزاب موجود نیز تقویت شوند و با همدیگر به تفاهم‌های مشترکی برسند و اثرگذار باشند. البته همین هم کار بسیار مشکلی است چراکه با وجود محدودیت‌هایی که حاکمیت به وجود می‌آورد و اجازه نمی‌دهد افراد دور هم جمع شوند و تشکل‌های اثرگذار به وجود بیایند، کار بسیار دشواری است.

تمام تلاش نهضت آزادی این است که با مشارکت دیگران بتواند برنامه‌ گذار به دموکراسی را طی کند و در نهایت به حاکمیت ملی منجر شود، اما این کار بسیار دشواری است و تا زمانی که مردم از نظر نفسانی تغییری نکنند نمی‌توان تغییری به وجود آورد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست