این بار مخالفخوانی دموکراتها؟واکنشهای متفاوت حزب رقیب به مذاکرات ایران و آمریکا از کجا میآیند
هر دو دیپلمات در تلاشاند از ویژگیهای خاص شخصیتی ترامپ استفاده کنند. مشخص است عراقچی چرا میخواهد در این بازی ترامپ را به توافق تحریک کند، اما جالب است که سالیوان چرا در جهت دیگری عمل میکند

گفتوگوهای ایران و آمریکا برخلاف خیلی پیشبینیها شروع شدهاند، برخلاف خیلی پیشبینیها، پیش رفتهاند و البته برخلاف دسته دیگری از پیشبینیها، فعلاً در میانه مسیر ماندهاند. تا همین جای کار در متنش، نکاتی هست که برای تماشاچیان روند، تعجب، ابهام یا حتی سردرگمی بیافریند، اما در حاشیه ماجرا هم نکات عجیب کم نیستند و یکی از آنها مربوط به صحنه سیاست داخلی است.
اتفاق عجیبی در حال وقوع است؛ بعد از چندین سال قرارگرفتن دموکراتها در موضع حامی دیپلماسی با ایران و سنگرگیری جمهوریخواهان ترامپی در موضع مخالفت، حالا، درحالیکه ترامپ به سمت گزینه دیپلماسی رفته، صدای سازهای مخالف، نهفقط در میان همراهان ایرانستیز ترامپ که در میان رقبایش نیز بلند شده است؛ همانهایی که پیشتر مسئله خروج ترامپ از برجام را سوژه حمله به ترامپ و انتقاد از او قرار داده بودند.
مخالفت با مذاکرات آمریکا و ایران در میان دموکراتها، پدیده جدیدی نیست؛ اما این بار مواضع منفی نسبت به روند گفتوگوها، در میان چهرههایی دیده میشود که پیشتر یا موضعی نداشتهاند، یا حامی توافق بودهاند یا حتی دستاندرکار آن. در هفتههای اخیر، در میان مقامات سابق دموکرات، سناتورهای دموکرات و نیز مجری پیشین توافق با ایران، مواضع و اقداماتی دیده شده است که شباهت چندانی به مواضع آنها در زمان گفتوگوهای دولت دموکرات ندارد. در نوشته پیش رو، مروری خواهیم داشت بر برخی از این اقدامات و سپس احتمالات مختلف را درباره علل این روند بررسی میکنیم.
نشست و برخاست با تروریستها
حضور نمایندگانی از کشورهای طرف تقابل با جمهوری اسلامی ایران در نشستهای مربوط به [تروریستها] یا همان امایکی، کم دیده نشده است؛ بهخصوص عربستان و ایالات متحده پیشتر سخنرانانی در تجمعات این گروه داشتهاند. در میان دموکراتها نیز نزدیک به این جریان پدیده نادیدهای نیست؛ در واقع، یکی از چهرههای جدی مخالف برجام در ایالات متحده، سناتور سابق دموکرات، رابرت منندز بود که رابطه نزدیکی با امایکی داشت و در نهایت، پولهایی که در این رابطه دستبهدست شده بود، هم برایش پرونده قضایی شد و هم ناچارش کرد از سنا خداحافظی کند.
پیشتر، زمانی که دولت دموکرات به دنبال تعامل دیپلماتیک با ایران بود، اغلب چهرههایی مثل جان بولتون و رودی جولیانی از میان جمهوریخواهان در جلسات امایکی حاضر میشدند. حالا در شرایطی که دولت جمهوریخواه در حال گفتوگو با ایران است، سناتور کوری بوکر از نیوجرسی و سناتور جین شاهین از نیوهمپشایر به همراه ژنرال بازنشسته جیمز جونز که او هم دموکرات است، همین ماه گذشته در نشست «شورای ملی مقاومت ایران» بازوی سیاسی امایکی حاضر شدند، سخنرانی کردند و آرزوهای خوش، تحویل اعضای [منافقین(مجاهدین)]دادند.
پیامهایی که مبنی بر حمایت از آنان و رئیسجمهور خودخواندهاش در تحویلگرفتن ایران در این نشست از این دموکراتها ارسال شد، طبعاً چندان با مذاکرات، تنشزدایی و توافق همخوان نیست. بوکر و شاهین البته چند ماه پیش هم در جلسه کنگره با حضور رئیس امایکی بودند و در قطعنامه حمایتی از آنها هم نقش داشتند. این دیدار بهخودیخود چندان پدیده شگرفی نیست؛ بهخصوص وقتی به لطف رسوایی سناتور منندز خبر داشته باشیم که در چنین رفتوآمدهایی، توافقات مالی هم امکان حضور دارند؛ اما وقتی چند رفتار دیگر از سوی دموکراتها را کنار این برنامه بگذاریم، تصویر شکل دیگری به خود میگیرد.
از منتقد ترک برجام، به منتقد مذاکره
آرون دیوید میلر، دیپلمات سابق، دموکرات و از منتقدان جدی خروج ترامپ از برجام بود. او که در دولتهای دموکرات و جمهوریخواه کار کرده، چندین بار با ادبیات مختلف تأکید کرده است که از نگاه او، تصمیم ترامپ برای برهمزدن برجام، اشتباه بوده است و توافق هستهای پیشین، بهرغم نقایصش، عمل میکرده. او همچنین پیشتر، زمانی که دولت بایدن پای میز گفتوگوهای خیلی غیرمستقیم با ایران بود، در نوشتهای برای فارن پالیسی تأکید کرد، توافق راهبردی با ایران ممکن نیست و تنها میتوان به توافقات تاکتیکی دست یافت.
دولت فعلی ترامپ الان هم در حال بازگشت به دیپلماسی، با هدفی شبیه به برجام است و هم، لااقل فعلاً، تمام مشکلات ایران و آمریکا را که از زیر زمین شروع و بالای آسمان تمام میشود، روی میز نگذاشته و به مسئله هستهای پرداخته است؛ موضع متفاوتی دارد. او در مقالهای، باز برای فارن پالیسی مینویسد «ترامپ به زودی خواهد فهمید که ایران مشکلی است، بدون راهحل» و در متن تأکید میکند، ایران مسئلهای راهبردی برای ایالات متحده است که راهحل راهبردی ندارد.
او تأکید میکند: «تنها راه تضمین این که ایران هرگز سلاح هستهای نخواهد داشت، تغییری در رژیم است، چنان بنیادین که دیگر نیاز یا میلی به تسلیحاتیکردن نداشته باشد. علیرغم وضعیت تضعیفشده ایران، بهسختی میتوان به این زودیها چنین تحولی را تصور کرد. در واقع، تضمینی هم نیست که پایان حکومت روحانیون راه را برای نخبگانی ستیزهجو و نظامی باز نکند که از این هم بیشتر مایل به سلاح هستهای باشند.» او ضمن ارائه این تصویر اما باز هم چشمانداز توافق را مثبت ارزیابی نمیکند و به فهرستکردن چالشها میپردازد.
تذکر تکرار
یکی از مشکلات عجیب ترامپ، مسئله مقایسه توافق احتمالیاش با برجام است. در ذات خود، این نباید مسئله باشد، اما یکی از علل نیاز به مذاکرات در این مقطع، بر هم خوردن توافق برجام از سوی ترامپ است، به این بهانه که از نگاه او، برجام فاجعه، افتضاح و چیزهای دیگر بوده است. اگر بعد از همه تنشهای پس از برهمخوردن توافق پیشین که با یک نگاه، میتوان بخشی از بحرانهای فعلی خاورمیانه را حاصل از آن دانست، حالا ترامپ به همان نقطه برگردد، عجیب نخواهد بود که معرض انتقاد قرار گیرد.
در این میان اما بازیگران و ناظران صحنه سیاست آمریکا میدانند که مسئله مقایسه با اسلاف دموکرات، برای او مسئلهای شخصی و در اولویت است، چنان که بخشی از علت خروج او از توافق پیشین هم، ارتباط آن توافق با دولت اوباما بوده است؛ از این رو، کسی مثل جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت جو بایدن، میداند که این وضعیت مطلوب ترامپ نخواهد بود. از این رو میداند چه اثر احتمالی خواهد داشت، وقتی میگوید: «فکر میکنم امکانش هست که آنها به توافقی برسند. فکر میکنم این توافق، در عناصرش، چندان متفاوت به نظر نخواهد آمد با توافقی که رئیسجمهور اوباما و وزیر خارجه کری در دولت اوباما به دست آوردند و ترامپ پارهاش کرد.» سالیوان تنها کسی نبود که با چنین لحنی این مقایسه را یادآورد شد اما احتمالاً مهمترین این فهرست باشد.
نزدیکیهای او با اسرائیل و رویکرد حمایتی او از این دولت نیز احتمالاً در چنین موضعی بیتأثیر نیست. لااقل از نگاه سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، این موضعگیری پتانسیل اثرگذاری روی ترامپ را آن قدر دارد که نیاز به واکنش داشته باشد، تا جایی که سعی کند بدل این فن را به سالیوان و دیگران در توئیتر بزند: «متحدان نتانیاهو در تیم شکستخورده بایدن که در رسیدن به توافق به ایران شکست خورد، به غلط دارند مذاکرات غیرمستقیم ما با دولت ترامپ را برجامی دیگر جا میاندازند.»
او در همین توئیت اشاره کرد که نتانیاهو میخواهد به «رئیسجمهور ترامپ»، «دیکته کند که در دیپلماسی با ایران چه میتواند بکند و چه نمیتواند بکند.» هر دو دیپلمات در تلاشاند از ویژگیهای خاص شخصیتی ترامپ استفاده کنند. مشخص است عراقچی چرا میخواهد در این بازی ترامپ را به توافق تحریک کند، اما جالب است که سالیوان چرا در جهت دیگری عمل میکند.
متولی توافق پیشین، مخالف توافق مشابه
شاید از همه جالب توجهتر، موضعگیری جان کری درباره مذاکرات فعلی ترامپ بود که در وال استریت ژورنال منتشر شد. کری، وزیر خارجه دولت باراک اوباما و مذاکرهکننده اصلی آمریکا در مذاکرات منتهی به برجام بود. او در همان توافقی دست داشت که منحصر به مسئله هستهای بود؛ هرچند به عقیده بسیاری، بنا بود صرفاً یک پله اول باشد. حالا اما او با توماس کپلن، مقاله مشترکی برای وال استریت ژورنال نوشته است.
کپلن که به حرفه تجارت مشهور است، از اعضای اندیشکده شورای روابط خارجی است و از حامیان مالی مؤسسه «متحد علیه ایران هستهای»، یعنی همان مؤسسهای که بخش عمده فعالیتش، حمله به مذاکرات کری و توافق حاصل از آن بود. این دو در این مقاله مینویسند: «برخی میگویند الان زمان تمرکز محدودی روی توافق هستهای جدیدی است، اما ما بر این باوریم که گزینههای گستردهتری قابل تحصیل هستند. توافق جدید میتواند بسیار فراتر از چیزی برود که مذاکرات پیشین اجازه میداد.» او این بار معتقد است مسائل دیگر از جمله مسئله موشکی نیز باید روی میز گفتوگو با ایران قرار بگیرد.
حزبیبازی یا آیندهنگری؟
این اتفاقات همه یک سوال مهم به دنبال خود دارند: چرا؟ چرا در میان حزبی که پیشتر، خود را متولی برقراری توافق با ایران میخواند و بابت خروج از برجام، ترامپ را سرزنش میکرد، حالا صدای ساز مخالف با مذاکرات ترامپ بلند شده است؟ صدایی که موضوعش حتی ناتوانی ترامپ برای برقراری توافق نیست. دموکراتهایی که مخالفخوانی میکنند، نمیگویند ترامپ نخواهد توانست با ایران توافق کند؛ نمیگویند ترامپ به توافق پایبند نخواهد بود؛ قطعاً، برخلاف همتایان جمهوریخواهشان، ده سال پیش، نمیگویند توافقی را که ترامپ حاصل کند، پاره میکنند یا از این قبیل؛ بلکه مخالف روندی که از نگاهشان رو به توافق به نظر میآید عمل میکنند. حتی کسی که خود متولی آخرین نمونه موفق دیپلماسی بین ایران و آمریکا بوده، موضعی منتقدانه دارد و مسیر متفاوتی را توصیه میکند که به اعتقاد بسیاری، به مقصد نخواهد رسید؛ مسیری که شبیه پیشنهاد مخالفان برجام است؛ همان مسیری که او نپذیرفت پی بگیرد. چرا؟
مثل خیلی قسمتهای دیگر گفتوگوهای امسال ایران و آمریکا، اینجا هم باید از روی نشانهها و سوابق، گمانهزنی کنیم و در این گمانهزنی، چهار هدف بالقوه را میتوان حدس زد:
۱. تأکید بر ناتوانی ترامپ در تحصیل حاصلی متفاوت: اولین احتمال را بیشتر در نگاه امسال کری و سالیوان میشود رصد کرد. از زمانی که بوی توافق در این دور از گفتوگوها آمده، بسیاری به یک نکته توجه و اشاره کردهاند: بر اساس شواهد، توافقی که ترامپ در حال دستیابی به آن است، با کموبیش، همانی است که اوباما حاصل کرده بود و اثری از رفع سوژههای انتقادات پیشین جمهوریخواهان دیده نمیشود. چنین تأکیدی اولاً به مثابه روسفیدی دموکراتهای دستاندرکار توافق خواهد بود، با این توضیح که در نهایت، خودتان هم وقتی کار را دست گرفتید، بعد از همه فراز و فرودها و تازه در وضعیتی که دست بالاتری هم داشتید، چیز بهتری حاصل نکردید؛ ثانیاً، کارکرد چنین تأکیدی، مانعتراشی سر راه واریزشدن سود سیاسی توافق به حساب ترامپ و یاران است.
ترامپ و تیمش احتمالاً مایل خواهند بود، حل مسئله با ایران را به عنوان یکی از دستاوردهای دولت خود معرفی کنند؛ اما با این تشابه، دموکراتها این قرائت را رد خواهند کرد: موضوع این نیست که شما نتیجهای حاصل کردید که ما نتوانستیم، بلکه موضوع این است که شما محصول ما را کنار زدید، ۷ سال بحران را تمدید کردید، فرصتها را از بین بردید و بازی را به هم زدید تا در نهایت، باز به همان نقطه اول ما برگردید و این نه دستاورد که امتیازی منفی در کارنامه شماست.
۲. بیمیلی به موفقیت تکروی ترامپ: یکی از اختلافات جدی دموکراتها و جمهوریخواهان، بهخصوص جمهوریخواهان ترامپی، در رویکرد کلی آنها نسبت به سیاست خارجی دیده میشود. دموکراتها معمولاً ترجیح دادهاند، بازیهای صحنه بینالمللی را با مشارکت متحدان، مثلاً اروپاییها و نیز با جلب نظر دیگر بازیگران احتمالی پیش ببرند. رویکرد سیاست خارجی ترامپ اما بیشتر به سمت تصمیمگیری یکجانبه و نادیدهگرفتن دیگران بودهاست. این رویکرد، چنان که در فاصله ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۴ دیدیم، برای دموکراتها نامطلوب است و به چشمانداز بلندمدت مطلوب آنها در عرصه سیاست خارجی آسیب میزند.
در این لحظه، ترامپ پنج پروژه اصلی در صحنه سیاست خارجی دارد: تقابل با چین، ترک مخاصمه اوکراین و روسیه، پروژه اسرائیل در غزه، جنگ تعرفهها با همه جای کره زمین و پرونده ایران. فعلاً به نظر میرسد، بیشترین پیشرفت در این زمینه برای ترامپ در پرونده ایران حاصل شده و نزدیکترین گزینه به موفقیت نیز در این پرونده است؛ درحالیکه تا اینجای کار، در پروندههای دیگر چندان چشمانداز مثبتی دیده نمیشود. شکست در این پرونده میتواند مؤید و مکمل ناکامیهای احتمالی دیگر باشد و بلکه شاید، موفقیت در آن بتواند به روند پیگیری دیگر پروندهها نیز کمکی کند. از این رو شاید در این مقطع، موفقیت ترامپ در پرونده ایران برای آنها بیشتر نامطلوب باشد.
۳. سنگاندازی بر سر راه مذاکرات: اگر تصور کنیم تلاشها، واقعاً به امید ممانعت از نتیجه انجام میشوند، آن وقت سناریو بدبینانهتر میشود: دموکراتهای اینچنینی، نمیخواهند ترامپ پرونده ایران را ببندد و از روی میز بردارد؛ بلکه ترجیح میدهند رئیسجمهور رقیب در این پروژه شکست بخورد، هم چون به هر حال رقیب است و هم چون وضعیتی که حالا نیاز به حل دارد، از نگاه آنها، حاصل خرابکاری خود ترامپ است و حالا به آنها گران میآید که رفع بحران خودآفریده امتیازی به سبد ترامپ اضافه کند.
۴. مخالفت واقعی با ایران: احتمال دیگر این است که برخی از دموکراتها، واقعاً خواستار تنشزدایی با ایران، لااقل در این مقطع نیستند. این گروه احتمالاً با این نگاه همراهند که ایران در موضع ضعف قرار گرفته و آسیبپذیر است، اما به همان مناسبت، نسخه متفاوتی با ۲۰۱۵ میپیچند. آنها در آن زمان فکر میکردند توافق با ایران از تقابل با ایران مفیدتر و کمهزینهتر است اما شاید الان فکر میکنند فرصت برای ضربهزدن به ایران با هزینه کمتر مهیاست و بلکه تصور میکنند، تنشزدایی حاصل از توافق با ایران، فرصتی برای بازیابی به این کشور میدهد که در نهایت، دوباره آن را در مسیر نقشآفرینی علیه منافع آمریکا در منطقه قرار خواهد داد و فرصت فعلی نیز از دست خواهد رفت. به عبارت دیگر، آنها از اساس مخالف ایران و دولت آن بوده و هستند و معتقد به اینکه رویکرد ایران، به طور کلی مخل منافع ایالات متحده است؛ اما تا پیش از این، صرفاً به دلیل اجبار موقعیت، مصداق متفاوتی برای تقابل با ایران میاندیشیدهاند.
۵. آمادگی برای ۲۰۲۸: این سناریو در ادامه هر چهار گزینه پیشین کارآیی دارد و حتی برای کسی که واقعاً با توافق موافق است نیز. دموکراتها در انتخاباتی که با ترامپ رقابت کردهاند، هدف حملات او بابت توافق با ایران قرار داشتهاند، با انتقادات تندی که گاهی از محتوای توافق و حتی ذات توافق فراتر میرفت، ایران را به عنوان یک دشمن تمامعیار تصویر میکرد و رقیب را متهم به اینکه به این دشمن بالفطره، کمک رسانده است. ایران برای بخش قابلتوجهی از رأیدهندگان، خصوصا آنهایی که در مرکز سبد رأی ترامپ نیستند اما به او رأی دادهاند، موجودیت محبوبی نیست؛ همانطور که روسیه، چین، ونزوئلا و برخی کشورهای دیگر نیستند.
در حالت عادی اگر ترامپ با همان ایران و به همان شکل دموکراتها به توافق برسد، انتقادات محدود خواهند بود، اما موضعگیری علیه ایران و علیه توافق با ایران، زمانی که هنوز توافق تازه ترامپ رونمایی نشده، این فرصت را به دموکراتها میدهد که در هنگام نیاز، بازی را برعکس کنند و این بار ترامپ و جمهوریخواهان را مجبور کنند، در موضع حامیان رابطه با ایران قرار بگیرند و برگ مخالفت با ایران را تقدیم رقیب کنند.
باز هم انتظار
اما در عین حال، ممکن است در نهایت هیچکدام از این سناریوها تحقق نیابند یا برجسته نشوند. اولاً هنوز به هیچ وجه سرنوشت گفتوگوها قطعی نیست. همچنان عوامل متعددی هستند که میتوانند حتی در دقیقه ۹۰ بازی را به هم بزنند. گرچه نشانههای مثبت قابلتوجهی دیده شده اما، بهخصوص این اواخر، سیگنالهایی نسبتاً منفی نیز ارسال شدهاند. ممکن است در صورت پیشرفت واقعی و کسب نتیجه در گفتوگوها، بهخصوص اگر به نظر برسد وضعیت نهایی تضاد آشکاری با منافع ایالات متحده ندارد، همه این بحثها کنار گذاشته شود.
اگر توافق حاصل نشود، دموکراتها این بار دوباره در موضع دفاع از دیپلماسی با ایران قرار خواهند گرفت و این بار با مهمات بیشتر حمله خواهند کرد؛ اگر کار به جنگ برسد، دموکراتها باز از جایگاه آنهایی که پیشتر در مسیر دیپلماسی به نتیجههایی رسیدهاند، با تمام توان به ترامپ حمله خواهند کرد؛ اگر جنگ به شکلی پیش برود که در مقطع رقابت، کار واقعاً در همه عرصهها به سود منافع آمریکا و متحد اصلیاش، اسرائیل پیش رفته باشد، احتمالاً آنها در موضعگیری محتاطتر خواهند بود و اگر در لحظه تقابل حزبی، وضعیت جنگ به گونهای باشد که در افکار عمومی، موضع منفی گسترده و جدی علیه ایران شکل گرفته باشد، احتمالاً بیشتر دموکراتها با کمال میل در کنار ترامپ قرار گیرند و گذشتهها را گذشته بدانند.
ثانیاً، تا اولین انتخابات سراسری بیش از یک سال و تا اولین انتخابات ریاستجمهوری بیش از سه سال زمان باقی است. اگر به هر طریق، پرونده ایران در آن مقطع، تمامشده باشد، خواه با توافقی که حاصل شده و اتفاق دیگری هم شاهد نبودهاست و خواه با جنگی که به نتیجه رسیده و تمام شده، احتمالاً موضوع ایران اساساً در میان موضوعات جدی بحث نباشد. نقشآفرینی اسرائیل چه در روند گفتوگوهای ایران و آمریکا، چه در هر کدام از سناریوهای پس از آن در آمریکا، بسیار تعیینکننده است، چراکه به هر حال، هم موضوع اسرائیل در میان بسیاری از دموکراتها هوادار دارد و هم لابی اسرائیل روی بسیاری از آنها نفوذ.
همه اینها یعنی برای رسیدن به پاسخهای قطعی در این زمینه نیز چاره کار همانی است که در بقیه موضوعات مربوط به این گفتوگوهاست: باید منتظر بود و دید چه میشود.