عقلانیت «نادری» در برابر فتنه صهیونی
وقتی شاه اسماعیل صفوی پس از ویرانی ایران و تکه پاره شدن آن طی حمله مغولان بار دیگر موفق شد وحدت و هویت ایرانی را بازسازی کند، باتوجه به سیطره سلاطین عثمانی بر محدوده خلافت عباسی در غرب ایران و ادعای جانشینی پیامبر توسط آنان، مذهب شیعه را یکی از ستونهای تشکیل دولت ایرانی و استقلال خود قرار داد.

وقتی شاه اسماعیل صفوی پس از ویرانی ایران و تکه پاره شدن آن طی حمله مغولان بار دیگر موفق شد وحدت و هویت ایرانی را بازسازی کند، باتوجه به سیطره سلاطین عثمانی بر محدوده خلافت عباسی در غرب ایران و ادعای جانشینی پیامبر توسط آنان، مذهب شیعه را یکی از ستونهای تشکیل دولت ایرانی و استقلال خود قرار داد. به یاد داشته باشیم که خلافت عباسی توسط هلاکوخان مغول برچیده شد اما در دوران عباسیان حتی حاکمان قدرتمندی مانند غزنویان و سلجوقیان، منشور حکومت از خلیفه عباسی میستاندند و خطبه بهنام او میخواندند و در این خصوص حتی شاهان شیعه مانند بوییان و زیاریان نیز چنین میکردند.
عثمانیان با ادعای جانشینی عباسیان و البته قدرت نظامی و قلمرو وسیع حکومتی شامل آسیای صغیر، بینالنهرین، شامات، حجاز و مصر طبعاً بر همه قلمرو اسلامی شامل ایران در همسایگی خود نیز خواهان سلطه و حاکمیت بودند. جنگهای بیشمار بین صفویان و عثمانیان شاهد این مدعاست و چون هر جنگی نیازمند توجیه ایدئولوژیک است، از هر دو سو دمیدن بر آتش اختلافات فرقهای، تکفیر، تفسیق و لعن و توهین به دیگری تا حد مهدورالدم شمردن او سکه رایج شد. کشتارهای بیشمار فرقهای از هر دو طرف در این دوره داغ ننگی بر چهره تاریخ اسلامی است.
اما ظاهراً هر دو سوی ماجرا کمکم فهمیدند که خطر بزرگتر از جانب استعمار غرب است، بنابراین پس از ظهور نادر و بیرون راندن اشرف افغان که طمع سیطره کامل خلافت عثمانی را زنده کرده بود، با بازگرداندن یکپارچگی ایران در پی شکستهای نظامی عثمانیان از نادر، با هوشمندی او در پیمان صلح فیمابین مسئله اختلاف شیعه و سنی به تفاوتهای طبیعی اختلافنظر بین فقها در فروع دین تقلیل یافت و با طرح مذاهب چهارگانه اهل سنت بهعنوان نظریه چهار امام موسس فقه سنی و قراردادن امام جعفر صادق علیهالسلام بهعنوان موسس فقه شیعی و مذهب جعفری و رسمیتیافتن این پنج شاخه زمینه وحدت و همکاری مسلمانان جهان و رفع تنشهای فرقهای فراهم شد.
اما این تدبیر در دورههای بعد هم نتوانست چشم طمع استعمارگران را کور کند و مشی «تفرقه بینداز و حکومت کن» آنان همچنان ادامه یافت. امروز توسعهطلبی جنایتکارانه صهیونیسم نیز به این شکاف در ملل اسلامی چشم امید دارد، اما در سالهای اخیر بهویژه پس از شروع جنگ غزه شرایطی پیش آمده است که موجب ناامیدی هرچه بیشتر صهیونیستها شده است.
فلسطینیان ساکن غزه و حماس عمدتاً مسلمانان سنیمذهب هستند ولی امروز تنها شیعیان هستند که برای حمایت از آنان خون داده و میدهند. شیعیان لبنانی، یمنی، عراقی، سوری و ایرانی تنها مسلمانانی هستند که فریاد کمکخواهی مظلومان غزه را با نثار جان و مال و با حضور عملی در صحنه نبرد لبیک گفتند. متاسفانه جز همدردی در کلام و گاهی اقدامات سیاسی از سوی سایر دولتهای اسلامی گامی برداشته نمیشود. اما همه آنها از جانب مسلمانان جهان و وجدان خود برای خروج از این ذلت تحت فشارند. عریانشدن چهره بیرحم، غیرانسانی، ویرانگر و جنایتکار اسرائیل، بستری را فراهم کرده است که وحدت اسلامی حول شعار توحید، رسالت محمد و یگانگی کتاب و قبله بیش از هر زمان دیگر میسر شود.
هیچکس در قدرت سازمانهای جاسوسی و نفوذ اسرائیل تردید ندارد و همه میدانند اسرائیل هیچ خطری را بالاتر از وحدت یک میلیارد مسلمان در برابر خود نمیداند. با این مقدمات کدام عقل سلیمی میتواند در وقایعی چون توهین به صحابه در صداوسیما یا منابر یا تلویزیونهای لندنی، دستی غیر از نفوذ صهیونیستی را ببیند و کدام مسلمانی است که ایمان داشته باشد، اما بهبهانه اختلافات فرقهای از اعتصام به حبلالله دوری کند! اکنون نیازمند آنیم که مراجع و مفتیان همه کشورها در کنار رؤسای دولتهای خود همان عقلانیت نادری را زنده کنند و پیمان برادری همه مسلمانان جهان را اعلام و استحکام بخشند. شاید شهدای غزه و آمیختگی خون سنی و شیعه در دفاع از مظلوم، وحدت اسلامی و پایان جدالهای فرقهای را هم ثمر دهد.