| کد مطلب: ۳۰۴۶۸

سربازان به سراب نیلوفر نرسیدند / گفت‏‌وگو با خانواده‌‏های کشته‏‌شدگان و مصدومان حادثه سقوط اتوبوس سربازان خوزستانی

در یک سال گذشته، یعنی از بهمن‌ماه سال گذشته تا دی‌ماه امسال، ۴۰ سرباز وظیفه در استان‌های مختلف کشور به‌دلیل خودکشی، قتل به دست هم‌خدمتی، واژگونی خودرو، حمله تروریستی، تیراندازی سهوی، درگیری با اشرار مسلح و صاعقه جان خود را از دست داده‌اند.

سربازان به سراب نیلوفر نرسیدند / گفت‏‌وگو با خانواده‌‏های کشته‏‌شدگان و مصدومان حادثه سقوط اتوبوس سربازان خوزستانی

اولین شاهد دیده بود که ظهر یکم دی‌ماه، اتوبوس سربازهای خوزستانی چطور در آن هوای بارانی، از جاده خیس  اندیمشک به پلدختر لغزید توی دره و غلتی زد و نزدیک رودخانه متوقف شد. اتوبوس حوالی روستای پاعلم رسیده و تازه دور گرفته بود. در آن جاده خیس از باران که آفتاب ظهر پنهان شده بود، راننده با ترمزهای پیاپی سعی می‌کرد ماشین را کنترل کند. چند دقیقه بعد، اتوبوس با 31 سرنشین داخل دره سقوط کرد. این را اکبر ملکی، کارگر تره‌بار اهواز با چشم‌های خودش دیده بود: «از جلوی چشم‌هایم کنار نمی‌روند.»

اکبر ملکی آن‌روز حوالی ظهر، نزدیک محل حادثه بود و وقتی سقوط اتوبوس را دید، خودش را به پایین دره سنگلاخی ‌رساند تا جان سربازها را نجات دهد. تا آمبولانس و ماشین هلال‌احمر برسد، با پرده‌ اتوبوس زخم چند سرباز را بست و از کشاورزی که همان نزدیک زندگی می‌کند، لودری به امانت گرفت تا مسیری را صاف کند، تا سربازها  راحت‌تر به سمت جاده منتقل شوند. زمین از باران خیس شده، کار را برای بالا بردن سربازهای مجروح از شیب جاده سخت می‌کرد.

اولین آمبولانس حدود 15 دقیقه بعد رسید و دو سرباز را با خودش برد. «اگر اندازه دو بیل پشت گاردریل خاک می‌ریختند، اتوبوس هم از دره پایین نمی‌رفت.» این را اکبر می‌گوید که با آنجا آشناست، خودش اهل لرستان است و کوهستان‌های سرسخت و بلند و جاده‌های ناامنش را خوب می‌شناسد. «جاده قدیم اندیمشک به پلدختر ناامن است. مسیر پلدختر تا اندیمشک که فاصله‌ زیادی ندارد. وقت نگذاشتند که این جاده را درست کنند. جاده 50 سال پیش ساخته شده، باید درستش کنند که مردم نمیرند، قتل عام نشوند.» 

جاده گاردریل داشت ولی جواب حجم بزرگ آن اتوبوس اسکانیا را نمی‌داد. بعدتر سازمان نظام وظیفه اطلاعیه‌ای صادر کرد و گفت که این اتوبوس نقص فنی نداشته، وی.آی.پی بوده و دلیل حادثه بی‌احتیاطی راننده بوده است. جاده اندیمشک به پلدختر جایگزین دیگری هم دارد و هم خانواد‌ه‌ها و هم سربازهای بازمانده می‌گویند، راننده می‌توانست از جاده دیگری برود که امنیت دارد، اما نرفت. آن صحنه‌ها از جلوی چشم‌های اکبر کنار نمی‌رود. بالگردی نبود که سربازها را منتقل کند، اورژانس هم امکانات زیادی نداشت: «دست‌شان را برای کمک به سمت من دراز می‌کردند، تا از دره بروم پایین دوبار زمین خوردم.»

علیرضا صدای کمک خواستن هم‌خدمتی‌هایش را افتاده بر خاک دره شنیده بود. بین سربازان مصدوم اتوبوس اهواز به کرمانشاه، علیرضا عبدالخانی 23 هم ساله بود؛ پسری اهل شهر الوان شهرستان کرخه که او هم با یکی دیگر از اعضای خانواده‌اش، حسن عبدالخانی، سوار آن اتوبوس شده بود و ساعت 9:15 دقیقه صبح از حوزه نظام وظیفه اهواز به سمت پادگان مرزی شهید رجایی کرمانشاه حرکت کردند؛ جایی نزدیک سراب نیلوفر. اتوبوس که از مسیر منحرف شد، علیرضا روی شیب دره می‌افتد اما هوشیار می‌ماند و به یاد می‌آورد که نزدیک 40 دقیقه طول کشید که آمبولانس‌ها برسند و بعد به بیمارستانی در اندیمشک منتقل شود.

علیرضا حالا با صدا و تنی زخمی می‌گوید، اشتباه‌ترین کار این است که سربازها را به استانی دیگر برای خدمت می‌فرستند: «چه فرقی می‌کند اگر  محل خدمت سربازها نزدیک خانه خوشان باشد؟ هرسال این اتفاق می‌افتد. جان سربازها برایشان مهم نیست. راننده‌ها از جاده قدیم و با سرعت زیاد می‌روند. از مسیری که عوارضی دارد، نمی‌روند. چون سربازها هیچ اعتراضی ندارند. نیروی کادری هم با ما بود، ولی از وضعیت‌شان خبری ندارم.» سربازهای بازمانده‌ از این حادثه قرار است بعد از گذراندن یک دوره درمان به خدمت برگردند، اما این‌بار کد محل خدمت آنها از کرمانشاه به اهواز تغییر می‌کند و دوره سربازی‌شان را در استان خودشان می‌گذرانند.

اولین خبرهای منتشرشده از این حادثه حوالی عصر شنبه یکم دی‌ماه شنیده شد و از فوت 7 سرباز خبر می‌دادند اما بعد این آمار به 9 نفر رسید. پلیس راه استان، علت این حادثه را رعایت نکردن سرعت مطمئنه و نداشتن توانایی در کنترل وسیله نقلیه توسط راننده اعلام کرده است و از میان مقامات رسمی هم تا امروز محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، درگذشت سربازان وظیفه را تسلیت گفته است. 9 سرباز خوزستانی حالا نام‌شان به دیگر سربازانی که حین خدمت به‌دلایل مختلف کشته می‌شوند، اضافه شده است؛ بررسی‌های «هم‌میهن» نشان می‌دهد که در یک سال گذشته، یعنی از بهمن‌ماه سال گذشته تا دی‌ماه امسال، 40 سرباز وظیفه در استان‌های مختلف کشور به‌دلیل خودکشی، قتل به دست هم‌خدمتی، واژگونی خودرو، حمله تروریستی، تیراندازی سهوی، درگیری با اشرار مسلح و صاعقه جان خود را از دست داده‌اند. 

12-13

3 نفر را در یک روز خاک کردیم 

جوان که می‌میرد، بختیاری‌ها چمدان عروسی می‌بندند، دست‌ها را حنا می‌گذارند و صدای توشمال‌ در کوچه‌ها بلند می‌شود؛ به یاد جوانی که زندگی نکرد، به یاد سربازانی که صبح یکم دی‌ماه از اهواز به پادگان شهید رجایی کرمانشاه شدند و 9 نفر از آنها با تن‌هایی بی‌جان به خانه برگشتند، به خوزستان.  در آن اتوبوس که 9 صبح شنبه از اهواز راهی کرمانشاه شده بود، هم‌طایفه‌ای و همشهری زیاد بود که با هم اعزام شده بودند. دو نفرشان محمدامین آزاد و یاسین کریمی بودند؛ هردو اهل اندیکای خوزستان. خبر جان‌باختن محمد امین که به پدربزرگش می‌رسد، او هم طاقت نمی‌آورد. سه‌شنبه هفته گذشته، هرسه نفر با هم به خاک سپرده می‌شوند و یک طایفه عزادار می‌شود. 

آذرماه امسال محمدامین 21 ساله شد و پدرش می‌گوید در همین یک هفته کسی از مسئولان استان از آنها خبری نگرفته است: «9 جوان که رفتند، انگار همه ما مردیم ولی کسی از مسئولان استان خوزستان خبری از ما نگرفت و نپرسید چه اتفاقی برایشان افتاده است. از مسئولان اندیکا کمک‌مان کردند و تسلیت گفتند. آنها همه جوان بودند. می‌دانید چقدر آرزو داشتیم برای این بچه‌ها؟ یک نفر جوابگوی ما نبود که چه کسی همراه این بچه‌ها رفته است؟ چرا هشت اتوبوس از یک مسیر دیگر رفته‌اند، اما این اتوبوس از این مسیر قدیمی رفته است. چرا نیروی کادری با آنها نبوده که از راننده بپرسد چرا این مسیر را می‌رود؟ چرا کسی جوابگوی ما نیست.»

داریوش آزاد، پدر محمدامین، ساعت یک ظهر شنبه خبر را شنید و همان روز به سمت اندیمشک به راه افتاد، مطمئن بود پسرش با همین اتوبوس راهی کرمانشاه شده است. پیگیری‌هایش برای رسیدن به یک خبر از وضعیت پسرش نه در اندیمشک به جواب رسیده بود و نه در دزفول. در پلدختر هم یکی از مقامات هم‌روستایی‌هایشان به کمک آمد: «یک نفر نپرسید پسر شما داخل این اتوبوس بود یا نه؟ حتی یک شبکه در تلویزیون، چیزی از این اتفاق نگفت. فقط یک عکس از خودشان زدند.»

خانواده محمدامین و یاسین تصمیم گرفتند فرزندشان را در زادگاه پدری‌شان، روستای اسلام‌آباد اندیکا، به خاک بسپارند.  «نماینده شهر ما حاضر نشد یک تسلیت بگوید. بچه‌های ما برای خدمت به وطن رفتند و کشته شدند. هنوز مدارک و کیف پسرم هم به دستم نرسیده است. من یک پسر دیگر بیشتر ندارم، مگر اینکه مرده باشم که اجازه دهم برای خدمت برود. ما چیزی نخواستیم از آنها، فقط یک پیام تسلیت از آنها ما را خوشحال می‌کرد و دلخوشی بود که حداقل در فکرشان بوده که 9 جوان کشته شده‌اند.»

خانواده آزاد و کریمی اواخر هفته گذشته برای مراسم هفتمین روز درگذشت فرزندان‌شان آماده می‌شدند، تا همان روز کسی از مسئولان استان خوزستان به خانواده‌ها تسلیت نگفته بود و خبری از عزای عمومی در استان و کشور نبود. صفحه‌های اینستاگرامی خبری خوزستان و دوستان سربازان فوت‌شده و مصدوم، همان روزهای اول هشتگ می‌زدند: «خوزستان تسلیت». از روز یکشنبه کم‌کم آخرین تصاویر از سربازان منتشر شد؛ از آخرین لحظه‌ها، آخرین‌ خنده‌ها و آخرین خداحافظی‌ها. پدر محمدامین، همانطور که در جمع آشنایان‌شان نشسته، از پشت تلفن می‌گوید، تنها گله این است که یک سایت خبری هم ننوشت  9 جوان در مسیری که برای خدمت رفته بودند، کشته شدند.

نه استاندار خوزستان تسلیت گفت، نه نماینده شهرمان. «فقط یک پلاکارد آوردند و پایین آن نوشتند مرحومان. حالا 9 جوان کشته شدند، ببینید چند نفر عزادار شدند. ما یک پیام تسلیت از وزیر راه، خانم صادق ندیدیم. درست است این جوانان کشته شوند و دست‌وپا شکسته در بیمارستان‌ها بیفتند، ولی حتی یک نفر هم تسلیتی نگوید؟ همه اهل خوزستان بودند، همه برادر بودند که با هم رفتند. استاندار خوزستان یک روز عزای عمومی اعلام نکرد. مگر چه می‌شد؟ الان 9 تا جوان از ما کشته شده، کوچکترین تسلیتی نگفتند. گفتم در خبرها را نگاه کنید، ببینید یک نفر از آنها یک پیام تسلیت داده است یا نه؟»

داریوش آزاد که یکی از دو پسرش را از دست داده، می‌گوید خوزستان ده‌ها پادگان آموزشی دارد، چرا پسر من باید 700 کیلومتر دورتر از اهواز خدمت کند، آن هم با این جاده‌های ناایمن؟ جان پسر من که از دست رفت، ولی فکری به حال بقیه کنند. 

همراهی ندیدیم

خانواده محمدامین تعریف می‌کنند که او قرار بود بعد از خدمت، زندگی تازه‌ای را آغاز کند. «سرودهایی را که بر سرمزارشان می‌خوانیم، باید در عروسی‌شان می‌خواندیم.»؛ فرهاد پسرعمه محمدامین است و تعریف می‌کند که خانواده سربازان انتظار زیادی از مسئولان استان داشتند. ما هیچ همراهی ندیدیم. مسئولانی از شهرستان آمدند و انتظار داشتیم این گلایه‌ها را به استاندار هم برسانند.

در اخبار شنیده بودیم این امکان وجود دارد که سربازها در استان خودشان خدمت کنند، با وجود پادگان‌های آموزشی و نظامی زیادی که در خوزستان وجود دارد، می‌توانستند آنها را به خارج از استان اعزام نکنند. حداقل یک فرد نظامی با آنها همراه می‌کردند که نظارت داشته باشد. جاده استانداردتری هم وجود داشت، چرا راننده که حالا خودش هم فوت کرده، از آن مسیر نرفت؟ لازم بود استاندار خوزستانی ما که خوشحال بودیم خودش فرزند اینجاست، تسلیتی بگوید یا حتی برای همدردی با خانواده آنها یک روز عزای عمومی اعلام کند. نماینده شهرها برای همدردی نیامدند. حداقل در محل حادثه حاضر می‌شدند. این بچه‌ها برای مرزبانی رفته بودند. خوزستانی‌ها در همه مشکلات همراهی داشته‌اند، چه کار کنیم تا دیده شویم؟ انتظار داریم برای تسلیت خانواده‌شان، شهید محسوب شوند تا شاید التیام پیدا کنند.»

از بنیاد شهید خبری نشد 

یاسین کریمی هم  22 ساله بود؛ مهندس فارغ‌التحصیل از دانشگاه چمران، ساکن اندیکای اسلام‌آباد و فرزند بزرگ خانواده. خانواده‌ها می‌گویند داغی که آنها را اذیت می‌کند همین بی‌خبری است که یک نماینده از بنیاد شهید اعلام نکرد آنها شهید شدند؛ مردانی جوان که لباس سربازی به تن داشتند. مادر یاسین می‌گوید، به لباس این سربازها بی‌احترامی شده است. 

سپیده کریمی، دخترخاله یاسین است و از یک هفته‌ای می‌گوید که بر این خانواده گذشته است. از روزی که صدای توشمال‌زنی برای عزای جوانان بختیاری در کوچه‌ها درهم‌پیچیده بود، صدای گریه‌های بلند و آن «حنا حنا» خواندن برای جوانان ازدست‌رفته، آن چمدان‌های عروسی جمع‌شده به یاد جوانانی که دیگر به خانه برنگشتند. 

«فقط به ما گفتند اتوبوس سرعت زیادی داشته و سربازها هم به راننده گفته بودند که سرعت زیادی دارد. اگر یک کادری با آنها بود، راننده جرأت نمی‌کرد از جاده قدیم برود و سرعت زیادی داشته باشد. خود نظام‌وظیفه باید پیگیری شهید اعلام شدن آنها را انجام می‌داد. از سه‌راه خرمشهر اتوبوس آزاد گرفته بودند، نه از نهادهای رسمی مثل نیروهای مسلح. هیچ نیروی کادری با سربازها راهی مرزبانی کرمانشاه نشده بود، فقط سربازها بودند و راننده و کمک‌راننده. راننده برای اینکه عوارض پرداخت نکند، از جاده قدیم پلدختر به سمت کرمانشاه حرکت کرد. اگر برای همه اتوبوس‌ها الزام شده بود که اگر عوارضی نزنند و از جاده قدیم تردد کنند، تخلف است، این اتفاق نمی‌افتاد.»

حالا یاسین و محمدامین در روستای اسلام‌آباد در کنار هم به خاک سپرده شده‌اند و مراسم تشییع هردو با هم برگزار شده است. مثل پیکرهای علی حیدرنژاد، حسین حمیدی، رضا اورک، قاسم ناصری، پدرام صمیمی،‌ ولید شریفی، صادق حدادی و ولید نعامی که هرکدام هفته پیش در یکی از شهرهای خوزستان تشییع و به خاک سپرده شدند. از 31 سرنشین اتوبوس سربازان خوزستانی تازه اعزام‌شده به پادگان شهید رجایی کرمانشاه،  22 نفر مصدوم و 9 نفر فوت شدند. پنج نفر از آنها در بیمارستان‌های لرستان و باقی در پلدختر، خرم‌آباد، اندیمشک و دزفول بستری شدند. شش نفر در همان ساعات اولیه و سه نفر هم در روزهای بعدی جان‌شان را از دست دادند. سال 1401 در جاده‌های لرستان ۴۲۴ نفر و سال گذشته هم ۴۱۸ نفر به‌دلیل حوادث رانندگی  جان باخته‌اند.

تلفات حوادث جاده‌ای ایران، بیشتر از زلزله

مدتی پیش مجله تحلیلی دقیقه گزارشی درباره وضعیت حوادث جاده‌ای در ایران منتشر کرده و میزان آن را با تلفات سوانح طبیعی سنجیده است. براساس آمار سازمان پزشکی قانونی 19 هزار و 820 نفر در سال ۱۴۰۲ جان خود را در حوادث رانندگی در ایران از دست داده‌اند که سه درصد از تعداد فوت ناشی از تصادف در سال ۱۴۰۱ بیشتر است و به نظر می‌رسد از نیمه دوم دهه 90 شمسی،‌ یک مسئله جدید هم به آن اضافه شده است.

این گزارش برمبنای داده‌های سازمان پزشکی قانونی، به این نتیجه رسیده است که آمار کشته‌های تصادف در ایران که در نیمه اول دهه 90 شمسی روندی کاهشی پیدا کرده و به 15 هزار و 880 نفر در سال ۱۳۹۵ رسیده بود، در نیمه دوم دهه 90 تغییر رفتار داده و رو به افزایش گذاشته است. تعداد کشته‌های تصادف ایران از میانه دهه 90 تاکنون تنها در مدت هفت سال ۲۵درصد افزایش یافته است. 

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار