| کد مطلب: ۲۸۴۰۸

گفتارهایی از محمدعلی حسینی‌‎زاده، علی‌‎اکبر عرب‌مازار و حسنعلی قنبری درباره نسبت وفاق ملی با دین، سیاست و اقتصاد

ابهام‌هایی که باید رفع شود

دومین نشست دبیرخانه همایش وفاق ملی معاونت راهبردی ریاست‌جمهوری با همکاری دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشکده شهید بهشتی و انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی با موضوع «اقتصاد، سیاست و وفاق ملی» برگزار شد.

ابهام‌هایی که باید رفع شود

دومین نشست دبیرخانه همایش وفاق ملی معاونت راهبردی ریاست‌جمهوری با همکاری دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشکده شهید بهشتی و انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی با موضوع «اقتصاد، سیاست و وفاق ملی» برگزار شد. در نشست دوم محمدعلی حسینی‌زاده، علی‌اکبر عرب‌مازار و حسنعلی قنبری اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی به ایراد سخنانی در زمینه‌های مختلف سیاست، اقتصاد و وفاق ملی پرداختند و در ادامه به سوالات حضار پاسخ دادند که بخشی از آن در ادامه می‎آید.

توافق بین گردانندگان

علی عرب‌مازار، عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی

علی کبر عرب مازا

دولت چهاردهم با عنوان دولت وفاق ملی مستقر شد و تا امروز اکثر دولتمردان در تمام گفت‌وگوهای خود بر واژه وفاق تاکید دارند و می‌گویند وفاق چیز خوبی است. آقای رئیس‌جمهور هم در تعریف وفاق اینگونه گفتند: «دولت ایجاد وفاق را مبنای کار خود قرار داد تا با غلبه بر اختلافات همه ظرفیت‌ها و توانمندی‌های کشور را در مسیر حل مشکلات هم‌افزا کند.(24مهر)»

کاربرد واژه‌های مبهم در مسائل سیاسی و بین سیاستمداران ایرانی مقداری رایج شده است و از کلمه وفاق نیز بسیار استفاده شده است. البته این ابهام در واژه‌های دیگر نیز هست. براساس اطلاعات پایگاه داده‌های گوگل در 26 سال گذشته حدود ده میلیون بار واژه وفاق به کار رفته است که سالانه 380 هزار بار را شامل می‌شود. در یک ماه گذشته این واژه یک میلیون و 780 هزار بار استفاده شده است که نشان‌دهنده رشد 40 برابری است. معلوم است که کلمه وفاق چیز خوبی است، البته ابهامی در آن است که به دنبال مفهوم آن می‌گردند.

به هر ترتیب وفاق مفهومی است که فعلاً تعریف دقیقی از آن وجود ندارد، لذا باید به دنبال معنای آن در ساختار واقعی سیاست و اقتصاد بود. وفاق نوعی توافق است و هر توافقی نیز برای دستیابی به یک هدف شکل می‌گیرد و آن اهداف نیز محتوای توافق را تعیین می‌کنند. باید به این نکته نیز اذعان داشت که هر توافقی ذی‌نفعانی دارد اما در حال حاضر نه اهداف و نه محوری از این وفاق ملی نمی‌بینیم که بتوانیم به تعریفی از آن دست یابیم اما به هر صورت چیزی است که وجود دارد.

هر دولتی که سر کار می‌آید باید در ساختار سیاسی موجود که در آن به حاکمیت رسیده از ابزار و ظرفیت‌هایش برای پیاده کردن سیاست‌های خود استفاده کند. اگر بخواهیم پیرامون تجربه‎ای که سایر ملل در باب وفاق ملی داشتند فکر کنیم، هنوز برنامه‌ای از طرف دولت مطرح نشده است که متوجه شویم آیا آن برنامه در ظرفیت‌های موجود سیاسی کشور قابل اجرا هست یا خیر؟

اگر به ساختار سیاسی کشور نگاه کنیم، یک گروه به رئیس‎جمهور فعلی رای دادند، حالا دولتی بر سر کار آمده که می‌گوید آن گروه مخالف هم با ما رفیق است و این تعریف وفاق ملی شده است. به نظر نمی‌رسد که درباره این وفاق در مرزهای اجرایی بتوانیم صحبت کنیم. اگر ساختار سیاسی ظرفیت پیاده کردن سیاستی را نداشته باشد، یعنی با مبحثی در امنیت ملی روبه‌رو باشیم که نتوانیم از آن استفاده کنیم، باید همه ارکان کشور پیرامون این مسئله با هم توافق کنند تا بتوانیم ورای ظرفیت‌های قوه مجریه از آن استفاده کنیم؛ همانند تجربه‌ای که در ملی شدن صنعت نفت در کشور و جنگ تحمیلی داشتیم و توافق عمومی بین احزاب شکل گرفت.

البته بر سر روش‌ها، اختلاف‌نظر پیدا می‎شود و باید دانست که روش‌ها چیست که گروه‌ها و احزاب براساس آن توافق بکنند یا نه. پس اگر مفهوم توافق ملی را در تعریفی که سایر ملل نیز تجربه کردند در نظر بگیریم، بدین معنی که از یک مرحله بحرانی به نقطه تعادلی دیگر برسیم، در یک فرایند گذار قرار می‌گیریم که نیاز به توافق ملی بین کسانی که هدایت‌گر این فرایند گذار هستند و گردانندگان نظام مستقر در کشور، می‌شود. ما این تجربه را در دولت‌های دیگر نیز داشته‌ایم. دولت آقای روحانی با واژه «کلید» موضوعاتی را مطرح و توافقی رخ داد.

در دولت احمدی‌نژاد نیز همینطور براساس شعاری عمل کرد و هرکاری که توانست در ساختار ایران کرد. در حال حاضر دولت آقای دکتر پزشکیان برنامه‌ای را ارائه نکردند، درباره تمام ناترازی‌ها و مسائل صحبت می‌کنند، اما عامه مردم می‌خواهند که دولت بتواند برنامه‌ای ارائه دهد. آقای دکتر پزشکیان با واژه وفاق ملی و با توجه به اتفاقاتی که در دو سه سال گذشته در جامعه رخ داد، این واژه را انتخاب کرد؛ شاید این تعریف از این منظور که توافق ملی برای چه کاری است؛ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، هنوز تعریفی از آن بیرون نیامده است.

مشکل اساسی در کشور ما این است که احزاب هنوز شکل نگرفته‌اند و افراد به صورت رندم در یک جریان سیاسی قرار می‌گیرند و رای می‌آورند و رئیس‌جمهور می‌شوند. بعد از آن تازه اول می‌پرسند باید چکار کنیم و تنها مربوط به این دولت هم نیست.

مسائل اقتصادی، مسائل بسیار شدیدی در کشور هستند و اکثر کسانی هم که در این انتخابات رای دادند به دلیل مشکلات اقتصادی بود و الان نیز همه مردم انتظار دارند به مشکلات اقتصادی توجه شود و با حل شدن مشکلات اقتصادی، دیگر مسائل اجتماعی نیز آرام می‌شود و این تجربه دیگر کشورها است. اما متاسفانه هنوز یک برنامه اقتصادی دقیق و مشخصی مبنی بر اینکه دولت می‌خواهد چه کار کند نداریم تا ببینیم مفهوم وفاق ملی قرار است به چه صورتی پیش برود.

برای بهبود شرایط اقتصادی بسیاری از سرویس‌های اجتماعی باید حذف شود و در این راستا مهم است که مردم در جریان قرار بگیرند و بدانند که دولت می‎خواهد چه کار کند؛ به بودجه سال آینده هم که نگاه می‌کنیم چیزی در آن نمی‎یابیم، لذا بحران‎های اقتصادی که الان حاکم است به بحران‌های اجتماعی و دیگر بحران‌هایی که وجود دارد دامن می‌زند.

وفاق ملی، هویت مذهبی

محمدعلی حسینی‌زاده، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

محمد علی حسینی زاده

در مقدمه باید بگویم موضوع وفاق ملی زمانی قابلیت مطرح شدن دارد که اولویت هویت ملی و ملیت را بپذیریم و نسبت آن را با سایر هویت‌ها مشخص کنیم و ببینیم که هویت ملی چه نسبتی با هویت مذهبی دارد. جامعه ایران از قدیم یک جامعه مذهبی بوده، طبیعتاً نسبت امر ملی با امر دینی و هویت ملی و دینی بررسی می‌شود و اهمیت آن بیش از بقیه کشورها است.

در مورد وفاق در جامعه‌شناسی بحث‌هایی است؛ جامعه شناسی دورکیمی، دین را به مثابه وجدان جمعی و مبنای همبستگی در جامعه سنتی در نظر می‌گیرد و معتقد است که در گذار مدرنیته این وجدان جمعی تضعیف می‌شود و باید به دنبال مبنای همبستگی جدیدی بود که شباهت‌هایی با دین داشته باشد. در جامعه‌شناسی کارکردگرایی به شکل دیگری در این بحث مطرح شده و اهمیت ارزش‌ها و فرهنگ در همبستگی اجتماعی در نظر گرفته شده است. در جامعه‌شناسی نودورکیمی اهمیت امر معنوی و تاثیر آن بر همبستگی اجتماعی مطرح شده است.

بحث دین و وفاق ملی در مباحث جامعه‌شناسی دو زاویه دارد؛ از یک جنبه دین به‌خاطر اینکه مبنای ارزشی و هویت مشترک ایجاد می‌کند می‌تواند به همبستگی اجتماعی کمک کند و در دوره‌هایی از تاریخ ایران نیز چنین اتفاقی رخ داده است. از یک طرف دین به‌خاطر اصرار بر مفهوم کفر و ایمان و اصرار بر تبعیض و یکسری تعصبات به‌خصوص هنگامی که حاوی اید‌ئولوژی سیاسی می‌شود، می‌تواند وفاق ملی را خدشه‌دار کند. در تاریخ ایران موارد از این دست داریم. در ادامه برای شفاف‌تر شدن موضوع اشاره کوتاهی به تاریخ ایران خواهم داشت.

در دو سلسله اول هخامنشیان و اشکانیان بین امر ملی و امر دینی ارتباطی نیست و هویت سیاسی برجسته است و کاری به دین مردم ندارند. معابد دینی متعدد وجود دارند و تکثر دینی در نظام سیاسی پذیرفته شده است و احتمالاً اکثر پادشاهان پیرو دین زرتشت بودند و اصراری بر تبلغ دین ندارند. در زمان اشکانیان نیز به همین شکل بوده است.

اشکانیان تأثر مذهبی، سیاسی و اجتماعی بیشتری نسبت به هخامنشیان داشتند و صرفاً پادشاهی و شاهنشاه مبنای انسجام ملی تلقى می‌شد. در دوره اشکانیان هرچه جلوتر می‎آییم تکثر دینی بیشتر می‌شود. در اواخر دوره اشکانیان نیز بودیسم را در ایران داریم و یهودیت و میترائیسم و آیین زرتشتی را داریم. معابد زرتشتی هم متکثر می‌شوند و در اواخر این دوره زرتشت به عنوان یک دین واحد مطرح نیست و این تشتتی که در دین اتفاق می‌افتد موبدان را نگران می‌کند و قیام ساسانیان به همین دلیل رخ می‌دهد که به دنبال یک نوع انسجام ملی براساس دین هستند.

در این دوره اولین بار است که مبنای انسجام ملی، دین تلقی می‎شود و بین امر ملی و امر سیاسی یک هماهنگی ایجاد می‌شود و در ابتدا سختگیری‎هایی ایجاد می‎شود. در عین حال که ساسانیان مسئله ایرانشهری را مطرح و ملیت را برجسته کردند و می‎خواستند ملیت را به دین استوار کنند اما به دلیل تکثری که در جامعه ایران وجود داشت موفق نشدند و تا پایان دوره ساسانیان ادیان مختلف در کشور حضور دارند. با همه این تفاسیر در دوره چهارهزار ساله یک تنش پرفرازونشیبی بین امر ملی و مذهبی به چشم می‌خورد و احتمالًا در سقوط ساسانیان این تنش بی‌تاثیر نبوده است.

در دوره اسلامی موضوع دین بسیار برجسته می‌شود و هویت دینی بر هویت ملی غلبه پیدا می‌کند تا دوره صفویه که بازگشتی به ساسانیان رخ می‌دهد و اصرار بر اینکه هماهنگی بین هویت ملی و مذهبی ایجاد شود. سختگیری‌های مذهبی مثل ساسانیان در ابتدا و در ادامه مدارا رخ می‌دهد و نهایتاً در اواخر دوره صفویه انسجام دولت و نظام اجتماعی به دلیل تعصبات مذهبی فرو می‌ریزد.

شورش قندهار علیه تعصبات مذهبی بوده و افغان‌های سنی‌مذهب نسبت به تعصبات حاکم قندهار اعتراض دارند و شورش‌های بلوچ‌ها و کردستان رخ داد که بخش زیادی از این شورش‌ها جنبه مذهبی دارد. پس از آن نادرشاه تصمیم می‌گیرد هویت ملی را برجسته‎تر کند. در واقع سیاست نادر بسیار هوشمندانه است و واکنشی است به آنچه که در اواخر دوره صفوی رخ داد و تصمیم می‌گیرد آن انسجام ازبین‌رفته جامعه ایرانی را بار دیگر احیا کند اما تاکتیکی که انتخاب کرد موفقیت‌آمیز نبود.

در دوره قاجار مذهبی‌تر شدن و شیعی‌تر شدن دولت اتفاق می‌افتد و تعصب مذهبی به اشکال مختلف ایجاد می‌شود. در دوران مشروطه فتواهای تکفیر از مشروعه‌خواهان به مشروطه‌خواهان بسیار پررنگ می‌شود و فضای سیاسی خشن می‌شود چراکه هر دو طرف همدیگر را به کفر متهم می‌کردند. فرقی نمی‌کرد چه دموکرات‌های مشروطه‌خواه و چه مخالفان، از حربه تکفیر علیه همدیگر استفاده می‌کردند.

در دوران انقلاب 1357 و جمهوری اسلامی باید به این نکته توجه کرد که مباحث فکری دهه ۴۰ و ۵۰ متاثر از مارکسیسم و اسلامگرایی مصر است و هر دوی اینها امر ملی را نادیده می‌گیرند. مارکسیسم از توده‌ها و کارگران صحبت می‌کند و جنبه فراملی دارد و اسلامگرایی نیز بحث امت را مطرح می‌کند. این ویژگی در اوائل انقلاب کاملاً مشهود است که ضدیت با امر ملی و تشدید تنش‌هایی که می‌توانست رخ ندهد بسیار گسترده بود. استفاده از امر مذهبی برای طرد مخالفان و تکفیر برخی از گروه‌های ملی نیز در این دوره رخ داد. فضای کفر و ایمان در این دوره دوباره برجسته شد.

در این دوره مفهوم امر شهروندی و حقوق شهروندی مطرح می‌شود. در مجموع اگر تاریخ را دنبال کنیم همشه چالشی بین امر ملی و امر دینی وجود داشته است. کشوری که چند هزار سال سابقه تاریخی دارد و ملیتی در آن شکل گرفته و هویت ملی از زمان هخامنشیان وجود داشته است و بخش زیادی از ایرانیان می‌دانستند کجا زندگی می‌کنند و یک هویت فراقومی برای خود قائل بودند اما این تنش را به صورت تاریخی می‌بینید و هرجا که حکومت رو به سختگیری‌های مذهبی می‌آورد و هویت مذهبی را برجسته و هویت ملی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد این تنش بروز می‌کند.

در این بین و از این طریق می‌تواند باعث فروپاشی انسجام اجتماعی و وفاق ملی شود. در دوره‌هایی مانند اواخر ساسانیان، صفویه و دوره مشروطه دورانی هستند که در آنها درباره نسبت بین امر دینی و امر ملی تأمل نشده است و حالا که بحث وفاق ملی مطرح است، ضروری است که به همه این تاریخ توجه شود و نسبت آن را با دین مشخص کنند.

بودجه 1404 هزینه وفاق ملی شد

حسنعلی قنبری، استاد اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی

حسنعلی قنبری استاد دانشگاه

وفاق ملی برای کشور ما خرج خواهد داشت و اگر قرار بود برای این وفاق خرج نشود، اینکه از اعضای دولت قبل و دولت‌های مختلف در این دولت استفاده می‌شود هم رخ نمی‌داد و سرفصل‌های بودجه‌ای که ریشه‌دار شده است را نیز همچنان در داخل بودجه حفظ نمی‌کرد و تصمیم بر ادامه آنها نمی‌گرفت. برای نمونه دولتی که در آرژانتین به وجود آمد را در نظر بگیرید که نرخ تورم را طی یک سال به چه رقم پایینی رسانده است اما ما در دولت جدید این شواهد را در بخش‌های مالی دولت جناب آقای پزشکیان نمی‌بینیم.

لایحه بودجه‌ای که ارائه شده است نسبت به بودجه سال جاری حدود ۷۰ درصد افزایش بودجه دارد و باید خیلی خوشبین بود که فکر کرد این رشد بودجه‌ای باعث تورم کمتر از ۵۰ درصد در جامعه شود. با توجه به دلیل اصلی که مردم به آقای پزشکیان رای دادند مبنی بر اینکه معیشت اقتصادی بهبود یابد و تورم کاهش پیدا کند، نمی‎شود با این بودجه چنین انتظاری را محقق کرد.

کوچک‌سازی و چابک‌سازی بودجه را ما ندیدیم و صرفاً فکر می‌کنم این اعداد و ارقام در بودجه سال آینده هزینه وفاق ملی است و باید به این سوال پاسخ داد که آیا وفاق ملی این ارزش را دارد یا باید رودربایستی‌ها را کنار گذاشت تا اعداد و ارقام بودجه اینگونه رشد نکند و یک چابکی و سبک‌بالی در بودجه دولت رخ دهد که شرایط بهبود پیدا کند؟

پاسخ به چند سوال

‌تشابهی با سال دوم و سوم دولت آقای روحانی می‎بینیم که کشور در شرایطی قرار گرفت که همه منتظر بودند تا ببینند شرایط تحریم و برجام چه می‌شود و این گنگی را در دولت کنونی هم می‌بینیم. آیا الان دوباره موضوعات اقتصادی کشور را به موضوع برجام و یا هر توافقنامه دیگری گره می‌زنیم و به ظرفیت تولید ملی کمتر می‌خواهیم بپردازیم؟

حسنعلی قنبری: مسئله برجام و دیگر توافق‌هایی که کشور درگیر آنها است بحث‌های فرابودجه‌ای است و در صورت باز شدن گره‌ها که چه بهتر، اما در صورتی که توافق هم انجام نشود، نمی‌توان بیکار نشست و کاری نکرد و باید براساس داشته‌ها برنامه‌ریزی کرد. موضوع من برجام نبود و موضوع این بود که بودجه در نظر گرفته شده بیش از وفاق به سمت رفاقت در حال حرکت است.

علی‌‎اکبر عرب‌مازار: مسائل جهانی و ارتباطات بین‌المللی مهم است اما براساس تجربه زمانی بوده که ما همه روابط را هم داشتیم اما باز هم کاری نکردیم. در واقع ساختار اقتصادی و سیاسی ما برنامه روشنی ندارد. مانند کسی که اصل کار را بلد نیست و دنبال بهانه است که زمان بگذرد و از نظر من این مسائل بهانه است و حتی با به نتیجه رسیدن برجام هم بعید است که بتوان انتظار بهبود داشت. بیماری‌ای که کشور درگیر آن است، به این دلیل است که ساختار اقتصاد ما شکل نگرفته است. اقتصاد و سیاست دو روی یک سکه هستند و نمی‌توانید هیچ تمدنی را شکل دهید بدون اینکه یک طرف از این مسائل را نادیده بگیرید.

‌اینگونه مطرح می‌شود که موضوع لایحه حجاب به دلیل یک اختلاف بین رئیس مجلس و رئیس‌جمهور قرار است که به اجرا برسد، زمانی که سران کشور از حقوق شهروندان اینگونه استفاده ابزاری می‌کنند صحبت کردن از وفاق ملی اساساً موضوعیت دارد؟ 

محمدعلی حسینی‌زاده:مشکلی که وجود دارد این است که بحث هویت ملی در ایران به‌ویژه پس از انقلاب به دلیل تاثیرپذیری از مارکسیسم و اسلامگرایی مصری تضعیف شد. در این دوران امر ملی را متأخر از دیگر عناصر قرار دادند و طبیعتاً حالا برای تصمیم‌گیری ابتدا منافع گروهی و دیگر مسائل مورد توجه قرار می‌گیرد و بعد منافع ملی. مصلحت ملی، مصلحت دولت، هویت ملی، ناسیونالسیم و اسلامگرایی مفاهیمی هستند که متاسفانه قدر آنها را ندانستند و مقداری به این مفاهیم ستم شد و طبیعتاً زمانی که در یک منازعه کوچک سیاسی موضوع لایحه حجاب تصویب می‌شود (البته اگر این ادعا درست باشد) اینجا دیگر تصریح منافع ملی و مصلحت دولت که همگام با دولت مدرن است برای کارگزاران سخت است.

با چنین سیستمی توسعه پیدا کردن و به توسعه رسیدن بسیار سخت است چراکه در واقع توسعه فرع بر این موضوعات شده است. شما اول باید یک دولت ملی را متصور شوید و به دلیل مصلحت آن دولت از یکسری منافع گذشت و بعد به توسعه تعهد پیدا کنید. زمانی که این اصل درنظر گرفته نشود هر زمانی که مسائل فرعی مطرح می‌شود مسئله دچار چالش می‌شود. از نظر من بحران هویت ملی به‌ویژه در سطح کارگزاران کشور وجود دارد اما در بین مردم چندان دیده نمی‌شود.

‌آیا گفتمانی که دولت چهاردهم از آن صحبت می‌کند وفاق است یا خیر؟

حسینی‌زاده:‌ معمولاً رؤسای‌جمهور کشور بحث‌هایی را مطرح می‌کنند و بعد متوجه می‌شوند که چیز خوبی بود یا نه و بعد عده‌ای مانند ما دور هم جمع می‌شویم، برای آن تئوری‌پردازی می‌کنیم و آن را به یک گفتمان تبدیل می‌کنیم اما وفاق مبنای تئوری ندارد و تیم تحقیقاتی درباره این مسائل مهم تبادل نظر و تصمیم‌گیری نکرده و بیشتر یک استراتژی و تاکتیک برای گذار از اوضاع آشفته است و برای تبدیل به یک گفتمان باید برای آن تئوری‌پردازی شود، هزینه‌های عملیاتی و تحقیقاتی شود و پس از آن انتظار ظهور یک گفتمان را داشت.

گفتمان زمانی شکل می‌گیرد که یک تصور ملی به آن وجود داشته باشد یعنی من بپذیرم به دلیل مصلحت ملت از یکسری هویت‌های شخصی و منافع شخصی بگذرم. در بحث‌های امروزه می‌بینیم که نمی‌توان از بحث‌های کوچک جناحی گذشت و وفاق هنوز یک نظریه هم نیست چه برسد به اینکه یک گفتمان باشد.

‌طرح موضوع وفاق در حیطه ریاست‌جمهوری است یا سطوح بالاتر نظام؟

حسینی‌زاده: قطعاً برای شکل‌گیری گفتمان وفاق، این موضوع باید در سطح ملی پیگیری شود و از ریاست‌جمهوری بالاتر است. در جاهایی مثلاً برای نخستین بار اجازه دادند که اهل تسنن استاندار شوند؛ جالب است در دوران صفویه که بسیار سختگیر بودند، برخی از صدراعظم‌ها اهل تسنن بودند و مسئله‌ای هم پیش نمی‌آمد اما در این دوران آنقدر سختگیری است که برای استاندار شدن یک اهل سنت باید ۴۵ سال صبر کرد و این نشان می‌دهد که کار خیلی بالاتر از سطح رئیس‌جمهور است.

اشتباهی که در ابتدای انقلاب صورت گرفت، تاثیرپذیری شدید از مارکسیسم روسی بود؛ هم تفکر اقتصادی و هم تفکر سیاسی ما از مارکسیسم روس تاثیر پذیرفت. چیزی که به عنوان اقتصاد اسلامی مطرح شد چیزی جز مارکسیسم رنگ و رورفته روسی نبود و تمام صنایع ملی و خصوصی را از بین بردند و کارخانه‌ها را مصادره کردند و آن تفکری را که ریشه در تفکر کفر داشت به‌عنوان تفکر اسلامی جا افتاد. قبول کنیم چیزی به نام اقتصاد اسلامی وجود نداشته است.

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار