| کد مطلب: ۳۵۹۰۸

نویسنده‌‏ای که هرگز سکوت نخواهد کرد

دو سال پیش بود که ماریو بارگاس یوسا، در عنوانِ آخرین رمانش با همان صراحت‌بیان همیشگی‌اش گفت « Le dedico mi silencio»: سکوتم تقدیم شما! و دیروز این غول ادبیات لاتین چشم از جهان فرو بست.

نویسنده‌‏ای که هرگز سکوت نخواهد کرد

دو سال پیش بود که ماریو بارگاس یوسا، در عنوانِ آخرین رمانش با همان صراحت‌بیان همیشگی‌اش گفت « Le dedico mi silencio»: سکوتم تقدیم شما! و دیروز این غول ادبیات لاتین چشم از جهان فرو بست. اما بی‌شک اویی که «پی افکنده‌ است از نثر کاخی بلند»، هرگز سکوت نخواهد کرد. هربار که خواننده‌ای «سور بُز»، «گفتگو در کاتدرال»، شاهکار پولی‌فونیکش یعنی «جنگ آخر زمان» یا سایر آثارش را ورق بزند، قسمتی از آن‌ها را برای کسی بلند یا به‌تنهایی در گوشه‌ای از اتاقش بخواند یا ارجاعی به جمله‌ای از آن‌ها بدهد، سکوت آقای نویسنده خواهد شکست و صدایش دوباره به طنین خواهد افتاد.

در جهان داستانی ماریو بارگاس یوسا آدم‌ها، فسادشان، میل‌ به قدرت، خشونت، حقیقت، فریب، امیال جنسی، سیاست و همه‌وهمه درهم‌تنیده شده‌اند. برای یوسا سیاست و امر جمعی همان‌قدر اهمیت داشت که روان انسان و امر فردی. او همان‌قدر به تاریخ وفادار بود که به خیال خلاقانه. مثلاً در رمان «سور بُز»، که در سال 2000 منتشر شد و شاید مشهورترین اثر او در ایران باشد، داستان در دوران دیکتاتوری رافائل تروخیو در جمهوری دومینیکن می‌گذرد و این امری است سیاسی-تاریخی.

اما ماجرا فقط یک روایت تاریخی خشک و بی‌روح نیست، بلکه خیال خلاقانه‌ی آقای نویسنده، مانند قطره‌ی جوهری که درون لیوانی آب می‌افتد، در سرتاسر متن پخش شده و اثری دراماتیک، انسانی و جذاب آفریده است. یا داستان رمان پیچیده و حجیم «جنگ آخر زمان» که در سال 1981 منتشر شد، در ظاهر درباره‌ی یک واقعه‌ی تاریخی با نام «جنگ کانودوس» است که در اواخر قرن نوزدهم در برزیل رخ داده است که در آن نیروهای امنیتی و ارتش برزیل به جنگ و کشتار ساکنان کانودوس پرداخته‌اند.

اما خیال آقای نویسنده اجازه می‌دهد که راوی رمان به ذهن چندین شخصیت نفوذ کند و نشان دهد، چگونه افرادی که جامعه‌ی برزیل آن‎ها را یک «دیگری- other» می‌داند، دور هم جمع می‌شوند و صدای‌شان را با صدای شخصی واحد که او را همچون پیامبری قدیس می‌دانند، یکی می‌کنند و جامعه‌ای شبه‌فاشیستی می‌آفرینند.

این شخصِ واحد کسی نیست جز همان شخصیت حقیقی-تاریخی یعنی آنتونیو کنسلِیرو که در رمان با عنوان «مرشد» نامیده می‌شود. البته آقای نویسنده این‌قدر ساده‌نگر نیست که صرفاً یک‌طرف ماجرا را ببیند و حق را به همان طرف بدهد. او در این رمان زاویه‌دید را می‌چرخاند و از پسِ ذهن و زبانِ افراد مختلف به ماجرا نگاه می‌کند و تلویحاً نشان می‌دهد که چه جمهوری‌خواهان تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ی برزیل که خود را نماینده‌ی عقل و پیشرفت عقلانی پیرو گفتمان روشنگری می‌دانند، چه پیروان آنتونیوی قدیس که او را پیامبری ماورایی می‌پندارند که گفتمان مسیحیت را دوباره بین مردم زنده کرده، هر دوطرف به یک حقیقت مطلق و غیرقابل مذاکره باور دارند و خود این قضیه درواقع جوهره‌ی بسیاری از نظام‌های فاشیستی‌ است؛ حذف «دیگری» به‌مثابه‌ی تهدید به‌جای گفت‌وشنود با او. می‌توان گفت که جهان ادبی یوسا با دغدغه‌ی آزادی بشر و پرسش‌هایی حول آن شکل گرفته است.

آقای نویسنده که خود تجربه‌ی فعالیت‌های سیاسی و حتی نامزدی برای ریاست‌جمهوری پرو را در کارنامه‌اش دارد، در جهان داستانی‌اش بسیار به رابطه‌ی میان فرد و قدرت سیاسی پرداخته است. به‌عنوان مثال در رمان «گفتگو در کاتدرال» که در سال 1969 منتشر شد، یکی از اصلی‌ترین مضامین دقیقاً همین رابطه‌ی فرد با قدرت سیاسی است. از نظر سبک نگارش، روایت‌های ماریو بارگاس یوسا سرشار است از تکنیک‌های مدرن مانند جابه‌جایی‌های زمانی و روایت غیرخطی. اما آقای نویسنده حواسش همیشه بوده که رمان را فدای بازی‌های فُرمی نکند.

همچنین او هیچ‌گاه داستان‌گویی را فدای اصطلاحاً «حرف حساب رمان» نکرد. هیچ‌گاه به‌گونه‌ای ننوشت که خواننده‌اش ـ حتی اگر آشنایی چندانی با ادبیات نداشته باشد ـ با متن و روایت او احساس بیگانگی کند. او با آثارش نشان داد - و همچنان نشان می‌دهد - که سیاست امری انتزاعی و خارج از زندگی روزمره‌ی مردم عادی نیست، بلکه حتی در کوچکترین اعمال روزمره‌ی مردم نیز متجلی می‌شود.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار