| کد مطلب: ۳۰۹۴۷

ادای دینی به موسیقی ردیف دستگاهی / هادی فیض‌‏آبادی از «سه‏‌گاه»؛ آلبومی که پس از گذشت یک‌سال از انتشارش همچنان مورد توجه اهالی موسیقی است می گوید

«سه‌گاهِ هادی فیض‌آبادی»، عنوان آلبومی است که اگرچه قریب به یک‌سال از انتشار آن می‌گذرد اما همچنان به‌عنوان اثری برجسته در حوزه‌ی موسیقی ردیف- دستگاهی مورد توجه اهل فن قرار دارد.

ادای دینی به موسیقی ردیف دستگاهی / هادی فیض‌‏آبادی از «سه‏‌گاه»؛ آلبومی که پس از گذشت یک‌سال از انتشارش 
همچنان مورد توجه اهالی موسیقی است می گوید

«سه‌گاهِ هادی فیض‌آبادی»، عنوان آلبومی است که اگرچه قریب به یک‌سال از انتشار آن می‌گذرد اما همچنان به‌عنوان اثری برجسته در حوزه‌ی موسیقی ردیف- دستگاهی مورد توجه اهل فن قرار دارد. آلبومی که هادی فیض‌آبادی، خواننده در مورد آن می‌گوید که بی‌هیچ داعیه‌ای تنها حاصل برداشت و تجربه‌ی شخصی‌اش از مقوله‌ی دستگاه سه‌گاه تا به‌امروز است.

آلبومی شامل ۷ قطعه و آواز؛ «پیش‌درآمد سه‌گاه»، «ساز و آواز سه‌گاه؛‌ ای خوشتر از جان آخر کجایی به همراه سنتور»، «تصنیف سه‌گاه؛ جانا نظری به ما نکردی»، «ساز و آواز مخالف سه‌گاه؛‌‌ ای دل و جان عاشقان شیفته‌ی لقای تو به همراه نی»، «تصنیف مخالف؛ بیا کین دل سر هجران ندارد»، «ساز و آواز هُدی و پهلوی؛ بی‌رخت جانا دلم غمگین مکن به همراه کمانچه» و «تصنیف سه‌گاه؛ دل در گره زلف تو بستیم دگر بار»، با اشعاری جملگی از فخرالدین عراقی.

آلبومی که قطعات و آوازهایش همگی بر مبنای فرم رایج موسیقی ردیف- دستگاهی ایرانی و الهام گرفته از سبک و سیاق آوازخوانی و تصنیف‌سازی اواخر دوره‌ی قاجار و پهلوی است. آلبومی که چنان‌چه گفته شد، پس از گذشت یک‌سال همچنان شنیده می‌شود، مورد توجه است و قرار است بخشی از مجموعه‌ای باشد مشتمل بر دیگر دستگاه‌ها و آوازها. همین بهانه‌ای بود برای گفت‌وگو با هادی فیض‌آبادی که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید. 

به‌الطبع ما به‌عنوان شنونده آثار شما و شما به‌عنوان خواننده‌ی آواز ایرانی، خود را موزیسینی متعلق به حوزه موسیقی ردیف‌-دستگاهی می‌دانید. می‌دانیم در این میان مدتی به تنفس در فضایی متفاوت پرداختید و طبق گفته‌ی خودتان در یکی از مصاحبه‌ها، «فضاها و موسیقی‌های جدید و مدرن‌تری» را تجربه‌ کردید؛ هرچند دوباره به حوزه‌ی موسیقی ردیف- دستگاهی بازگشتید. اگر موافق باشید، می‌خواهم گفت‌وگو را با این سوال آغاز کنم که بازگشت‌ دوباره‌تان به موسیقی ردیف- دستگاهی به چه دلیل اتفاق افتاد؟ درواقع حس‌و‌حال‌تان نسبت به این گونه‌ی موسیقی چه بود و چگونه شد که دوباره به آن برگشتید؟ چراکه به هر حال می‌دانیم اگر در همان مسیری که مدتی در آن قدم زدید، می‌ماندید احتمالاً به لحاظ مادی و معنوی روزگار آسان‌تری را می‌گذراندید. 

برای پاسخ دادن به سوال‌تان پیش از هر چیز باید اشاره کنم که اندوخته‌های فرهنگی، هنری و اجتماعی من، موسیقی ردیف- دستگاهی است. موسیقی‌ای که برای بسط و توسعه‌ی آن، دوره دیده‌ و از محضر اساتید گوناگون بهره برده‌ و تجربه کرده‌ام. این حوزه‌ای است که من سال‌ها، به‌شکل مستقل و بدون وابستگی به فرد و نهادخاصی، در آن آموختم و فعالیت کرده‌ام. در دوره‌ای از فعالیت حرفه‌ای‌ام همواره با پیشنهاداتی از شرکت‌ها و اشخاص فعال در زمینه‌ی کنسرت‌گذاری و تهیه‌کنندگی موسیقی مواجه می‌شدم که متاسفانه یا خوشبختانه به‌صورت اتفاقی با یکی از این اشخاص و شرکت‌ها قراردادی بستم که آن قرارداد مسیر زندگی و کار حرفه‌ای مرا به ناچار دچار تغییر و تحول کرد.

در ابتدا از اینکه به‌واسطه‌ی این قرارداد مجبورم قطعات و آهنگ‌هایی را بخوانم که با علاقه و سلیقه‌ی شخصی و هنری من هم خوانی ندارد بسیار  اندوهگین و ناراحت بودم، ولی در ادامه ـ و البته به ناچار ـ پس از ورود به این مسیر احساس کردم که قرارداد مذکور می‌تواند تجربه‌ای در این مسیر باشد. چراکه من در گونه‌ای دیگر از موسیقی مشغول فعالیت بودم و این اتفاق می‌توانست موجب به دست آوردن تجربیات جدیدتری شود که نسل جدید هم با آن نوع موسیقی ارتباط آسان‌تری برقرار کند.

از سوی دیگر این تجربیات، دسته‌ای از تکنیک‌ها و مهارت‌های گونه‌های مختلف موسیقی را به من می‌آموخت که در موسیقی ردیف- دستگاهی تقریباً وجود نداشت. اما  بعد از اتمام و فسخ این قرارداد و تغییر و تحولات مقطعی ناشی از آن، در زمانی که توانستم به‌صورت مستقل فعالیت خودم را ادامه دهم، ترجیح دادم دوباره به فضای موسیقی ردیف دستگاهی که در آن بالیده بودم برگردم.

درنتیجه مجموع این اتفاقات را نه رفت‌وبرگشت میان حوزه‌های گوناگون موسیقی که حرکتی زیگزاگی در مسیری واحد اما عریض می‌دانم. درواقع در حال حاضر باتوجه به تجربیات پیشینم لزومی برای حرکتی صرفاً مستقیم در این مسیر فراخ و عریض نمی‌بینم و بسته به این‌که کسب تجربه‌ای به‌نظرم جالب بیاید یا نه، ممکن است از سمتی به سمت دیگر این مسیرِ واحد حرکت کنم.

چنان‌چه یک مرتبه نیز این کار را به‌صورت اتفاقی و پس از آن به‌صورت انتخابی انجام دادم. ضمن این‌که انجام چنین کاری به توانایی‌هایی که یک خواننده در طول دوران فعالیت حرفه‌ای‌اش کسب کرده است، برمی‌گردد؛ توانایی‌هایی که فرصت تجربه‌ی ژانرهای گوناگون، از موسیقی ردیف- دستگاهی تا گونه‌ی پاپ‌تر و مردمی‌تر موسیقی را برای یک خواننده فراهم می‌کند. 

با این مقدمه، اگر موافقید سراغ خودِ آلبوم برویم. چه شد که دستگاه سه‌گاه را انتخاب کردید؟ این سوال را به این دلیل می‌پرسم که به هر صورت سه‌گاه را به‌عنوان دستگاهی می‌شناسیم که می‌تواند قابلیت‌های صدای یک خواننده ماهر را به‌خوبی نشان دهد. اتفاقی که برای آلبوم «سه‌گاه» نیز رخ داده است. نظر به این موضوع چه شد که انتخاب‌تان دستگاه دیگری نبود؟ 

ابتدا باید اشاره کنم که هدف اولیه‌ی من تولید آلبوم‌هایی مشابه در همه‌ی دستگاه‌ها و آوازها بود. پروژه‌ای شخصی بدون داعیه‌ی آهنگسازی و تنظیم‌کنندگی. درواقع آن‌چه من می‌خواستم، تولید آلبوم‌هایی جداگانه در «سه‌گاه»، «افشاری»، «راست‌پنجگاه»، «همایون»، «ابوعطا» و... بود. من این پیشنهاد را با چند نفر از دوستان، اساتید و آهنگسازان موسیقی ایرانی در میان گذاشتم.

چیزی که در عمل اتفاق افتاد اما این بود که هیچ‌کدام از این گفت‌وگوها، هر کدام به دلیلی، به ثمر نرسید. درنتیجه دست به کار شدن خودم برای به ثمر رساندن ایده‌هایی که در ذهن داشتم، راهکاری از سر ناگزیری بود، اگرچه درنهایت خوشبختانه حاصل آن به تایید اهل نظر هم رسید. در پاسخ به این‌که چرا از این میان ابتدا سراغ «سه‌گاه» رفتم، باید بگویم نه آن‌طور که اشاره کردید؛ به قصد نشان دادن قابلیت‌ها، بلکه به این علت بود که «سه‌گاه» را به‌عنوان مجموعه‌ای آماده در ذهن داشتم. مجموعه‌ای که در اثنای سال‌های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ به ثمر رسید و اگرچه هنوز مراسم رونمایی آن برگزار نشده است اما نسخه‌ی فیزیکی‌اش نیز به بازار موسیقی آمد.

نکته دیگری که همین‌جا باید به آن اشاره کنم این‌که آلبوم «سه‌گاه» از ابتدا تا انتها، از پیش‌درآمد تا انتهای رِنگ، به‌شکلی سلسله‌وار، براساس غزلیات فخرالدین عراقی شکل گرفته است. شاعری که باتوجه به بازگشت اصلیت پدر و مادرم به منطقه‌ی فراهان، مشهور به عراق عجم، می‌توانم خود را هم‌شهری او بدانم. دلیل این انتخاب نیز آن بود که در آن مقطع، اشعار عراقی را بیش از اشعار هر شاعر دیگری با روحیات خود و با موسیقی ردیف- دستگاهی سازگار احساس کردم.     

چنان‌چه خودتان در توضیحات آلبوم اشاره کرده‌اید، «سه‌‌گاه» حاصل برداشت و تجربه شخصی‌تان از این دستگاه تا به‌امروز بوده است. می‌خواهم بدانم چه شد که تصمیم گرفتید برداشت و تجربه شخصی‌تان از این دستگاه را تبدیل به آلبوم کنید، نه دستگاهی دیگر را؟ 

هنرمندان حرفه‌ای موسیقی ایرانی برای تقویت مهارت‌های تکنیکی شنیداری و فیزیکی خود در هر زمینه‌ای اعم از نوازندگی، خوانندگی و آهنگسازی همواره علاوه بر تمرین مستمر و روزانه، مشغول غور و تفحص در آواز‌ها و دستگاه‌های مختلف هستند. در هر دروه‌ای بنا به فراخور حال و احوال شخصی یا پروژه‌ای که مشغول فعالیت، ضبط یا پژوهش آن هستند دستگاه، آواز یا مایه‌ای را به‌صورت متمرکز پردازش می‌کنند و درنهایت به برداشت شخصی خود از آن می‌رسند. به‌عنوان مثال، این مایه و دستگاه برای من، هم‌اکنون که در حال صحبت با شما هستم، دستگاه چهارگاه است.

به همین جهت چهارگاه‌های گوناگونی را که از ابتدای تاریخ ضبط موسیقی، ضبط شده است، می‌شنوم و آنالیز می‌کنم. روایت‌های گوناگون سازی و آوازی را با دقت و حساسیت زیاد می‌شنوم، در موردشان مطالعه می‌کنم، همچنین با اساتید، پژوهشگر‌ها و موسیقی‌شناس‌های مختلف مشورت می‌کنم و براساس‌شان طرح‌ها  و ماکت‌هایی ضبط می‌کنم و درنهایت دوباره با دقت می‌شنوم. این‌ها کارهایی است که من هدف از انجام‌شان را تقویت مهارت‌های تکنیکی می‌دانم و این‌گونه نیست که آن را صرفاً امری هنری قلمداد کنم. خاطرم هست هنگامی که در حال آماده‌سازی آلبوم «سه‌گاه» بودم از میانه‌ی آن بود که به‌واسطه‌ی هم‌پوشانی‌ فواصل برخی گوشه‌های موجود، مجموعه‌های «افشاری» و «راست‌پنجگاه» نیز در ذهنم شکل گرفتند که امیدوارم بتوانم به زودی مراحل ساخت و انتشارشان را به‌ثمر برسانم. 

باتوجه به آن‌که سبک و سیاق آوازخوانی و تصنیف‌سازی آلبوم «سه‌گاه» همان سبک و سیاق آوازخوانی و تصنیف‌سازی اواخر دوره‌ی قاجار و پهلوی است، می‌خواهم بدانم تاکیدتان بر استفاده از این سبک و سیاق از کجا می‌آمد؟ ضمن این‌که علاقه‌مندم از این بگویید، به‌نظرتان چه شد که «سه‌گاه» ـ آلبومی که مقتضیات حال حاضر بازار موسیقی را عامدانه، نادیده می‌گیرد ـ مورد اقبال اهالی موسیقی و اهل فن قرار گرفت؟  

در پاسخ به سوال‌تان نمی‌توانم به دلایلی عجیب و خاصی اشاره کنم چراکه تنها دلیل این اتفاق به اعتقاد من  آن است که بیش از هر چیز، اندوخته‌ها و داشته‌های هنری خود، را مدیون آموزش‌هایی می‌دانم که تابه‌حال در زمینه موسیقی ردیف- دستگاهی آموخته‌ام و صدالبته که هنوز هم خودم را شاگرد این موسیقی می‌دانم و در حال حاضر هم مشغول آموختن و تجربه‌کردن هستم. درواقع هم علاقه‌ شخصی‌ام، خواندن و شنیدن این‌گونه از موسیقی است و هم شیوه‌ی زیست‌ام بیش از هرگونه‌ی دیگری از موسیقی، به این گونه نزدیک است.

پس ترجیح‌ام این بود که وقتی می‌خواهم کاری مستقل انجام دهم، آن‌چه را دوست دارم، انجام دهم و آن نوع از موسیقی را عرضه کنم که خود علاقه‌مند به شنیدن و خواندش هستم. درمجموع علاقه‌مندم اگر کسی قرار است از هادی فیض‌آبادی موسیقی بشنود، آلبوم «سه‌گاه» و دیگر آلبوم‌هایی را که در سایر دستگاه‌ها و آوازها عرضه خواهم کرد، بشنود. در پاسخ به بخش دوم سوال‌تان نیز باید بگویم، گمان می‌کنم دلیل اقبال صورت‌گرفته نسبت به «سه‌گاه» آن بود که «سه‌گاه» بی‌هیچ غل‌وغشی، بی‌هیچ افزودن و کاستنی، بی‌آن‌که بخواهد کاری عجیب و خارق‌العاده در زمینه‌ی موسیقی سنتی انجام دهد و بی‌آن‌که قصد خودنمایی داشته باشد، همان چیزی است که می‌نماید.

ضمن این‌که چنان‌چه روی جلد آلبوم آمده است؛ «سه‌گاهِ هادی فیض‌آبادی»، سه‌گاهی است که من دریافته‌ام. درحالی‌که ممکن است یکی دیگر از اهالی موسیقی برداشت دیگری از سه‌گاه داشته باشد، اما برداشت من تا به‌امروز از سه‌گاه در قالب موسیقی ردیف‌- دستگاهی چیزی است که در «سه‌گاهِ هادی فیض‌آبادی» می‌شنوید.   

به نقش آواز در موسیقی ایرانی هم بپردازیم. این‌که آواز را چطور می‌بینید یا چه نقشی برای آواز در موسیقی امروز ایران متصور هستید؟ این‌که آیا می‌پذیرید شنونده‌ی امروز موسیقی کمتر به سمت آواز می‌رود، کمتر آواز می‌شنود و کمتر به آن بها می‌دهد؟ اگر با این نظر موافقید، چه‌ شد که به سمت آوازخوانی رفتید؟ به‌عنوان مثال تصور نمی‌کنید اگر تصنیف‌هایی با تنظیم‌های مدرن و آنچنانی می‌خواندید، حاصل کار ـ اگرچه هم‌اکنون نظر اهل فن را به خود جذب کرده است ـ در جذب نظر عامه‌ی مردم موفق‌تر بود؟ 

این‌که امروزه، آواز کمتر شنیده می‌شود حقیقتی است که نمی‌توان آن را انکار کرد. در مورد دلیل آن اما تنها می‌توانم نظر شخصی‌ام را بگویم بی‌آن‌که بتوان عمومیتی برای آن قائل بود. یکی از دلایل این اتفاق به عقیده‌ی من شاید آن باشد که وقتی مخاطب، گونه‌ای از موسیقی را، به هر دلیلی از رسانه‌های عمومی کمتر می‌شنود، خواه‌ناخواه گرایش شنیداری‌اش به آن نیز کاهش پیدا می‌کند. به عبارت دیگر چون بستری همه‌گیر برای شنیدن آواز و موسیقی ایرانی محیا نیست، کمتر شنیده می‌شود و به‌الطبع کمتر مورد پسند واقع می‌شود.

این اتفاق به عقیده‌ی من شاید مهم‌ترین دلیل کاهش اقبال عمومی به هنر آواز و موسیقی به‌اصطلاح سنتی باشد. در چنین شرایطی فعالیت و قطعات منتشرشده و کنسرت‌های یک‌دهه اخیر اغلب خوانندگان صاحب‌نام موسیقی ردیف- دستگاهی نیز در تغییر سیلقه‌ی شنیداری مخاطب جدی موسیقی ایرانی و سنتی هم بی‌تاثیر نبوده باشد.

هنرمندان یا خوانندگانی که تا پیش از این صددرصد در زمینه موسیقی سنتی فعالیت می‌کردند در حال حاضر موسیقی‌ای کاملاً منطبق بر اجزا و آرایه‌های موسیقی پاپ ارائه می‌دهند، به‌گونه‌ای‌که متاسفانه تقریباً هیچ خواننده‌‌ی فعال، صاحب‌نام و پرمخاطبی، در عرصه موسیقی سنتی، موسیقی صرف سنتی و ایرانی تولید نمی‌کند یا در کنسرت‌ها تنها با ارکستر سازهای سنتی ایرانی روی صحنه نمی‌رود و حتماً سازی غربی بر این ارکستر می‌افزاید. هرچند هستند هنوز اساتید و هنرمندانی که همچنان پایبند و متعهد به فرم و شیوه‌ی موسیقی ردیفی و دستگاهی، پرچم این بخش تنومند فرهنگی و هنری ایران را حفظ و برافراشته نگاه می‌دارند.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار