زیر پای ترامپ خالی است
دونالد ترامپ همواره با عبارات مبالغهآمیز در مورد خود سخن میگوید. البته این مسئله چندان هم بیراه نیست: هیچ رئیسجمهوری در تاریخ مدرن آمریکا تاکنون این تعداد ابتکارهای جاهطلبانه سیاست خارجی را در مدت زمانی چنین کوتاه ارائه نکردهاست.

مارک چمپیون ستوننویس بلومبرگ: دونالد ترامپ همواره با عبارات مبالغهآمیز در مورد خود سخن میگوید. البته این مسئله چندان هم بیراه نیست: هیچ رئیسجمهوری در تاریخ مدرن آمریکا تاکنون این تعداد ابتکارهای جاهطلبانه سیاست خارجی را در مدت زمانی چنین کوتاه ارائه نکردهاست. ابتکارهای او شامل تحول اساسی در سازوکارهای تجارت جهانی، پایان دادن به منازعههای لاینحل در غزه و اوکراین و بستن درهای اشاعه تسلیحات هسستهای در سراسر خاورمیانه بدون آغاز جنگ با ایران میشود.
اگر او در این زمینهها موفق شود، حتی سرسختترین ضدترامپها نیز باید قبول کنند او توانستهاست تحولات و سرانجامهایی را به ارمغان بیاورد که دیگران در رسیدن به آنها ناتوان بودند. در عین حال وفاداران به ترامپ هم باید درک کنند که احتمال زیادی وجود دارد که این رویکردها شکست بخورند و وضعیت جهان را به شدت بدتر از چیزی که هست بکنند.
چنین وضعیتی باعث خواهد شد که آنگونه که ترامپ در سخنرانی عید پاک خطاب به جو بایدن گفتهبود، خودش به «بدترین و بیکفایتترین رئیسجمهور ما» تبدیل شود. به نظر میرسد که ما در این دولت به شدت رادیکال آمریکا به شکل خطرناکی به وضعیت وایل ئی کایوتی (شخصیت گرگ در کارتون رود رانر، در ایران مشهور به میگ میگ) نزدیک شدهایم.
درست شبیه به لحظات پایانی هر یک از قسمتهای این سریال کارتونی که کایوتی با جدیت دشمن همیشگیاش رود رانر را تعقیب میکند، بدون اینکه بفهمد در حال عبور کردن از لبه پرتگاه است و در واقع هیچ راهی جز پایین افتادن دیگر جلویش نیست. با اوکراین شروع کنیم. از زمانی که ترامپ چند ماه پیش به قدرت رسید به وضوح باور دارد که اصلیترین مانع در برابر پایان دادن به جنگ، کییف است. به نظر میرسد استراتژی محوری او فشار آوردن به ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین است که بخش اعظم مطالبات روسیه را بپذیرد به اضافه اینکه یک توافق امتیاز بهرهبرداری از منابع طبیعی با آمریکا امضا کند که عملاً آینده اوکراین را به آمریکا اجاره میدهد.
اما هیچگاه زلنسکی مانع اصلی در مقابل صلح نبود. این افتخار مبهم به ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه میرسد، مردی که به وضوح مورد تحسین ترامپ است و رئیسجمهور آمریکا قصد دارد او را به عنوان یک متحد در مقابل اروپای لیبرال و چین کمونیست در کنار خود ببیند. رهبر روسیه سه سال پیش به اوکراین حمله کرد تا کنترل ثروتمندترین مستعمره پیشین شوروی سابق را در اختیار بگیرد. او در حال حاضر هیچ انگیزهای ندارد که این هدف را کنار بگذارد؛ آن هم در شرایطی که رهبر آمریکا در کاخ سفید به وضوح او را بهعنوان دوست خود میخواهد.
پوتین نهتنها پافشاری میکند که ادعاهای ارضی کنونی روسیه قبل از هر آتشبسی مورد پذیرش قرار گیرد، بلکه میخواهد که تمامی تحریمهای غرب رفع شوند و اوکراین غیرنظامی شود. اوکراین مدتها پیش شرایط آمریکا برای یک آتشبس بیقید و شرط ۳۰ روزه را پذیرفتهبود و اعلام کردهبود که حاضر است مطالبه دولت آمریکا برای امضای یک توافق برای کنترل دولت آمریکا بر سرمایهگذاری معدنی و زیرساختی اوکراین به اضافه ۵۰ درصد از درآمدهای آنها را بپذیرد.
پوتین اما با هیچ چیز موافقت نکردهاست. مارکو روبیو، در نشانهای واضح از سرخوردگی واشنگتن اعلام کردهبود که اگر پیشرفت چشمگیری رخ ندهد، آمریکا از مذاکرات کنار خواهد کشید. یک روز بعد پوتین آتشبس ۳۰ ساعته عید پاک را اعلام کرد؛ اقدامی که به روشنی برای برگرداندن تمرکز بر روی اقدامات اوکراین بود. ما در شرایط سرنوشتسازی قرار داریم.
اگر آمریکا نهتنها از مذاکرات صلح، بلکه از حمایت دفاعی از اوکراین عقبنشینی کند، قطعاً یک پیروزی بزرگ برای مسکو خواهد بود. چنین اقدامی باعث ایجاد صلح نخواهد شد. معنای این اقدام تعداد بیشتر تلفات اوکراینی و بیثباتی بیشتر در اروپا نسبت به قبل از آن بود که ترامپ وارد عمل شود. کییف هیچ گزینه دیگری جز مقابله با تهدید موجودیتی از سوی روسیه ندارد. آنچه ترامپ و دستیارانش باید انجام دهند، از سرگیری ارسال سلاحهایی به اوکراین است که انتقال آنها را متوقف کردهاند و وضع تحریمهای بیشتر بر مسکو، تا این پیام را برسانند که مطالبات زیادهطلبانه جنگی قابل دسترسی نیست.
به این ترتیب تنها راهی که پوتین برای اجتناب از تشدید آسیب به اقتصاد و مردم روسیه دارد، این است که صادقانه وارد مذاکره برای پایان منازعه شود. شوربختانه از آنجا که ترامپ هنوز تندترین کنایههایش را برای زلنسکی نگه داشتهاست، بعید به نظر میرسد که چنین اتفاقی بیفتد. شاید بیشترین امیدواری این باشد که ترامپ بتواند از گفتوگوهای غیرمستقیم با ایران درس بگیرد. آنجا هم ترامپ تلاش میکند که نیات تهاجمی یک دولت دیگر را که به عنوان متحد میشناسد، یعنی اسرائیل، کنترل کند. هدف ترامپ این است که تحسین شود.
کدام فرد عاقلی مخالف این است که برنامه هستهای ایران کنترل شود، بهخصوص اگر این هدف از طریق مذاکره به دست بیاید؟ اینجا هم ما با یک نقطه سرنوشتساز مواجهیم. ترامپ، همکار بساز-بفروشش، استیو ویتکاف، فرستاده شخصیاش تقریباً در همه امور را برای مذاکره با ایرانیها از طریق واسطههای عمانی اعزام کردهاست.
ویتکاف معتقد است که ایرانیها، در شرایط تضعیف شده کنونیشان، احتمالاً برای کاهش دادن سطح برنامه غنیسازی اورانیومشان در سطح قابل راستیآزمایی از طریق نهاد مستقل، برای استفاده صرفاً غیرنظامی آمادگی دارند، اما حاضر به کنار گذاشتن کامل برنامه غنیسازی نیستند. آنها همچنین حاضر به کنار گذاشتن برنامه تولید موشک بالستیک نیستند و حاضر به کنار گذاشتن کامل رابطه با محور موسوم به مقاومت (از حزبالله در لبنان تا حوثیها در یمن) نیستند؛ چیزی که اسرائیل و برخی از مقامها در دولت ترامپ میخواهند.
پیروزی در ژئوپلیتیک هیچ وقت ساده به دست نمیآید، چراکه ملتها تسلیم نمیشوند، مگر اینکه به دلیل شکست مجبور شوند. در پروند اوکراین و ایران این موضوع صادق است و در پروند چین هم، پکن با در دست داشتن امتیازهای تجاری در مقابل حمله ترامپ مقاومت میکند. در پروند حماس، هرچند یک دولت نیست، باز هم همین موضوع صادق است.
شاید بهتر باشد که رئیسجمهور آمریکا این واقعیت را بپذیرد که قبل از اینکه به وضع کایوتی روی لبه پرتگاه مبتلا شود، بهتر است زیر پایش را نگاه کند، یا شاید بهتر است کمی آرامتر قدم بردارد و استراتژیهای قابل دستیابیتری در نظر بگیرد که به جای هرج و مرج به راهحل دست پیدا کند. خیلی خوشبین نیستم. آنچه میتوان به آن امیدوار بود این است که ترامپ به احتمالات نگاه کند و ببیند که ممکن است با مجموعه بزرگی از شکستهای دیپلماتیک مواجه شود و برخلاف آنچه خودش دوست دارد، به جای اینکه به عنوان یک معاملهگر بزرگ در تاریخ بماند، آنگونه که بایدن گفت، به عنوان «یک احمق به شدت مخرب» در یادها باقی بماند.