درباره روزهای زوال یکی از مهمترین برندهای مطبوعاتی ایران
مصداق دقیق سیر معکوس
مؤسسه همشهری بعد از این همه سال فعالیت و آرشیو غنی از عکاسان بنامی که سالهای سال برای آن مجموعه زحمت کشیدند و عکاسی کردند چه اصراری به استفاده از تصویرسازیهای اینچنین سطحی به جای عکس یک دارد؟
عکس صفحه یک دیروز روزنامه همشهری را که دیدم آه از نهادم بلند شد. یاد روزگاری افتادم که همشهری برای خودش ارج و قرب داشت. یاد آن روزها که در بیشتر خانههای این مملکت حداقل یک نسخه از این روزنامه بود.
حواسم هست که در دام نوستالژی نیفتم. حتی میدانم که به صرف خرید و داشتن روزنامه روشنفکر تولید نمیشود. اصلاً یک پله بالاتر، میدانم که همشهری روزنامهای پاپیولار بود و هیچوقت نشریه شماره یک طبقه روشنفکر ایران به حساب نمیآمد.
اما وقتی در اواخر پاییز ۱۳۷۱ شروع به انتشار کرد بابت ظاهر جذاب و کاغذ مرغوب و چاپ چهاررنگش توانست در دل عامه مردم جا باز کند؛ مردمی که تا آن روز، با هر بار ورق زدن روزنامه دست و بالشان سیاه میشد و بوی نفت میگرفت و اخبار را لابهلای فونت ریز و درشت سیاهسفید میخواندند ناگهان با نشریهای روبهرو شدند که لااقل از حیث ظاهر یک قدم از باقی روزنامهها جلوتر بود.
همشهری هم سالهای سال به هر لطایفالحیلی که فکر کنید سر خودش را بالا میگرفت. یک روز همشهری عصر در میآورد یک روز ضمیمه آخر هفته و روز دیگر کتاب منتشر میکرد و گروه مجلات راه میانداخت و... نمیخواهم در مقام قاضی بنشینم و عملکرد مؤسسهای چنین عریض و طویل را در چند خط قضاوت کنم اما این روزها که به روزنامه همشهری نگاه میکنم زیر لب میخوانم مصداق دقیق سیر معکوس شدی همشهری.
عکس یکِ دیروز روزنامه همشهری کلاژی سطحی و دمدستی از دختربچهای است که به نشانه تشکر شاخه گلی را به پلیس هدیه میدهد. بعد از دیدن عکس توی گوگل سرچ دمدستی کردم و متوجه شدم تصویر پلیس و دختربچه از آرشیو مجموعهای است که طرح و عکسهایی را به شکل انبوه تولید کرده و در فضای مجازی میفروشد.
حالا سوال اینجاست که مؤسسه همشهری بعد از این همه سال فعالیت و آرشیو غنی از عکاسان بنامی که سالهای سال برای آن مجموعه زحمت کشیدند و عکاسی کردند چه اصراری به استفاده از تصویرسازیهای اینچنین سطحی به جای عکس یک دارد؟ برای آنکه بدانید عکس یک از چه آرشیوی انتخاب شده است چند نمونه از عکس را در این مطلب منتشر میکنم.