چراغی برافروز!
ورود به اقتصاد دیجیتال یک شیب اولیه دارد، شیبی که بسیاری از جوانهای ما در این کشور را در شهرهای دور از مرکز از همان ابتدا منصرف میکند؛ شیب یادگیری و شیب ابزار. شیبی که میتواند با مشارکت بخش خصوصی IT ایران، به نرمی طی شود. درعینحال فضا برای بنگاههای فناوری در ایران بهمراتب مهیاتر است از آنجا که اولاً تشنگی زیادی در نسل جوان ایران، بیرون از شهرهای بزرگ وجود دارد و برخلاف مرکزنشینها، آنچنان هم گزینه پیشرویشان نیست و در یککلام؛ «استعداد مانا» هستند.
120 کیلومتر از بندرعباس که به سمت بوشهر میروی، به بندری تاریخی بهنام کُنگ میرسی. بندری از تکوتا افتاده؛ شهری با ۲۰هزار نفر جمعیت که امورات مردمش با ماهیگیری و ملوانی میگذرد. نبودها در ذوق میزنند، نبود بوستان، نبود کتابخانه، نبود فضای عمومی شهری.
در همین شهر، مونا و خواهرانش یک آموزشگاه خصوصی IT دارند. آموزشگاهی که به وسع خود، چهره شهر را عوض کرده است و میتوانی جوانانی در این شهر کوچک بیابی که نهتنها کار با کامپیوترها را فرا گرفتهاند، بلکه دستی بر برنامهنویسی، تولید محتوای دیجیتال و کار با ابزارهای تخصصی دارند.
پای حرف این خواهران که بنشینی، عمق دیگری از اشتیاق و سطح کشفنشدهای از دغدغه را میبینی؛ مونا میگفت: «نمیتوانی حدس بزنی تا چهاندازه بچهها اینجا باهوشاند، تا چهاندازه استعداد دارند و چقدر مشتاقاند» و یکییکی دستاوردهای بچههای این آموزشگاه را نام برد.
همزمان که اینها را میشنیدم، به شرکتها و تیمهای فنی که در این چندسال در تهران درگیرش بودم فکر میکردم. شاید بهتعداد انگشتهای یک دست نرسد، دفعاتی که بعضی از بچههای توسعهدهنده و طراح را در دو،سهسال گذشته دیدهام! آمارها میگوید بین ۱۰ تا ۲۰درصد مشاغل بازارکار اقتصاد دیجیتال، مبتنی بر دورکاری دائمی است و چیزی در حدود ۳۰درصد مشاغل دیگر نیز این ظرفیت را دارند.
سوال اینجاست که چرا هیچگاه، هیچکدام از فرصتهای آموزش و کارآموزی آنلاینی که در تهران ایجاد شده است، هیچکدام از این همین فرصتهای شغلی با امکان «دورکاری» را، برای این جوانها در بندر کنگ ارائه نکردهایم؟ چرا به خود زحمت ندادهایم که دستکم به گوش ایشان برسانیم که چنین مسیرها و مشاغلی هست و ازقضا برای شرایط شما مناسب؟
بندر کنگها در ایران فراواناند، چرا در تمام این سالها ظرفیت «توانمندسازی» شرکتهای بزرگ IT که میتوانند در این شرایط ایفای نقش کنند را بهسمت این شهرها نکشاندهایم؟ با این پرسشها در کل سفر کلنجار میرفتم که یکی از همراهان گفت: «آقاجان بنگاه هستند، نه خیریه!».
احتمالاً درست میگوید، وظیفه ظرفیتسازی (capacity building) و توسعه جوامع در ماموریت اکثر شرکتهایی که میشناسم، نگنجیده است؛ اما اگر مسئله را طوری تعریف کنیم که با «عقلانیت کسبوکاری» و «ماهیت بنگاهداری» این شرکتها همساز شود، آنگاه چطور؟ 10 سال پیش، شرکت مایکروسافت یک ابتکاری را در قاره آفریقا پی گرفت: «مایکروسافت برای آفریقا» (Microsoft 4Afrika). طرحی که در ابتدا با هدف «تسریع تحول دیجیتال» آغاز شد و با سرمایهگذاری بر آدمها، استعدادهای محلی، کسبوکارهای خرد و استارتاپها و توانمندسازی ایشان پیش رفت.
این شرکت از همان ابتدا مشخص کرد که میخواهد «استعدادهای آفریقایی» را فعال کند و از طریق توانمندسازی ایشان اقتصاد دیجیتال آفریقا را توانمند سازد. بیشمار فراگیر، بیش از ۲۶۰۰ کارآموز (Apprenticeship) از ۲۵ آزمایشگاه مهارت (Skill Lab) و ۳۰۰ استارتاپ با جذب حمایت از دستاوردهای این طرح هستند.
اما برای مایکروسافت چه داشت؟ افزایش تولید و مصرف نرمافزار و نیازمندی فزاینده به سختافزار و افتتاح چهار دیتاسنتر عظیم در این قاره و فروش سالانه خدمات ابری، لایسنس نرمافزار و قراردادهای بزرگ سرمایهگذاری که پیشبرندگانشان همان «استعدادهای آفریقایی» بودند. نسلی از متخصصان شبکه امروز، شبکه را با گواهینامهها و آموزشهای سیسکو (Cisco) فرا گرفتهاند و بهواسطه آنکه با این تجهیزات شبکه را یاد گرفتند، از همین تجهیزات برای سازمانهای خود خریداری کردند.
امروز بخش خوبی از بازاریابان دیجیتال، وابسته به ابزارهای جمعآوری و تحلیل داده گوگل هستند زیرا مسیر خود را با گوگلگاراژ (Google Garage) آغاز کردهاند. معماران ابری و مهندسان زیرساخت دیجیتال (DevOps) در کل جهان، نماینده فروش خدمات ابری آمازون (Amazon AWS) هستند، زیرا مسیر آموزشیشان از دل آکادمی این شرکت گذشته است.
ورود به اقتصاد دیجیتال یک شیب اولیه دارد، شیبی که بسیاری از جوانهای ما در این کشور را در شهرهای دور از مرکز از همان ابتدا منصرف میکند؛ شیب یادگیری و شیب ابزار. شیبی که میتواند با مشارکت بخش خصوصی IT ایران، به نرمی طی شود. درعینحال فضا برای بنگاههای فناوری در ایران بهمراتب مهیاتر است از آنجا که اولاً تشنگی زیادی در نسل جوان ایران، بیرون از شهرهای بزرگ وجود دارد و برخلاف مرکزنشینها، آنچنان هم گزینه پیشرویشان نیست و در یککلام؛ «استعداد مانا» هستند.
پرسش اینجاست که چه میشود اگر بنگاههای فناوریمحور کشور، دستبهدست هم دهند و از ظرفیتهای خود برای آموزش و توانمندسازی «همه ایران» بهره گیرند؟