رسانه مهمتر از «وایتپیپر»؟
ناتکوین، یک بازیگر نسبتاً جدید در فضای کریپتو، بهعنوان مثالی بارز از اینکه چگونه قدرت رسانه میتواند پروژه را به اوج پذیرش برساند، عمل میکند، حتی در زمان عدم وجود هرگونه وایتپیپر یا کاربردی واضح برای توکن اصلی آن پروژه. ناتکوین، بهرغم فرضیه ظاهراً بیهوده و توخالی خود، همانطور که در وایتپیپر خالی 9 صفحهای سخن میگوید، توانسته است توجه میلیونها کاربر را به خود جلب کند و تقاضای قابل توجهی ایجاد کند.
در قلب موفقیت ناتکوین، قدرت رسانهای تلگرام نهفته است؛ پلتفرمی که جامعه وسیعی از کاربران را ایجاد کرده است که فعالانه در بازی این پروژه شرکت کردهاند و در رقابت برای کسب توکن بودهاند. درحالیکه میتوان ادعا کرد بسیاری از این کاربران ممکن است از لحاظ سطح دانش مالی کافی یا استقلال رفتاری در سطح قابل اندازهگیریای باشند، نمیتوان تاثیر قدرت رسانهای تلگرام را در مجذوبشدن در ناتکوین نادیده گرفت.
موضوع ناتکوین برای من بهخصوص بعد از لیست شدنش در صرافیهایی مانند OKX و Binance سوال مهمی را مطرح میکند: آیا موفقیت یک پروژه رمزارزی صرفاً با ارزش ذاتی و سودمندی آن تعیین میشود؟ یا اینکه قدرت رسانه و جامعهسازی میتواند نقش مهمتری داشته باشد؟ به نظر میرسد که پاسخ این سوالِ من، شامل ترکیبی از هر دو سوال هست. سنت یا بهتر بگویم مسیر استاندارد نشان میدهد که موفقیت بلندمدت یک پروژه به توانایی آن در ایجاد تقاضا و عرضه از یک جهت به کاربرد توکن آن بستگی دارد.
این اصل برای رمزارزهایی مثل بیتکوین که ارزش خود را بهعنوان ذخیره ارزش و وسیله مبادله نشان دادهاند صادق است. با این حال، ظهور ناتکوین این مفهوم را به چالش میکشد و نشان میدهد که قدرت رسانهها میتواند یک تغییردهنده بازی در دنیای رمزارز باشد. مسیر آتی ناتکوین، فقط طبق یک آیندهنگری اتفاقاً کمی غیرمحتمل، شباهت زیادی به دوجکوین دارد؛ پروژهای که بهعنوان یک میمکوین شروع به کار کرد اما درنهایت به یک رسانه وسیله پرداخت تبدیل شد. این دگرگونی عمدتاً توسط قدرت رسانهها و قدرت جامعه آن بهجای هرگونه سودمندی یا ارزش ذاتی انجام شد.
پیامی که از سروصدای ناتکوین به گوش میرسد واضح است: در دنیای رمزارزها، قدرت پیامرسانی یک پلتفرم میتواند - اگر بیشتر نباشد - به همان اندازه مهم باشد که داشتن یک وایتپیپر یا نقشه راه مهم هستند. تلگرام، با کاربران گسترده و توانایی خود در ایجاد محتوای سرایتگر، نشان داده است که میتواند ارزش قابلتوجهی برای یک پروژه ایجاد کند، حتی اگر آن پروژه چیزی بیش از یک وعده توخالی نباشد.
همانطور که ناتکوین به رشد و جلب توجه خود ادامه میدهد، این احتمال وجود دارد که شاهد پروژههای بیشتری باشیم که با استفاده از قدرت رسانهها و جامعهسازی، موفقیت آن را تقلید کنند. این تغییر در تمرکز ممکن است منجر به عصر جدیدی در فضای رمزارز شود، جایی که توانایی ایجاد محتوای مسری و تعامل با کاربران به اندازه توسعه فناوری نوآورانه یا حل مشکلات دنیای واقعی مهم میشود. با این حال مهم است که بدانیم قدرت رسانهای، نوشدارویی برای همه چالشهای پیش روی پروژههای رمزارزی نیستند.
اگرچه مطمئناً میتواند به ایجاد تقاضای اولیه و ایجاد سروصدا در مورد یک پروژه کمک کند، ولی موفقیت طولانیمدت درنهایت به توانایی پروژه در ارائه، سپس حفظ و نگهداری ارزش واقعی به کاربران بستگی دارد. در مورد پیشبینی مجدد آینده ناتکوین هم باید دید که آیا این پروژه میتواند فراتر از وضعیت فعلی خود بهعنوان یک پدیده رسانهمحور تکامل یابد و خود را بهعنوان یک رمزارز با کاربردهایی در دنیای واقعی تثبیت کند یا خیر. اگر بتواند این تحول را با موفقیت پشت سر بگذارد، ممکن است مسیر دوجکوین را دنبال کند و به یک وسیله پرداخت بهطور گسترده پذیرفته شود.
ختم کلام، ظهور ناتکوین یادآور نقشی است که رسانهها و جامعهسازی میتوانند در پذیرش و موفقیت پروژههای رمزارزی ایفا کنند. درحالیکه دانش مالی و استقلال رفتاری فاکتورهای مهمی برای فعالان بازار باقیمانده است، قدرت پلتفرمهایی مانند تلگرام برای ایجاد محتوای مسری و جذب کاربران را نمیتوان دستکم گرفت. همانطور که فضای رمزارز به گسترش و همزمان تکامل خود ادامه میدهد، احتمالاً شاهد پروژههای بیشتری خواهیم بود که تلاش میکنند از این تکنیک یعنی قدرت رسانهها برای دستیابی به موفقیت استفاده کنند و پیشزمینههای سنتی را در مورد آنچه یک پروژه را در بلندمدت ارزشمند و قابل دوام میکند، به چالش میکشند. یکچیز را فراموش نکنید؛ هر رمزارزی که بتواند عرضه و تقاضا داشته باشد و به کاربردپذیری برسد، برنده میدان خواهد بود؛ چه بیتکوین، چه ناتکوین.