شاعرانی که شعر شهر را میسرایند
درباره کتاب خیال شهر؛ شهر در شعر و شعر در شهر
درباره کتاب خیال شهر؛ شهر در شعر و شعر در شهر
«خیال شهر؛ شهر در شعر و شعر در شهر»، عنوان بیستوسومین جلد از مجموعه کتابهای ناشری علاقهمند به مبحث شهرشناسی است؛ انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی که پیشازاین نیز پژوهشها و کتابهای متعددی درمورد جنبههای گوناگون توسعهی شهرها منتشر کرده است، هدف خود را از این کار بالابردن سطح آگاهی شهروندان درباره مسئولیتهای مدنیشان و تشویق آنها به مشارکت آگاهانه، مسئولانه و فعال با نیت ارتقای کیفیت مادی و معنوی زندگیشان میداند. این انتشارات اینبار سیدمحسن حبیبی را برای اینکار برگزیده و از او خواسته است تا کتابی در مورد «شهر» و هویت آن در «شعر معاصر» بنویسد. دلیل این انتخاب آن است که به عقیده ناشر و نویسنده، در دوران معاصر عوامل مختلفی باعث طرح موضوع شهر و مسائل مربوط به آن، در شعر شده است. ازجمله اینکه بسیاری از دغدغههای انسان معاصر، محصول پیچیدگی روابط اجتماعی و نوع تعامل او با همنوعانش در شهر است و شعر، یکی از کانونهای این برخوردها و نگرشهای ناهمگون و آینهای برای انعکاس آنهاست.
سیدمحسن حبیبی در کتاب ۳۳۵صفحهای «خیال شهر؛ شهر در شعر و شعر در شهر»، معتقد است در منظری کلی میتوان از پنج نگاه شاعرانه به شهر در شعر معاصر سخن گفت؛ «ستیز با شهر»، «طبیعتگرایی»، «شهر، نماد بیرحمی نووارگی»، «سرگشتگی انسان در شهر» و «شهر، مکان آرزوها». او ستیز با شهر در شعر را، ستیز برخی شاعران در پارهای از شعرهایشان با آدمی، شهر و پدیدهی شهریشدن قلمداد میکند و طبیعتگرایی را معادل دیدگاه شاعران معاصری میداند که راه نجات انسان از بحران شهری را پناه بردن به روستا تشخیص دادهاند و وقتی میخواهد از شهر بهعنوان نماد بیرحمی نووارگی در شعر بگوید، مزور یا شیطان را در منظومهی «خانه سریویلی» از نیما یوشیج، نماینده یا نماد زندگی شهری یا جهان مدرن معرفی میکند و برای سرگشتگی انسان در شهر، «ایوان کوچک ما»ی فریدون مشیری را مثال میزند؛ شعری آکنده از احساس تلخ شاعر در محیطی آکنده از دود، آهن و سیمان. مثال نویسنده برای آخرین دستهبندی؛ «شهر، مکان آرزوها» نیز شعری از یغما گلرویی، «من تهرونمو میخوام» است. او شهر در شعر و شعر در شهر را پس از این دستهبندی پنجگانه در سهدوره زمانی کموبیش گسترده شامل «دگرگونی و
دگردیسی»، «تمنای رهایی و آزادی» و «شهر، شعر، انقلاب و جنگ» بازخوانی میکند و از بازار، میدان، هیاهوی شهر، کوچه، تقاطع و انتظار، شهر نوپرداز، کیفیت زندگی شهری و مظاهر زندگی معاصر، شهر و انقلاب بهعنوان فضاهای شهری ذکرشده در شعر معاصر ایران نام میبرد.
منوچهر آتشی (سرنا)، هوشنگ ابتهاج (سایه)، مهدی اخوانثالث (م.امید)، علی اسفندیاری (نیما یوشیج)، قیصر امینپور، سیداحمد حسینی، نصرت رحمانی، سهراب سپهری، احمد شاملو (الف. بامداد)، محمدرضا شفیعیکدکنی (م.سرشک)، محمدحسین شهریار، فروغ فرخزاد، سیاوش کسرایی، فریدون مشیری و نادر نادرپور شاعرانی هستند که سیدمحسن حبیبی در ادامه به بررسی نسبت شهر با شعر در آثار آنها میپردازد. او در این بخش که مفصلترین بخش کتاب را شکل میدهد با ذکر مثالهای متعدد از هرکدام از این شاعران و نسبت شهر با دنیای ذهنی آنها، شعر را پردازش میکند. حاصل این پردازش را بهعنوان مثال در مورد هوشنگ ابتهاج اینگونه میتوان ارزیابی کرد که سایه اگرچه کمتر اشارهی مستقیمی به عینیت شهر در هر دوران داشته اما گاه با توصیف وقایعی چون کشاکش و خونریزی در کوچه و خیابان و پایمالشدن آرزوهای شهر و جامعه، فضایی سرد و مملو از ناامیدی، دلزدگی و دلسردی را به تصویر میکشد و پادآرمانشهری را نشانگر احوالات پرالتهاب شهر در دهههای ۱۳۳۰ تا ۱۳۷۰ پیش چشممان مینشاند یا از خلال آنچه در کتاب آمده است، در مورد نسبت شعر نیما یوشیج با شهر به این نتیجه میرسیم که او به
عقلانیت ابزاری و حسابگری که گمان میکند زندگی شهری را در خود گرفته، میتازد و بهعنوان مثال در «سوی شهر خاموش» با برشمردن رذیلتهای انباشته در شهر سوداگر به بارقههای امیدی که از «بانگ جرس» برمیخیزد، گوش فرامیدهد یا سیاوش کسرایی آنجا که میگوید: «بُوَد که با نَفَس خلق و توشهی شادی/ رسیـــم بار دگـــر به شهر آزادی»، شهر آرمانی خود را «شهر آزادی» مینامد.
در پایان شاید بتوان تطور شهر و شعر، در طول سالهای مطالعهشده در این کتاب را بهویژه از دههی40 تا انقلاب ۱۳۵۷، حاوی تغییراتی بسیار -هم در محتوا و معنی، هم در فرم- دید. شکی نیست که مضامین بیانشده در «شعر در شهر» یا «شهر در شعر»، قابلیت گسترش و تحلیل بسیار بیشتری داشته و دارند. چراکه شهر کماکان شعر خود را میسراید و شاعران نیز کماکان شعرِ شهر را.