| کد مطلب: ۹۳۶۲
نه آقای مهرجویی این پایان غلط است...

نه آقای مهرجویی این پایان غلط است...

عباس نصراللهی منتقد سینما آذرماه سال ۱۴۰۰به مناسبت ۲۵سالگی فیلم لیلای داریوش مهرجویی، فیلم را نمایش دادیم و مفصل درباره‌اش صحبت کردیم. یکی از مسائلی که در آن

nasrollahi abbas

عباس نصراللهی

منتقد سینما

آذرماه سال 1400به مناسبت 25سالگی فیلم لیلای داریوش مهرجویی، فیلم را نمایش دادیم و مفصل درباره‌اش صحبت کردیم. یکی از مسائلی که در آن صحبت‌ها مطرح شد، این بود که مهرجویی در همه سال‌های فیلمسازی‌اش (به‌خصوص تا پیش از رسیدن به سنتوری و دوران اوج و فتح قله‌ها) تا چه حد توانسته تهران را به‌عنوان شهری زیبا به ما معرفی کند، به‌رغم اینکه در همه فیلم‌هایش غم و غصه وجود داشت، اما گویی او شخصاً نمی‌توانست نازیبایی‌ها را ببیند. مثلاً در نمونه‌ای چون هامون هم درحالی‌که قصه کار خود را می‌کرد و شخصیت‌ها را به دل طوفان‌ها می‌برد، همزمان نگاه زیباشناسانه مهرجویی در حال کار کردن بود و با ما سخن می‌گفت. او آدم مبارزه و کوشش تا حد نهایت بود. این را کارنامه فیلمسازی‌اش در همه این سال‌ها به ما می‌گوید، شیوه فیلمسازی مهرجویی در کنار هم‌نسلان خودش، شیوه ویژه‌تری بود، او که همانند کیمیایی در ایران ماند و ادامه داد (نه مانند تقوایی و بیضایی که در ایران ماندند و دیگر نساختند و نه مانند نادری و شهیدثالث که از ایران رفتند و ساختند) سر سازش با هیچ‌کسی را نداشت، اینکه می‌گویم سر سازش نداشت، نه در این معنا که به دنبال دعوا و جنجال بود (که اتفاقاً با چنین کارنامه‌ای بسیار بی‌حاشیه محسوب می‌شد) بلکه در این معنا که فیلمسازی را در هر شرایطی، راهی برای رهایی می‌دانست و آن را به‌هیچ‌وجه رها نمی‌کرد (حتی با فیلم‌های نه‌چندان مطلوب و گاهی پراشتباه‌هایی که در این اواخر ساخت) و سانسور، بی‌پولی، نقد و حتی عدم اکران هم نمی‌توانستند جلوی او را در این راه بگیرند.
صحبت درباره تاثیر داریوش مهرجویی در سینمای ایران و نسل‌های همزمان خود و حتی پس از خود، تکرار مکررات است، اما صحبت درباره اینکه مهرجویی در تمامی این سال‌ها، با همه دشواری‌‌ها و البته تلخی‌هایی که ناگزیر بر او مستولی شده بود، جهان را زیبا می‌دید (مثلاً نمونه‌ای چون نارنجی‌‎پوش و طهران تهران مؤید چنین حرفی است) و ظاهراً او پس از انقلاب تصمیم گرفته بود در ستایش امید حرف بزند (برخلاف فیلم‌های پیش از انقلاب‌اش که به وضوح متاثر از درونیات اثر، سیاهی‌ها را نمایش می‌دادند) و در این راه مبارزه کند. گرچه که تهران سنتوری با تهران لیلا و اجاره‌نشین‌ها متفاوت است (چون زبان رئالیسم اجتماعی سینمای ایران هم تغییر کرده) اما در پایان همان فیلم هم، امیدی به مخاطب تزریق می‌شود که ما در فیلم‌های مهرجویی به‌طور ناخودآگاه به دنبال‌اش می‌گردیم.
حالا و در تاریخ 22 مهر 1402، در یک شب تقریباً سرد پاییزی، خبر می‌رسد که کسی به خانه مهرجویی و همسرش رفته و آن‌ها را با ضربات چاقو سلاخی کرده است. آقای مهرجویی، چگونه با چنین نگرش و کارنامه‌ای باید بنشینیم و نظاره کنیم و البته باور کنیم که چنین پایانی برای شما رقم خورده است. شاید هرکس دیگری کارنامه پربار شما را داشت، مستقیماً به دل حواشی می‌رفت، آدمی پرشور چون شما که مشخصاً در جای درست تاثیرگذاری خود ایستاده بود و تا سنین پیری هم شور و هیجان‌اش را حفظ کرده بود، می‌توانست آدمی باشد که قاطی بازی‌های بسیاری می‌شود، اما شما عاشقانه برای نسل‌های مختلف فیلم ساختید و هر بار چیزی به مخاطبان و البته کلیت سینما اضافه کردید. آقای مهرجویی ما با گاو، هامون، دایره مینا، پری، لیلا، اجاره‌نشین‌ها، درخت گلابی، مهمان مامان و... سینما را بهتر شناختیم و فهمیدیم که اینگونه هم می‌توان فیلم ساخت، می‌توان آدم رویاپردازی بود و گام‌های بزرگ برداشت، شما چند نسل را به دنبال خودتان فیلمساز کردید (و به گفته تاریخ با اصرار بر نمایش گاو، پس از انقلاب این سینما را نجات دادید، سینمایی که اکنون چیزی از آن نمانده و ظاهراً وقت تغییرات اساسی آن رسیده است) شما در ذهن همه ما، همانند نام فامیلی‌تان، به دنبال مهر و امید بودید، هرچند از راه خودتان و هرچند گاهی تلخ و گاهی تلخ و طناز، اما ما چنین پایانی را در هیچ‌کدام از فیلم‌های شما ندیدیم که حالا بخواهیم زیستن آن را باور کنیم، شما آدم خون و خونریزی نبودید، شما آدم دیالوگ و روشنگری بودید، نه آقای مهرجویی، این پایان غلط است، حیف که نمی‌توان تغییرش داد، اما ما همیشه و برای بار چندم و صدم و هزارم به شما و فیلم‌هایتان رجوع می‌کنیم و یادمان نمی‌رود که شما برای ما که بودید و چه کردید.
سفرتان بخیر، گرچه که تلخ و سخت رفتید، اما شما فیلمساز زمانه خود در زمانه‌های مختلف و حتی زمانه‌های پیش و پس خود بودید و رسیدن به چنین جایگاهی، به‌هیچ‌وجه کار آسانی نبوده، که شما میسرش کردید.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار