یادشان زمزمه نیمهشب مستان باد!
وقتی به زندهیاد استاد طباطبایی میاندیشم ناخودآگاه، رفتار و گفتار چند استاد بزرگ دیگر در ذهنم پدیدار میشوند که گویی همه آنها در نکتهای شگفت مشترک هستند
حمیدرضا رحمانیزاده دهکردی
عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی
وقتی به زندهیاد استاد طباطبایی میاندیشم ناخودآگاه، رفتار و گفتار چند استاد بزرگ دیگر در ذهنم پدیدار میشوند که گویی همه آنها در نکتهای شگفت مشترک هستند: زندهیاد استاد شجریان در پاسخ به نوآموز موسیقی که میگفت: «شما اگر شجریان نمیشدید، چه میشدید» گفت: «ببینید من اگر لبوفروش هم میشدم، مطمئن باشید بهترین لبوفروش تهران میشدم» و ویتگنشتاین که در و پنجرهسازِ منزل خواهرش_ که ویتگنشتاین معمارش بود_ به او گفت: «آقای مهندس! مگر یک میلیمتر اینجا یا آنجا آنقدر مهم است؟» و ویتگنشتاین محکم و با صدای بلند به او گفته بود: «بله!» و استاد ادیب سلطانی که برای پاک کردن یک ویرگول اضافه در ترجمه ارگانون ارسطو، خودش را با گرفتن ماشینی دربست، به چاپخانه نشر نگاه در کرج رسانده بود و با ساخت وسیلهای، آن ویرگول را پیش از چاپ از روی فیلم و زینک پاک کرده بود. استاد طباطبایی نیز نهتنها از این سختگیریها بر خود روا میداشت که نمونههایی از آن را دیده و شنیده بودم، بلکه این سختگیری را هم به کار دیگران تسری میداد و از لفاظیها، گفتارها و ترجمههای سستِ «جماعتپسند» و «تحسینهای بی تمییز!» برخی از آنها و کارهای از روی «سرگرمی» و «تفنن»شان برمیآشفت و زبان به کنایه و طعن میگشود. البته این زبان و گفتار تند، گاهی خوشایند ما دانشجویان قدیمی استاد ازجمله نگارنده این سطور نبود، چراکه گاهی این گوشه و کنایه، از اثر و کار فرد میگذشت و به شخصیتاش تسری مییافت و شائبه استدلال بر پایه انسان (ad Hominem) به خود میگرفت. با این همه، استاد طباطبایی اگر تنها همین نگاه سنجشگرایانه را که متضمن دقت (Accuracy and precision) و وضوح و روشنی (Clarification) و پرداختن حرفهای به مسائل است، به ما آموخته باشد؛ کاری ماندگار کرده است، چهبرسد به آثار اصیل و سترگی که در اندیشه سیاسی ایران و غرب آفریده که پرداختن به آنها از حوصله این یادداشت کوتاه خارج است. یادشان زمزمه نیمهشب مستان باد!