متفکر مانا
«این جهان گذرنده را خلود نیست و همه بر کاروانگاهیم و پسِ یکدیگر میرویم و هیچکس را اینجا مقام نخواهد بود» بیهقی
مهدی روزخوش
دکتری علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
«این جهان گذرنده را خلود نیست و همه بر کاروانگاهیم و پسِ یکدیگر میرویم و هیچکس را اینجا مقام نخواهد بود» بیهقی
مقام متفکران را تاریخ با ماندگاری اندیشههای آنان پاس میدارد و در نتیجه این پاسداشت، آنان جاودانه خواهند شد. طی دو قرن گذشته که متعاقب مواجهه ایران با تمدن جدید، سودای تأمل در اندیشه غربی و بازاندیشی در مواد تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران به عنوان یکی از مهمترین اقتضائات این رویارویی، ذهن و ضمیر اصحاب نظر ایرانی را به خود مشغول داشته است، هیچ صاحبنظری به اندازه جواد طباطبایی، پژوهش در تاریخ اندیشه ایرانی و تدوین مفاهیم آن را به صورت جدی، روشمند و انتقادی پی نگرفته است. او نه تنها سطح دانش سیاست و اندیشه سیاسی در ایران را به صورت بنیادی ارتقا داد، بلکه تمام علوم انسانی ـ اجتماعی، چه در حوزه رسمی دانشگاهی که بخشی از تنپروری بروکراسی نفتی محافظهکار و مقلد آرمیده در آن را در معرض نقدهای تند و تیز خود قرار داد و چه در قیل و قالهای فضای روشنفکری(به سلب یا ایجاب) که از رنگ و بوی ایدئولوژیک آن گریزان بود، نیز متأثر از آرای او شد. نهضت ردیهنویسی سیاسی که بهویژه چپها و قومیتگراها در حوزه عمومی بر علیه آرای او به راه انداختهاند، غالباً مبتنی بر درکی ناقص و تقلیلیافته، اگر نه یکسره نادرست از اندیشه اوست.
طباطبایی «ناسیونالیست» بهمعنای متعارف، یعنی هوادار ایدئولوژی برتریطلبی قومی و مخالف تکثر فرهنگی نبود. نقدهای صریح او بر بخشی از آموزههای ایدئولوژیک و نژادگرایانه پدران بنیانگذار ناسیونالیسم ایرانی و تأکید بر اینکه آنان برخلاف مستشارالدوله اهل حقوق نبودند، حکایت از آن دارد که او چنانکه بارها تکرار کرد، در جستوجوی وحدت در کثرت میان تنوعات حوزه تمدن ایرانی بر مبنای یک نظم حقوقی مدرن بود. او ایرانگرایی متجدد بود و برونشد از « مشکل ایران» را منوط به تأمل ژرف نظری میدانست. طباطبایی به تعبیر دقیق خودش صرفاً پژوهشگر تاریخ اندیشه نبود بلکه به دنبال تدوین استراتژی (نه به معنای محدود نظامی، بلکه به معنای تاریخی و تمدنی) برای ایران بود. طباطبایی، هانری کربن فرانسوی را نخستین فیلسوف دوران جدید ایران میدانست اما خود او بیش از کربن شایسته این عنوان است. نگرش کربن به تاریخ اندیشه و تفکر ایرانی از منظر یک «سنت» نظری تاریخی تکساحتی، باطنی و غیرسیاسی صورتبندی شده است و رهیافت طباطبایی به تعبیر خودش با لحاظ کردن همه نصوص اندیشه ایرانی اعم از ایرانشهری و یونانی و اسلامی و تجدد بهویژه با نظر به وجوه سیاسی ـ عقلانی آن
در یک هیئت تألیفی. علم سیاست ایرانشهری مورد نظر طباطبایی چنانکه در نوشته دیگری به تفصیل شرح دادهام، هم با «مدرنیسم ستیهنده» و یونانیمأب سر ناسازگاری داشت، هم با «شرقشناسی وارونه»، هم با «بومیسازی» و هم با «ایرانشناسی» مرسوم در آکادمیهای غربی. «تزهای» او درباره ایران که محصول عرقریزان فلسفی روح دلداده ایران طی سالیانی دراز بود «بزم آورد» (برابرنهاد پیشنهادی طباطبایی برای (Contribution) او در مطالعات ایرانی است. کشف «جدید در قدیم»ها و خلافآمد عادتهای تاریخ و تاریخ اندیشه ایرانی، بزرگترین اجتهاد او در در تحقیقات پردامنهاش است.
با درگذشت طباطبایی، ایران یکی از بزرگترین سرمایههای فرهنگی خود را از دست داد اما او افق جدیدی پیشروی علوم انسانی ایرانی گشوده است که فارغ از مناقشات سیاسی، مسیر پژوهشهای تازه درباره ایران را تعیین خواهد کرد. در پایان، فقدان استاد جواد طباطبایی را به خانواده عزیز، دوستداران و شاگردانش، ایراندوستان و همه اصحاب فرهنگ و ادب تسلیت میگویم.