آرامش در حضور دیگران
درباره دختر آرام نامزد اسکار بهترین فیلم بخش بینالملل
درباره دختر آرام نامزد اسکار بهترین فیلم بخش بینالملل
صوفیا نصرالهی
منتقد سینما
خودم هم انتظار نداشتم امسال دو تا از فیلمهای محبوبم، ایرلندی باشند. منتظر فیلم «بنشیهای اینیشرین» مارتین مکدونا بودم اما فکرش را هم نمیکردم «دختر آرام» را ببینم و تا این حد احساساتیام کند و از آن لذت ببرم. فیلم که نامزد اسکار بهترین فیلم بینالمللی شد و چند تا از دوستان قابل اعتماد از آن تعریف کردند، سراغش رفتم. این یکی حتی ایرلندیتر از فیلم «بنشیهای اینیشرین» بود و دیالوگها به زبان آیریش رد و بدل میشد. خط پیرنگ «دختر آرام» را میشود در دو، سه جمله خلاصه کرد: دختر حدودا ۹سالهای که بیشتر اوقات ساکت و در جهان خودش است، در خانوادهای شلوغ و کمی درهم و برهم به دنیا آمده و حالا که مادرش دوباره حامله است، او را برای تعطیلات تابستان پیش زوجی از دوستانشان میفرستند.
«دختر آرام»، اولین فیلم کارگردانش کالم بیرید است. یک جاهایی هم اسم ساده فیلم به «دختر ساکت» ترجمه شده. شخصا صفت آرام را برای کای، دخترک فیلم ترجیح میدهم. صفتی که به خود فیلم هم تسری پیدا میکند. همهچیز در این فیلم در آرامش مطلق اتفاق میافتد. دیالوگها با طمانینه و با تن صدای آرام گفته میشوند. کسی حرف دیگری را قطع نمیکند. کسی حتی حرکت فیزیکی تندی در فیلم ندارد. شلوغیها فقط مربوط به خانواده کای است. پدری که خشن و لاابالی است و سیگارش را در ظرف غذا خاموش میکند. خواهرانی که پرسروصدا هستند. این خانواده در تقابل با کای، وصله ناجوری بهنظر میرسد. در خانه شان و ایبلین اما همهچیز آرام است. تنها سکانس غیرآرام فیلم دویدن بیصدای ایبلین به سمت چاه است و در آغوش گرفتن کای که حتی کارگردان صحنه افتادنش در آب را هم نشان نداده که به آرامش فیلم لطمهای وارد نشود. در این کلمات غریبه ایرلندی که بین کاراکترها رد و بدل میشود لطافتی وجود دارد که آن تککلمههای آشنای انگلیسی در این فضا به نظرمان تند و زمخت میرسد. سادگی روایت فیلم ممکن است از دید خیلیها نقطه ضعف آن تلقی شود. تصور اینکه فیلم چیز زیادی به تماشاگرش
نمیدهد یا اساسا در این داستان ساده مربوط به زندگی چند ماهه یک دختربچه چه چیز شگفتانگیزی ممکن است وجود داشته باشد؟ اما سادگی فیلم صمیمانه و دلگرمکننده است و بسیار انسانی. کای در خانه غریبه شان و ایبلین که تفاوت سنی بیشتری هم با او دارند و بیشتر بهشان میخورد پدربزرگ و مادربزرگ کای باشند، عشق بیشتری را تجربه میکند تا در خانه اصلی خودش. همین پیچیدگی بزرگ فیلم است. حس انسانی بسیاری از ما وقتی در کنار آدمهای آشنا یا در وطن خودمان حس غریبی و تکافتادگی داریم و ناگهان جایی دیگر، کنار آدمهایی غریبه، خانه و آرامش را پیدا میکنیم. این نگاه فیلم برایم جذاب بود. فیلمبرداری کیت مککالاف به لحاظ بصری فیلم را تغزلی و غنی کرده است. نورپردازی ملایم از لابهلای شاخ و برگ درختان و تصویر دهکده سرسبز اتمسفری آرام ایجاد میکند. حس کل فیلم به لحاظ بصری و داستان، شبیه شنیدن لالایی نامفهوم اما ملایم است. خلق مود و حسی که حتی پیش از آنکه داستان مرگ فرزند شان و ابیلین را متوجه بشویم، حزنی در آن وجود دارد. حزنی که به آن حس غریبگی کای در خانه خودش و ارتباط محبتآمیز و عجیب و غریب زن و شوهر مسن با او برمیگردد. «دختر آرام»
قطعهای تغزلی در باب تنهایی است و لحظه باشکوه در آغوش کشیدن کسی که بهنظر میرسد این تنهایی را درک میکند و به آن احترام میگذارد. این فیلمی است که محبتها در آن نه در قالب کلمات یا حرکات اغراقآمیز و در آغوش کشیدنها و گریستنها بلکه به سادگی گذاشتن یک بیسکوییت کوچک روی میز به نمایش درمیآید. تقریبا همه منتقدان در ستایش فیلم به همدلی و احساسات و انسانیت جاری در آن اشاره کردهاند. فیلم البته همه اینها را دارد اما شاید بزرگترین نقطه قوتش اینها نباشد. بزرگترین نقطه قوت «دختر آرام» برانگیزاندن همه این احساسات به شیوهای است که به چشم نمیآید و به سختی میتوان از ترفندهایش رمزگشایی کرد. بازی کاترین کلینچ در نقش کای، قلب تماشاگر را لمس میکند. صورتش حسی از معصومیت و ناظر بودن دارد که نمیتوانید بیتفاوت از کنارش بگذرید. از کنار خودش و جهان جوری که او میبیند و ما هم از دریچه چشم او تجربهاش میکنیم. سخت است که در آن جوشش ساکت کای در آخر فیلم، اشکهایتان را کنترل کنید. فیلم کلاس درسی است برای اینکه چطور بازیگر کودک میتواند تماشاگر را بدون دیالوگ و بدون موقعیتهای اغراقآمیز تحتتاثیر قرار بدهد. نمیدانم
درک کلینچ از جهانی که کاراکتر کای را احاطه کرده چه بوده و کارگردان چطور برایش توضیح داده که چه واکنشی باید نسبت به جهان تهدیدبرانگیز اطرافش داشته باشد اما نتیجه درخشان است. «دختر آرام»، فیلم بزرگی نیست اما احساسبرانگیز است. جایی از قلبتان را لمس میکند و البته ممکن است سال دیگر صورت شفاف کای و سکوتش را از یاد ببرید اما به هر حال اینکه فیلمی بدون هیچ کار اضافهای در داستان و کارگردانی، بدون نمایش احساسات یا اوج و فرود داستانی یا میزانسنهای پیچیده موفق شود تماشاگرش را تا انتها نگه دارد و مسحورش کند، ویژگی یک فیلم خوب است که ارزش دیدن دارد.