عزاداری مدرن؛ بدعت یا نوآوری؟
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

نگاهی جامعهشناختی به تحولات تاریخی آیینهای محرم
مراسم و مناسک محرم و عزاداری عاشورا در دورههای مختلف تاریخی، علاوه بر صورتبندیهای مختلف، پذیرای تغییرات اجتماعی متنوعی نیز بوده است. این تغییرات تحتتاثیر اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه شکل گرفتهاند و امکان رشد، بازتولید نظام فکری خاص خود و تاثیر آن بر جامعه را مییابند. یکی از مولفههای مهم این تغییرات اجتماعی که در شیوه عزاداری هم تاثیرات خود را بر جای گذاشته، میتوان مدرنیزاسیون و تحولات سریع آن در جامعه ایرانی دانست. بیش از دو دهه است که دامنه مدرنیزاسیون تا مراسم عزاداری و محرم نیز کشیده شده و اگر عاشورا مظهر جنگ میان حق و باطل است، آیینهای عاشورایی به عرصه کشمکش و چالش سنت و مدرنیسم تبدیل شده است. با تغییر شکل و نحوه عزاداری جوانان بهویژه در شهرهای کلانی مثل تهران که بهتدریج بسط جغرافیایی یافته و در دیگر نقاط کشور هم نفوذ کرده است، درواقع بهنوعی شاهد توسعه اجتماعی یک فرهنگ تکافتاده و تبدیل آن به یک خردهفرهنگ هستیم. فرهنگ جدید (نهصرفا مدرن) که در سالهای پیش مجزا و فاقد تماس با بدنه فرهنگ عمومی جامعه بود و بهویژه در عرصه مراسم و نمادهای مذهبی محدودتر و منزویتر بود، اینک گویی خود را بر هژمونی فرهنگ سنتی تحمیل میکند و در حال تغییر از یک مد و مدل فرهنگی به یک سنت فرهنگی است. در این دگردیسی فرهنگی ـ اجتماعی امر آسمانی که با احساس ترس و احترام مطلق همراه بوده است کسوتی زمینی میپوشد. البته این همه نهصرفا به اراده عاملان که به اقتضای ساختار مدرن، وضعیت تاریخی و روانشناختی انسان ایرانی معاصر است.
ریشههای تاریخی الگوهای عزاداری محرم
پیش از اینکه به چرایی و چگونگی این مقوله بپردازیم ابتدا لازم است تا ریشههای تاریخی مراسم و مناسک محرم را مرور کنیم و ببینیم الگو و مدلی که از عزاداری محرم میشناسیم در کدام مقطع تاریخی و چگونه شکل گرفته است؟
آلبویه و ابراز هویت شیعی با عزاداری
رد مراسم و مناسک محرم را که در تاریخ بگیریم به دوران آلبویه میرسیم. در این دوره مذهب تشیع گسترش و بهتبع آن، مراسم عزاداری هم توسعهیافت و عاشورا در بسیاری از شهرها، روز عزا و تعطیل عمومی اعلام شد. در این بین، تشکیل حکومت آلبویه اهمیتی خاص داشت. سرکوب شیعه در طول تاریخ سبب شد که عزاداری بهمثابه یک گفتمان حاشیهای در دینداری مردم تکوین یابد که بیشتر در حیطه خواص بود. مهمترین شعار مذهبی شیعه که خلفای عباسی بهویژه متوکل شدیدا با آن مخالفت میکرد، مراسم سوگواری در روز عاشورا بود. در آن روز، بازارها تعطیل میشد و شیعیان بهصورت دستهجمعی به عزاداری میپرداختند، خریدوفروش متوقف شده، قصابان ذبح نمیکردند، آشپزها از پختن طعام دست میکشیدند، سقاها از انجام دادن کار منع میشدند، در بازار خیمهها میافراشتند، مردم به نوحه و عزاداری میپرداختند و زنان موی پریشان و چهره سیاه کرده، در شهر حرکت میکردند و همه به یاد امام حسین(ع) تپانچه میزدند. بهطور کلی، ظهور سلسلههای شیعی بهویژه آلبویه، سبب شد آنها فرصت سیاسی - اجتماعی بیشتری برای ابراز هویت شیعی در صور مناسک عزاداری فراهم کنند. اسناد و مدارک گویای این است که آلبویه اولین کسانی بودند که به عزاداری بهعنوان سنتی عمومی مشروعیت بخشیدند. مقطع پایانی این دوران، مصادف با رونق یافتن جریان مرثیهسرایی در بین شاعران شیعه ایرانی بود. در تحلیل نهایی میتوان صورتبندیهای مختلف این مناسک را که تحتتاثیر اوضاع اجتماعی -سیاسی است، در این دوره مستقیما متاثر از تحولات جامعه برشمرد.
صفویه و حکومتی شدن عزاداری
تاسیس دولت صفوی باعث پیدا شدن الگوی جدیدی در مناسبات میان دین و دولت شد که بهعنوان نقطهعطف تاریخی در اندیشه سیاسی شیعه بهشمار میآید. سوگواری امامحسین(ع) در این دوره از دو جهت گسترش چشمگیری یافت و تقریبا به مرحله تکامل رسید. شاهان صفوی، توجه ویژهای به مقوله عزاداری شیعیان مبذول داشتند. باید دوران حکومت شاهاسماعیل را دوران تکوین بعضی آداب شیعی نظیر مداحی، شمایلگردانی و اقامه سوگواری در ماههای محرم و رمضان دانست. درواقع نقش دولت صفوی در غالب شدن مناسک عاشورا بهعنوان نمایشی بیروح و گاه مخالف با روح شریعت اهمیت دارد. بهطور کلی دو تحول مهمی که در عهد صفویان در آیین عزاداری بهوجود آمد، یکی رسمی و حکومتی شدن مجالس سوگواری و دیگری، ابزارمند شدن و تعریف آیینها و رسوم جدید عزاداری بود. از این دوره به بعد، دستههای معمول عزاداری با ابزارها و آلات خاصی مانند «عَلم»، «کتل»، «توغ» و «بیرق» زینت داده میشود. علاوه بر ابزارآلات جدید، از این دوره، آداب و رسومی جدید در سلک آیینهای عزاداری مانند «تیغزنی»، «قفلزنی»، «سنگزنی» و «قمهزنی» رواج یافت. همچنین برخی از صاحبنظران قائل به پیدایش اولین نمونههای آیین «تعزیه» (شبیهخوانی) در عصر صفویه هستند. پس از صفویان در دورههای زندیه و قاجار نیز برپایی مراسم دهه عاشورا همچنان پررونق باقی ماند. برای نمونه، کریمخان زند به آداب و مراسم مذهبی مقید بود و به تقلید از شاهان صفوی در ماه محرم هیاتهای عزاداری را برپا میکرد. شاخصه مهم این مقطع از تاریخ، شکلگیری اولین نمونههای مجالس شبیهخوانی است. درباره ریشه اصلی تعزیه، دو قول مشهور است که اولی آن را بازتولید اسلامی آیین سیاوشان میداند؛ آیینی که بین ایرانیان پیش از اسلام رواج داشت. قول دوم، تعزیه را بر نمایش مذهبی قرون وسطایی مغربزمین مبتنی میپندارد و آن را نوعی بازآفرینی ایرانی-اسلامی مراسم مصائب مسیح قلمداد میکند.
قاجار و رواج تعزیه
شاهان قاجار دلبستگی و توجه ویژهای به رعایت آداب، برگزاری مناسک و شعائر دینی از خود نشان میدادند. در دوران فتحعلیشاه، بر شکوه عزاداری و تعزیه افزوده شد، اولین تکیههای ثابت برپا و کارگردانی تعزیه با ریاست شاه و برخی شاهزادگان تکامل یافت. در دوران محمدشاه قاجار، مراسم عزاداری بهویژه اجرای تعزیه رونق گرفت و ساختن تکایا نیز گسترش یافت. تدوین متون تعزیه، تکامل دستهها و مواعظ پیشدرآمد تعزیه و رقابت شاهزادگان و اعیانواشراف در بنای تکیه و اجرای تعزیه را از ویژگیهای این دوران دانستهاند. در بین شاهان قاجار، ناصرالدینشاه در پرداختن به شعائر مذهبی و شیعهگری گوی سبقت را از همه ربود. ویژگی شاخص دوران ناصری، رونق بیسابقه مجالس عزاداری خصوصا آیین تعزیه بود. مهمترین اقدام در این زمینه، ساخت «تکیه دولت» به دستور وی است که نقشی بسزا در رواج روزافزون مجالس تعزیه در ایران آن زمان ایفا کرد. رونق آیین تعزیه در مقابل، رکود مجالس روضهخوانی را به دنبال داشت زیرا علاوه بر جذابیت و عوامپسندتر بودن ماهیت نمایشی تعزیه، رواج بعد محتوایی تعزیه، ارکان روضهخوانی را متزلزل کرد. در این عصر، رونقیابی شبیهخوانی، منبر رفتن، وعظ کردن و روضه خواندن زنان، بحث غنا در مرثیهخوانی اهل بیت، بهکاربردن تعابیر نادرست و دور از شأن اهلبیت در اشعار و نوحهها، اجرای پارهای حرکات عوامانه (نظیر فریاد کشیدن) یا استفاده از مال حرام و شبههناک در برگزاری مجالس روضه نیز به فهرست اعتراضات و انتقادات علما نسبت به مجالس روضه میافزود. عمومیت یافتن رسم تیغزنی و قمهزنی، از دیگر شاخصههای عزاداری در این دوره است که در این مقطع گسترش و رواجی بیسابقه یافت. در عهد ناصرالدینشاه علاوه بر قمهزنی، رسوم دیگری نیز در زمره آداب عزاداری و مظاهر دینداری عامه وارد شد. «شمایلکشی»، «زنجیرزنی» و «چهل و یک منبر» را میتوان ازجمله رایجترین این رسوم نام برد. شمایلکشی و شمایلگردانی از دوران صفویه سابقه داشت و ابزار کار نقالان و مداحان بود، اما گسترش آن به منازل شخصی مردم از شاخصههای دینداری در عهد ناصری است. رسم «زنجیرزنی» هم در همین دوران ابداع شد و رواج یافت. در عهد ناصری، بهتبع رونق مجالس تعزیه و سوگواری، جریان وعظ و خطابه هم رونق فراوانی یافت و تعداد بسیاری از واعظان در سراسر کشور به وعظ و خطابه اشتغال داشتند. ضمن اینکه از دوران قاجار، عزاداری امامحسین(ع) علاوه بر محرم، به ماه صفر نیز تعمیم یافت.
دوره پهلوی و تجددگرایی در عزاداری
روی کار آمدن دولت پهلوی، نقطه عطفی تاریخی در تحولات و تغییرات اجتماعی مراسم و مناسک عزاداری عاشورا در ایران است. در دوران پهلوی بهویژه در نیمه دوم سلطنت رضاشاه، مذهب و شعائر مذهبی با سختگیریهای شدیدی مواجه شد و تحتالشعاع برنامههای تجددگرایانه رژیم قرار گرفت. ازجمله این برنامهها، هجمه حکومت رضاشاه علیه آداب و سنتهایی بود که با عنوان مبارزه با خرافات مانند «قربانی کردن در اعیاد»، «قمه و زنجیرزنی» و «تعزیه و شبیهخوانی» ممنوع اعلام شد. در ادامه این سیاستها و با عنوان «مبارزه با فرهنگ غم و گریه»، هرسال اوضاع برای برگزاری مجالس عزاداری شیعیان سختتر شد. ممنوعیت برگزاری مجالس عزاداری بهصورت رسمی از سال1314 تا 1320 شمسی برقرار بود. او همچنین بهمنظور اصلاح این مجالس، شبیهخوانی را در قم ممنوع و یکی از مجالس بزرگ تعزیه را به مجلس روضهخوانی تبدیل کرد. با سقوط رضاشاه در شهریورماه1320 شمسی و قدرت گرفتن محمدرضا و استقرار سلطنتش، سیاستهای دینستیزانه رضاشاه، کموبیش از سر گرفته شد، منتها آشکارا از شدت آن کاسته شد. سالهای پیش از انقلاب و با شروع تحرکات اجتماعی و مبارزاتی پیرامون آن، وعظ و منبر رونق یافت که کارکرد موثر آگاهیبخش آن در هدایت نیروهای انقلابی دیده میشود.
ساختارشکنی عزاداری سنتی و ظهور عزاداری نوین
در دو دهه اخیر یعنی دهههای80 و 90 شاهد تغییر و جابهجایی گروههای مرجع نسل جدید، میل به ساختارشکنی و تولید الگوهای مدرن رفتاری هستیم که صورت جدیدی به مراسم عزاداری کنونی داده است. در این فرآیند الگوسازی و سنتشکنی بر مبنای تفسیر جدید و فردیتر از متن مقدس قرار داده شده است و این سنت دینی سیاسی به یک رفتار غیردینی و اجتماعی تبدیل میشود. نسل جدید با درک (یا حداقل تجربه) دوران مدرن، تمام نمادها و رسوم سنتی را که نسل پیشین بر او تحمیل کرده، باز تفسیر میکند و بهگونهای که میفهمد و میپسندد، تجربه میکند. او میخواهد با نظمی جاافتاده و سنتی ازکارافتاده بهگمان خود مبارزه کند. این نسل دیگر ارزشهای شایع را برنمیتابد و خود میخواهد معیار سنجش و تعیین هرگونه ارزشی باشد. از این منظر، وجود گروههای عزاداری غیرمتعارف، هیجانات پس از مسابقات ورزشی و... بهنوعی مبارزه با هژمونی غالب سیاسی، مذهبی و ایستادگی در برابر آنچه بر او تحمیل یا نصیحت میشود است. تکرار چنین وقایعی در جامعه کنونی ما بهلحاظ جامعهشناختی، تبدیل نارضایتی به یک هنجار است که هر بار در حوزهای جدید و اینبار در عرصه مذهب و برخی مراسم عزاداری امامحسین(ع) متجلی شده است. تغییر هنجارهای اجتماعی نشان از تحول در نظام ارزشی جامعه است، نه هنجارشکنی. صرف تغییر برخی آداب و عادتهای سنتی، دلیل بر بیماری و آنومی در جامعه نیست. بسیاری از مراسم نظیر زنجیرزنی، قمهزنی، قلمزنی و... که امروزه در عزاداری امامحسین(ع) به یک سنت تبدیل شده است، روزگاری بدعت بهحساب میآمد و در زمان خویش غیرمتعارف بود. بهنظر میرسد تغییر مزاج و رفتار جوانان و حتی ناهنجاری در رفتار نسل جدید در نحوه عزاداری ماه محرم حاصل بحران الگوهای پیشین در تحمیل فرهنگ خود بر نسل جدید و ناتوانی نظام ارزشی و تبلیغی جامعه در ارائه الگوها و رفتارهای دینی متناسب با دنیای جدید است. توانمند کردن الگوهای دینی و قرائت جدید و عقلانی از گزارهها و وقایع دینی همچون حادثه کربلا و قیام امامحسین(ع) میتواند نقش موثری در جذب آگاهانه نسل جدید و اقبال آنان به دین و مظاهر آن داشته باشد. نسل جدید را نباید تنها در میدان محسنی و شهرک غرب جستجو کرد؛ حضور جوانان در کانون توحید و حسینیه ارشاد و اشتیاق آنان برای فهم جدید دین، بخش دیگری از این واقعیت است. نسل جدید، شامغریبان خود را بهسوگ نشسته است؛ با روشن کردن شمعهای آگاهی، راهی روشن در مسیر آنان باید قرار داد.