| کد مطلب: ۲۷۹۰۵
پندی از دستور روزنامه‌خوانی امیرکبیر

پندی از دستور روزنامه‌خوانی امیرکبیر

این نابلدان و ناآگاهان امور رسانه را به راهی رهنمون کردند که خود ارزش و اعتبار روزنامه‌نویس و خبرنگار را دریابند.

آن سالی که میرزا تقی‌خان؛ روزنامه وقایع اتفاقیه را منتشر می‌کرد، دستوری صادر کرد که این امر برای کارکنان دولت علیه ایران بود. دولتیانی که عواید بیشتر از 200 تومان در سال داشتند؛ می‌بایست و تاکید بر آن بود که این روزنامه را مشترک شوند.

به حتم معمار نوسازی آن زمان ایران؛ مواردی می‌دید که چنین دستوری صادر کرد. الزام به اشتراک روزنامه، به حتم در آن سال‌های بی‌خبری مردمان ایران‌زمین؛ در وهله اول آگاه‌شدن بود. اطلاع یافتن از آنچه در داخل و شاید خارجه می‌گذشت. بر همین سان این نگره می‌توانست جهان‌بینی کارمندان دوائر دولتی را نضج دهد. آگاهی‌بخشی ذهن را تقویت نماید. نسبت به خبر و صاحب‌منصبان را به طریقی قوام بخشد و جدا از آن اهمیت و جایگاه روزنامه و بالمآل نویسنده را مشخص نماید.

شاید روزنامه‌نویسی آن دوران به‌شکلی بود که جایگاه نویسنده در کلیت حاکمیت تعریف می‌شد و بر این تعریف، حاکمیت می‌توانست از جایگاه محررین وقت صیانت کند. این پیش‌قلیانی از آن جهت آمد تا نقبی به گفته وهن‌آلود فرماندار معزول خطه انزلی زده شود. اگر جایگاه خبرنگار و روزنامه‌نویس برای مدیرانی از این دست روشن می‌شد؛ به حتم ترهاتی از این قسم، بافته نمی‌شد.

از سویی دیگر اگر بسان سال‌های «تقی‌خانی» الزام به احترام گذاشتن روزنامه‌نویس، وجود می‌داشت، چنین جرأتی پیدا نمی‌شد برای نیش زدن به کاتبان امروز. البته مقصود آن نیست که دولت و حاکمیت از موضع قدرت حامی روزنامه و خبرنگار باشد. چه که اصولاً چنین امری با ذات منتقد بودن این حرفه در تضاد است. صحبت اما بر سر تبیین این نکته است تا روشن شود مقام روزنامه‌نویس، برای مدیران کمترخوان امروزی. مدیران میانه‌ای که اصولاً خبرنگار را برای ترسیم خطوط مشخص می‌خواهند.

خطوطی که اگر در دایره تعیین‌شده نباشد؛ شاکله ارتباطی بین خبرنگار و مسئولان  دچار نقصان می‌شود! و بر این نا مداری اعتراض و نقدی را بر نمی‌تابند. که این ضعف به جایگاه بالادستان چنین مدیرانی برمی‌گردد. عزل، تبعید و احیاناً از کار بیکار شدن آنان نیز دردی را درمان نخواهد کرد. تازه اگر بعد مدتی به جایگاه بالاتری صعود نکنند در بی‌خبری محض! اتفاقاً به باورم چنین افرادی نباید برکنار شوند.

توبیخ اما کمترین مجازات برای آنان است. ولی عادات مرسوم اداری برای آنها رعایت نشود! بهتر است بسان برخی احکام قاضیان دادگاه‌ها که خرق عادت‌هایی در آن مستتر است درباره‌شان اجرا شود. توضیح آنکه این نابلدان و ناآگاهان امور رسانه را به راهی رهنمون کردند که خود ارزش و اعتبار روزنامه‌نویس و خبرنگار را دریابند. بر فرض مثال آنکه اجبار پیدا کنند روزنامه‌های روزانه را نه در بولتن‌های احتمالی بلکه در عالم واقع ورق زنند! شاید کمی غیرواقع‌بینانه باشد و بیشتر هم ناشدنی. ولی اگر این افراد در ابتدای کار روزانه‌شان ساعتی هم به رصد روزنامه‌ها و نوشته‌های خبرنگاران بپردازند به صواب و ثواب نزدیک است. توفیر و اجباری هم در قبله سیاسی آنان وجود ندارد.

می‌توانند روزنامه هر دسته و گروهی را بخوانند. فقط بدانند که شمشیر داموکلسی بالای سرشان وجود دارد اگر چنین نکنند. تکریم و احترام به خبرنگار را بیاموزند. این شمشیر می‌تواند از هر غلافی بیرون بیاید. همین هفته خبر آمد که برای استانداران در پایان سال کارنامه صادر خواهد شد. شاید یکی از آیتم‌هایی که در کارنامه، بایستی لحاظ شود؛ همین اصلاح  نگاه مدیران به اهمیت کار خبر باشد.

ردیف و ستون کارنامه‌ای که شاید بیشتر افراد در آن با ارفاق هم نمره قبولی نگیرند! حتی تک ماده‌های سابق هم به کارشان نیاید! می‌ماند قرینه‌سازی آن سال‌های تقی‌خانی با امپراطوری میجی! سال‌ها بعد از امیرکبیر رگ‌بریده ایران؛ میجی اصلاحاتی را آغاز کرد. این اصلاحات در زمینه‌های گوناگونی بود. شاید اهمیت رسانه به شکلی شاخص در آن وجود نداشت. ولی از دل همان نوسازی میجی طی دهه‌ها بعد روزنامه‌هایی از سرزمین‌شان بیرون آمد که سرآمد روزنامه‌های منطقه‌ای شد.

نام‌شان در آسیا و به طریق اولی در جهان درخشید. اهمیت کار خبر و روزنامه‌نگار تبیین شد. تا جایی‌که روزنامه‌هایی چون آساهی و یومیوری در آن متولد شدند که هیچ‌گاه به خبرنگاران‌شان انگ گازگیری زده نشد! تازه آن مدیران، قبل و بعد افشای فسادی، خویشتن را از حیات محروم می‌کردند و می‌کنند...! حال باید بار دیگر اهمیت دستور و نظم تقی‌خانی را به‌روزرسانی کرد.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار